شخصیت‌های مکمل انیمه که در اصل قهرمان داستان بودند

برخی از انیمه‌ها دارای پبچش‌های داستانی هستند که کل روند داستان را تغییر می‌دهد. این انیمه‌ها یک قدم جلوتر می‌روند و شخصیت‌های اصلی خود را به طور کلی تغییر می‌دهند. سریال‌های انیمه زیادی وجود دارند که شخصیت‌های مکمل آن‌ها آن‌قدر نمایش را به دست گرفتند که تماشاگران آن‌ها را به‌عنوان قهرمانان واقعی داستان می‌دانستند. برای این سریال‌ها هم همین اتفاق افتاد. این شخصیت‌های مکمل چه به دلیل یک پیچش داستانی و چه بدلیل رفتارهایشان که روند داستان را به‌شدت تغییر داده، از شخصیتی که در حاشیه بود، به کانون توجه تبدیل شدند و از قهرمانان از پیش تعیین شده آن انیمه پیشی گرفتند. در اینجا شخصیت‌های مکمل انیمه که در اصل قهرمان داستان بودند را معرفی می‌کنیم. با پروشات همراه باشید.

هشدار اسپویل*


10. در انیمه “باکانو!” (Baccano!) “آیزک دیان” و “میریا هارونت” پای ثابت خط داستانی بودند

“باکانو!” با بازیگران غول‌پیکرش و نبود یک قهرمان اصلی بیننده را گیج می‌کند. اگر کسی بخواهد حدس بزند که قهرمان داستان کیست، معمولاً “فیرو پروچانزو”ی مافیایی خواهد بود. “فیرو” به همان اندازه که با شکل آرام قهرمان داستان مطابقت داشت، به سختی حتی ستاره آرک خودش به حساب می‌آمد.

ستارگان واقعی “باکانو!” تاریخی، “آیزک” و “میریا”، دزدهای گوفبال و نقش‌های مهم کمیک بودند که به طور غیر قابل توضیحی راه خود را به همه چیز، از جنگ باندها گرفته تا دشمنی جاودانه‌ها باز می‌کردند. “آیزک” و “میریا” به جز پیش نمایش قرن 1700، چهره‌های کلیدی رویدادهای مهم انیمه بودند.

همچنین بخوانید: شخصیت‌های عاشق رقصیدن در انیمه که طرفداران باید بشناسند


9. در “دورارارا!!” (Dorarara!!) “سلتی استورلوسون” تازه وارد ساده لوح و واقعی “ایکبوکورو” بود

“دورارارا!!” با روایت “میکادو ریوگامینه”، دانش‌آموز دبیرستانی شروع شد و به این معنی بود که تجربیات او به‌عنوان یک تازه وارد در بهشت سایه‌دار “ایکبوکورو” موضوع اصلی این انیمه خواهد بود. در حقیقت، “میکادو” در این زمینه بیش از آنچه نشان می‌داد، تجربه داشت؛ چون او بنیانگذار باند “دلارها” بود.

آواتار ساده لوح و واقعی مخاطبان این انیمه، “سلتی” بود؛ “دولاهان” پیک شده‌ای که در بسیاری از بحران‌های شهر نقش کلیدی داشت. درحالی‌که “میکادو” تنها زمانی ظاهر شد که باند “دلارها” ظاهر شدند. “سلتی در سرتاسر شهر حضور داشت و داستان را جلو می‌برد. “دورارارا!!” حتی با بازپس گیری خاطرات و هویت از دست رفته خود به اوج رسید. در این زمان، اضطراب “میکادو” خیلی زودتر برطرف شد.


8. در “یک شاخص جادویی خاص” (A Certain Magical Index) “میکوتو میساکا” به چهره اصلی تبدیل شد

“یک شاخص جادویی خاص” بر ماجراجویی “توما کامیجو” و “شاخص” در شهر آکادمی تمرکز دارد. مدرسه‌ای در شهر که پر از شخصیت‌های عجیب‌وغریب مانند “الکترومستر سطح” و “میکوتو میساکا” است. “میکوتو” برای تازه واردها بارزترین عشق سوندره “توما” و شخصیتی تکراری بود، اما برای بقیه، او ستاره محسوب می‌شد.

“میکوتو” در ابتدا به‌عنوان یک شخصیت فرعی در “یک شاخص جادویی خاص” به نمایش درمی‌آید؛ ولی آن‌قدر محبوب می‌شود که اسپین‌آفی برای او با نام “یک قطار تفریحی علمی خاص” (A Certain Scientific Railgun) منتشر می‌شود که همه چیز را تحت تأثیر قرار می‌دهد. از آن زمان، “میکوتو” تبدیل به قهرمان اصلی فرنچایز شد؛ درحالی‌که “توما” بیشتر یکی از شخصیت‌های مکمل انیمه است. بااین‌که حتی سریال او تا به امروز ادامه دارد.


7. در “هاروهی سوزومیا” (Haruhi Suzumiya) “یوکی ناگاتو” قهرمان یک واقعیت دیگر بود

“یوکی” در بیشتر طول این انیمه، خود را در گوشه‌ای از مرکز تشکیلات SOS نگه داشت. آن زمان “کیون” حتی به شوخی می‌گفت که او بخشی از مبلمان اتاق است. دیدگاه “کیون” و بینندگان در طول آخرین فیلم و در پی ناپدید شدن “هاروهی سوزومیا” تغییر کرد و “یوکی” جایگاه “هاروهی” را به‌عنوان شخصیت اصلی برای تغییر واقعیت، از او گرفت.

اگرچه این جهان موقتی بود، اما با ناپدید شدن “ناگاتو یوکی چان” گسترش یافت و در آن “یوکی” از نقش “کیون” که قهرمان انیمه مدرسه‌ای بود، پیشی گرفت. در اینجا، “هاروهی” در مدرسه دیگری درس خواند و فقط گاه و بیگاه از باشگاه ادبیات، نسخه واقعی تشکیلات SOS که “یوکی” رئیس آن بود، جدا می‌شد.


6. در “بوکورانو” (Bokurano) “جون اوشیرو” بازی را تا پایان تلخش دید

“تاکاشی واکو” در زمانی‌که 15 کودک بی ادعا توسط قدرتی بالاتر انتخاب شدند تا با هدایت “Zearth” از زمین دفاع کنند، مسئولیت را بر عهده گرفت و دوستانش را برای مأموریت تازه خود جمع کرد. کودکان به “واکو” اعتماد کردند و او حتی در اولین مبارزه آن‌ها داوطلب شد تا “Zearth” را خلبانی کند. اما در قسمت دوم انیمه درگذشت.

حقیقت وحشتناک این بود که هر کسی که “Zearth” را خلبانی می‌کرد، بعد از نبرد می‌مرد. فرقی نمی‌کرد نبرد را برده باشد و یا در آن شکست خورده باشد. با کم شدن اعضای گروه، انیمه به تدریج روی خواهر و برادرهای “اوشیرو”، به‌خصوص برادر تهاجمی‌اش “جون” تمرکز کرد. در قسمت‌های پایانی، “جون” متوجه شد که رفتارش با “کانا” و دیگران چقدر وحشتناک بوده و همین باعث شد تا او به جای خواهرش خلبان “Zearth” شود و برای جبران گناهانش بمیرد.

همچنین بخوانید: بهترین موسیقی‌های انیمه‌ که ارزش بارها شنیدن را دارند


5. در “گورن لاگان” (Gurren Lagann)، “سیمون” جانشین برادرش شد

در نگاه اول، “گورن لاگان” دقیقاً به اندازه یک انیمه اکشن قدرتمند بود. این انیمه توسط “کامینا” رهبری می‌شد. قهرمانی بلامنازع که هم شخصیت‌های داستان و هم بینندگان را به مبارزه برای آزادی خود الهام بخشید. در کنار او، دوستانش، معشوق او “یوکو” و برادر کوچکترش “سایمون” که دائماً دست کم گرفته می‌شد، او را همراهی می‌کردند.

در قسمت‌های آغازین، به نظر می‌رسید که او مبارزه را رهبری خواهد کرد و به پایان خواهد رساند. ولی “کامینا” حتی قبل از پایان اولین آرک درگذشت. بعد از آن “سیمون جای “کامینا” را گرفت و نشان داد که این انیمه درباره داستان دوران جنگ است. در قسمت‌های بعد از آن، “سیمون” از زیر سایه برادرش خارج شد تا رهبر و شخص خودش را به عهده بگیرد. در حالی که یکی از شخصیت‌های مکمل انیمه بود، اما تا شخصیت اصلی جلو آمد.


4. در “هیگوراشی: وقتی آن‌ها می‌گریند” (Higurashi: When They Cry) “ریکا فوروده” و “ساتوکو هوجو” بیشتر از حد عاشق هم بودند

هر زمان که “هیگوراشی” قتل‌عام ژوئن سال 1983 را یادآوری می‌کرد، شخصی از گروه دوستان “کیچی” شخصیت اصلی جدید قرار می‌گرفت. علی‌رغم این اتفاق، بسیاری تصور می‌کردند که “کیچی مابارا” شخصیت اصلی پیش فرض بود. بااین‌که “کیچی” شخصیتی ثابت بود، ولی او فقط یک شخصیت مکمل در داستان “ریکا”، قهرمان حقیقی و حرمسرای او داشت.

به زبان ساده، حلقه‌های زمانی به دلیل مرگ “ریکا” به دست “تاکانو میو” اتفاق افتاد. در مقطعی، “ریکا” از تناسخ خود آگاه شد و سعی کرد این چرخه را بشکند. این موضوع دوباره در “گوو” هم اتفاق افتاد؛ که در آن دوست دوران کودکی “ریکا” و معشوقه احتمالی “ساتوکو”  به‌عنوان شخصیت منفی و قهرمان کلی داستان ظاهر شد.


3. “تکرار: سازندگان” (Re:Creators) داستان، داستان “متورا اوستریچ” بود

این انیمه علی‌رغم داشتن تعداد زیاد بازیگر، “سوتا میزوهینو”، دانش‌آموز دبیرستانی و “سلسیا اوپیتیریا”، جنگجوی سبک رمان/انیمه را به عنوان شخصیت‌های اصلی نشان داد. ولی این موضوع اشتباه بود. نه‌تنها به این دلیل که “سوتا” به آرامی به سمت نقش مکمل سوق داده شد و “سلسیا” مرد. بلکه به این دلیل که “متورا” کنترل داستان را در دست گرفت.

“متورا” یک شخصیت نمایشی بود و در پی وفادار ماندن به ماهیت خود، برخورد مخلوقات با واقعیت را همان‌گونه که اتفاق می‌افتاد، زیر نظر داشت. داستان مغرضانه بامزه او در قسمت متا ریکاپ در واقع موقعیت او را به‌عنوان قهرمان حقیقی پیش‌بینی می‌کرد که با رمان “تکرار: سازندگان” که او پس از ماندگاری در دنیای انسان نوشت، تثبیت شد.


2. “پائولا مگی مادوکا مجیکا” (Puella Magi Madoka Magica) در مورد حلقه زمانی “هومورا آکمی” بود

“مادوکا کانامه” حتی با این‌که نامش در عنوان انیمه بود، ولی قهرمان “پائولا مگی مادوکا مجیکا” نبود. می‌توان استدلال کرد که “سایاکا میکی” یک قهرمان جادویی معمولی بود، درحالی‌که “مادوکا” بهترین دوست غیرجادویی او بود. حقیقت این است که “هومورا”، ضد قهرمان آرام، قهرمان اصلی داستان بود. زیرا این انیمه فقط به لطف اقدامات او می‌توانست اتفاق بیفتد.

پیچش داستانی بزرگ “مادوکا” این بود که این نهمین تکرار از حلقه زمانی بود که “هومورا” واقعیت را در آن به دام انداخت. “هومورا” این کار را به عنوان بخشی از مبارزه ناامیدانه خود برای نجات “مادوکا” از مرگ یا بدتر از آن انجام داد و این تقلا محور اصلی این انیمه بود. در بیشتر مواقع، “مادوکا” یک خدای سابقاً ماشین بود که “هومورا” و اینکوباتورها با چنگ و دندان برایش جنگیدند. در حقیقت او قرار بود فقط یکی از شخصیت‌های مکمل انیمه باشد اما به قهرمان تبدیل شد.

همچنین بخوانید: شخصیت‌های شرور و نترس انیمه که ترسی از مردن ندارند


1. در “گریدمن” (SSSS. GRIDMAN) “آکانه شینجو” باید از تاریکی درون خود نجات می‌یافت

مجموعه انیمیشنی “گریدمن، مأمور فوق‌العاده” مانند هر داستان خوب “توکوساتسو”، بر روی کودکی بی‌ادعا (به نام “یوتا هیبیکی”) تمرکز داشت که قدرت “گریدمن” را به ارث برده و از آن برای همیشه استفاده می‌کرد. بااین‌که “یوتا” و “گریدمن” نقش قهرمانانی معصوم را به بهترین شکل بازی می‌کردند، این انیمه داستان اصلی آن‌ها نبود؛ بلکه به “آکانه”، شخصیت ضد قهرمان می‌پرداخت.

در حقیقت، “یوتا”، “گریدمن” و متحدانشان چیزی بیشتر از شخصیت‌های مکمل انیمه و عواملی برای کمک به خودآگاهی “آکانه” نبودند. این امر توضیح می‌دهد که چرا “یوتا” و “گریدمن” عناصری ثابت بودند؛ درحالی‌که “آکانه” پویاترین شخصیت را داشت. پایان انیمه عمدتاً روی “آکانه” تمرکز داشت؛ درحالی‌که “گریدمن” پس از نجات او به ابعاد خود بازگشت.


امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید. منتظر شنیدن نظراتتان هستیم!

                               

دیدگاه‌ها

بستن فرم