معرفی بهترین فیلمهای سینمای شوروی که باید تماشا کنید
بدون شک سینمای شوروی جذاب است. در آن زمان سینمای شوروی با ساخت فیلمهای متفاوت و آوانگارد که از لحاظ کیفی از سینمای امریکا، فرانسه و ژاپن، هم بالاتر بودند، حرفهای زیادی برای گفتن داشت.
این سینما فیلمهای منحصربه فردی تولید کرد که هنوز هم دیدنی هستند. از زبان شاعرانه چهرههایی مانند تارکوفسکی و پاراجانف گرفته تا موسیقی این فیلمها که اثر افرادی چون پروکفیف و شوستاکوویچ است، این فیلمها را تماشایی میکنند. در اینجا 10 فیلم جذاب و دیدنی سینمای شوروی را معرفی میکنیم. با پروشات همراه باشید.
1. آندری روبلف – Andrei Rublev – 1966
فیلمی به کارگردانی “آندری تارکوفسکی” (Andrei Tarkovsky) درباره هنرمندی در دوره قرون وسطای روسیه که اهمیت آثار او در معنا بخشیدن به زندگی مردم را نشان میدهد.
این فیلم دومین فیلم مهم تارکوفسکی بعد از فیلم اولش “کودکی ایوان” (Ivan’s Childhood) بود. او با بازگشت به قرن 15 روسیه با آزادی زندگی این هنرمند را نشان داد و او را به عنوان یکی از نقاشان برتر آن دوره معرفی کرد.
روبلف کل زندگیاش را به گشت و گذار در روستاها و نقاشی در کلیساهای سر راهش اختصاص داد و در این مسیر شاهد خشونتهای بسیاری بود. یکی از شاهزادههای آن دوره درباره او زیاد شوخی میکند. در این میان یکی از نجیب زادهها هنرمندان عمارتش را کور میکند تا نتوانند عمارتی مانند عمارت او بسازند. در آن زمان تاتارها هم به شهر ولادیمر حمله کرده و عده زیادی را به قتل رساندند.
روبلف با رنجی که میبرد در آثارش معنای هنر را نشان میدهد. در صحنه بحثی با مربیاش تئوفانس یونانی میگوید که به نظرش انسان فی نفسه گناهکار نیست و با وجود خشونت جهان باید به کمک هنر زیبایی درونی جهان و انسان را نشان داد و انسان را به جایگاهی که لایقش است رساند.
در قسمت پایانی فیلم کار هنرمند دیگری را بر روبلف میبینیم. او پس از کشتن یکی از حمله کنندگان تارتار روزه سکوت گرفته و از دنیا کناره گیری میکند. در این میان نوجوانی به نام بوریسکا شب و روز کار میکند تا زنگ کلیسا را بسازد. با به صدا درآمدن زنگ روبلف شفا پیدا میکند. او با دیدن این زیبایی انگیزه لازم برای ادامه زندگی را به دست میآورد.
همچنین بخوانید: نگاهی به ۱۰ شاهکار برتر سینمای روسیه (بهترین فیلم های سینمای روسیه)
2. درناها پرواز میکنند – The Cranes Are Flying – 1957
پس از مرگ استالین در سال 1953، جنبش رئالیسم که سینمای اوایل دوره شوروی را تعریف کرد، از برخی هنرمندان شوروی جدا شد. این فیلم زیبا به جای اشاره به قربانی شدن همگانی به قهرمان سازی در زندگی پیچیده افراد میپردازد.
کل فیلم در دوران جنگ جهانی دوم جریان داشته و تماشاگران شوروی و جهان را با شخصیتی حساس آشنا میکند. قهرمان فیلم، ورونیکا، با معشوقهاش بوریس در موسکوی پیش از جنگ گشت و گذار میکند. به محض آمدن اخبار حمله آلمان، بوریس آماده رفتن به جبهه میشود. در صحنهای غم انگیز و گیج کننده ورونیکا انقدر دیر میرسد که نمیتواند از بوریس خداحافظی کند.
همان موقع والدین ورونیکا از دنیا میروند و او نزد خانواده بوریس میرود. در صحنه غم انگیز دیگری پسرعموی بوریس به ورونیکا تجاوز کرده و بوریس هم در مرداب غرق میشود (گرچه ورونیکا خبر ندارد). به خاطر شرایط آن دوره ورونیکا از وضعیت خود خجالتزده است و همه او را طرد میکنند. با این حال به زندگیاش ادامه میدهد. به عنوان پرستار کار میکند و هرگز امیدش به زنده بودن بوریس را از دست نمیدهد.
فیلمبرداری خلاقانه فیلم را عاطفیتر میکند. پس از تیر خوردن بوریس دوربین طوری به چرخش درمی آید که ببینیم اگر او و ورونیکا زندگی میکردند چه میشد. وقتی روی زانو می افتد دوربین از بالای سرش به آپارتمانی میرود که آنها به عنوان عروس و داماد میتوانستند وارد شوند. در پایان هم که ورونیکا از مرگ بوریس باخبر میشود، درحالی غمگین و پریشان میشود که جمعیت اطرافش شاد هستند.
3. خارپشتی در مه – Hedgehog in the Fog – 1975
این فیلم که برخی آن را بهترین انیمیشن تاریخ مینامند یک اثر هنری ساخته “یوری نورشتاین” (Yuri Norstein) است. در سال 2003 فستیوال انیمیشن لاپوتا، دو اثر نورشتاین در بین آثار 140 هنرمند و منتقد در جایگاه اول و دوم قرار گرفت: “خارپشتی در مه” و “قصه قصهها” (Tale of Tales). چنین جایگاهی نشان دهنده اوج سبک و روایت نورشتاین است.
سبک انیمیشن سازی خاص نورشتاین شامل نقاشی روی ظروف شیشهای و فیلم گرفتن از آنهاست. با حرکت دادن ظروف به طرفین و به سمت دوربین، میتواند حرکت را به وجود بیاورد. در این آثار از جلوههای رایانهای استفاده نشده، بلکه همه چیز با دست انجام میشود. برای مثال در این فیلم با حرکت دادن دستمال در مقابل ظروف و به سمت دوربین مه را تداعی کرد.
با این تکنیکها حس میکنید خودتان خارپشتی هستید که در مه گم شدهاید. در این روایت شاعرانه، خارپشت با خرس دوست شده، هرشب باهم چای و مربا میخورند و به ستارهها خیره میشوند. با این حال خارپشت گم شده و با دیدن موجودات ترسناک تجربههای هولناکی را پشت سر میگذارد. در پایان به نزد دوستش بازگشته و تصمیم میگیرند به همراه هم دنیای بیرون را تجربه کنند.
4. رنگ انار – The Color of Pomegranates – 1969
یک فیلم زیبا درباره زندگی نغمه سرای قرن هجدهمی، سایات نووا. این فیلم با تکنیکها و رنگهای زیبا سنتهای مردم قفقاز را نشان میدهد. فیلمی از کارگردان ارمنی “سرگئی پاراجانف” (Sergei Parajanov) که یک زبان شاعرانه خاص و متفاوت است و زندگی و دوره سایات نووا را نشان میدهد. اما داستان اصلاً مهم نیست زیرا این موسیقی سایات است که تأثیر مهمی دارد. حس و حال این فیلم در آثار دیگر پاراجانف هم دیده میشود: از “سایههای نیاکان فراموششده” (Shadows of Forgotten Ancestors) که شما را به فرهنگ قدیمی اوکراین آشنا میکند تا “عاشق غریب” (Ashik Kerib) که شما را به فرهنگ گرجستان میبرد.
یکی از مضامین رایج فیلمهای پاراجانف تجلیل هویت ملی در کشورهای شوروی بود. او در این فیلم پوشش ارامنه، اشیای قدیمی و کلیسا را نشان میدهد تا هویت ارامنه تجلیل شوند.
5. هملت – Hamlet – 1964
این نسخه شوروی از “هملت” توسط گروهی از هنرمندان آن دوره شوروی ساخته شد. “باریس پاسترناک” (Boris Pasternak) نمایشنامه “هملت” را به روسی ترجمه کرد. او متن قرن هفدهمی را به نسخه روسی عامیانه تبدیل کرده به طوری که برای همه قاب درک بود و عناصر شاعرانه هم در آن موج میزد.
کارگردان مطرح، “گریگوری کوزینتسف” (Grigori Kozintsev) هم توانست این اثر اقتباسی را با جلوههای بصری جذاب خلق کند. قصر هلسینگور در قلعه ایوانگورو در مرز استونی قرار دارد. شیوه خاص فیلمبرداری باعث شد این قصر شبیه یک زندان به نظر برسد. به علاوه، کوزینتسف کلادیوس را به شخصیتی استالین مانند تبدیل کرد که دانمارک را به یک زندان بدل کرده بود. این تعبیر از داستان هملت تعبیری سیاسی است که در اقتباسهای دیگر دیده نمیشود. در این نسخه اوفلیا قربانی کشوری استالینی است و هملت هم به خاطر ضعفش در دوراهی مانده است.
مسلماً این اثر کوزینتسف یا هر اثر دیگری بدون وجود موسیقی “دمیتری شوستاکوویچ” (Dmitri Shostakovich) ارزشی نداشت. این موسیقی دان بزرگ و کارگردان در فیلمهای دیگری هم همکاری داشتند: “بابل جدی” (New Babylon – 1929) تا “شاه لیر” (King Lear – 1971). شوستاکوویچ در هملت چنان موسیقی متنی ساخته که با فضای عاطفی فیلم همخوانی دارد.
همچنین بخوانید: معرفی 10 فیلم جذاب و دیدنی درباره نقاشها براساس امتیاز IMDb
6. توبه – Repentance – 1987
یک اثر کلاسیک از گرجستان ساخته “تنگیز آبولادزه” (Tengiz Abuladze) درباره تأثیر هنر در بررسی دوباره سوالاتی درباره گذشته. یک اثر ماندگار درباره ذات استبداد، انفعال و نقش انسان در رویارویی با ترس. وارلام آراویدز، شهردار یک شهر کوچک در گرجستان یک چهره شیطانی و شبیه استالین، هیتلر و موسولینی است که پس از مرگ نسلهای مختلف باید با خودشان و گذشتهشان روبرو شوند.
پس از خاکسپاری او زنی روستایی به نام کتوان جسد او را از گور درمی آورد. دلیل این اعتراضش آشکار است زیرا آراویدز پدر و مادر او را به قتل رسانده. هنگام اتهام کتوان به خاطر نبش قبرش تمام اعمال آراویدز آشکار میشود. سپس نوه آراویدز، تورنیکه، از شرم خودکشی میکند و سپس هابیل پسر آراویدز جسد پدرش را از صخره پرت میکند تا هرگز به آرامش نرسد.
در حقیقت هیچکدام از اینها رخ نداد و تنها در تخیل کتوان به وقوع پیوست. او انتقام نمیگیرد، تورنیکه و هابیل مسئولیت اعمال آراویدز را به عهده نمیگیرند و آراویدز به آرامش میرسد. کتوان کاری نمیکند و اتفاقی هم نمیافتد.
محبوبیت این فیلم در دوره پرسترویکا (دوره بازسازی اقتصادی شوروی) نشان دهنده ایدهای جالب است. اینکه در یک سیستم فاسد یک نفر میتواند تاثیرات بزرگ ایجاد کند. همچنین نشانگر رژیم شوروی است که در عرض چند سال از بین رفت.
7. ماجراهای اداره – Office Romance – 1977
یک اثر سبکتر و یک کمدی رمانتیک دیدنی از شوروی درباره زندگی روزمره و روابط در اواخر دوره شوروی. یک فیلم زیبای عاشقانه درباره فرهنگ اداری شوروی درباره یک ماجرای عاشقانه در محیط کار.
آناتولی، یک پدر مجرد بی عرضه در اداره آمار موسکو کار میکند. یکی از دوستانش میخواهد به ارتقای او کمک کند اما رئیسش، لودمیلا، اجازه نمیدهد. او زنی سختگیر است که زیردستانش مسخرهاش میکنند. پس از اینکه آناتولی نمیتواند ارتقای شغلی دریافت کند دوستش به او توصیه میکند که به رئیس نزدیک شود. به زودی در ادامه یک سری حوادث این دو عاشق هم میشوند. مسلماً به زودی راز فاش میشود و لودمیلا به نقشه آناتولی پی میبرد.
8. الکساندر نوسکی – Alexander Nevsky – 1938
زمانی که مردم درباره “سرگئی آیزنشتاین” (Sergei Eisenstein) کارگردان بزرگ شوروی که تکنیک مونتاژ را به سطح جدیدی رساند، حرف میزنند، معمولاً به یاد اثر حماسی او، “رزمناو پوتمکین” (Battleship Potemkin) می افتند. این فیلم بهترین فیلم صامت تاریخ است. اما آیزنشتاین توانست در “الکساندر نوسکی” با ترکیب تصویر و صدا به اوج حرفه خود برسد.
یک فیلم تاریخی درباره قرن سیزده روسیه و دفاع شجاعانه مردم در زمان شاهزاده نوسکی در برابر شوالیههای توتونیک. مسلماً فیلم به روابط شوروی و آلمان اشارههایی دارد. با این حال فیلم به شهرت رسید. “الکساندر نوسکی” در سال 1938 و در زمان توافق آلمان و شوروی فراموش شد. با این حال با حمله آلمان به شوروی در سال 1941 دوباره از این فیلم استقبال شد و الهام بخش مبارزه شوروی بود. موسیقی متن زیبای فیلم از “سرگئی پروکفیف” (Sergei Prokofiev) است. همکاری درخشان آیزنشتاین و پروکفیف صحنه نبرد در برف را خلق کرد. موسیقی شنیدنی پروکفیف، نمایش توتونها و فیلمبرداری زیبا یکی از بهترین صحنههای نبرد را خلق کرد.
9. جک فراست – Morozko – 1964
هرساله در ایام کریسمس تصویر جک فراست به خاطر تصویر طنزش در شبکههای اجتماعی غرب دیده میشود. این فیلم به کارگردانی “الکساندر رو” (Alexander Rou) یک فیلم خانوادگی زیبا برای ایام تعطیل است. فیلم در مناظر زیبای زمستانی ضبط شده و پر از لباسهای روستایی روس است. داستان درباره یک زوج جوان است که باید در کنار هم بر چالشهای خانوادگی و جادویی غلبه کنند.
ناستنکای زیبا روزی در جنگل مردی جون به نام ایوان را ملاقات میکند. ناستنکا فوراً شیفته او میشود اما یک جادوگر حیله به خرج میدهد. او ایوان را به یک خرس تبدیل کرده و به او میگوید تا زمانی که غرورش کم نشود به ظاهر انسانی برنمی گردد. در همین حین، مادر ناتنی و مستبد ناستنکا به زن جوان حسادت میکند، بنابراین به پدر ناستنکا دستور میدهد که او را در جنگل رها کند تا بمیرد.
این داستان جذاب شبیه “دیو و دلبر” و “سفیدبرقی” عناصر روسی را نیز به ماجرا وارد کرده است.
همچنین بخوانید: 12 فیلم برتر لهستانی در تاریخ فیلم سازی این کشور
10. در خانه در میان غریبهها، یک غریبه در میان اقوامش – At Home Among Strangers, a Stranger Among His Own – 1974
این فیلم دیدنی از روسیه داستان جذاب و نماهایی از سیبری را نشان میدهد. فیلمی به کارگردانی بازیگر و کارگردان بزرگ روسیه “نیکیتا میخالکوف” (Nikita Mikhalkov) که گرچه به خاطر فیلم مشهور برنده اسکار “آفتابسوخته” (Burnt by the Sun) شهرت دارد اما فیلمهای دیگرش هم موفق هستند.
فیلم در دوران جنگ داخلی روسیه در سیبری جریان دارد و مانند یک کلاسیک وسترن سرقت قطار است که نوآوریهای زیادی دارد. قهرمان فیلم شیلوف یک سرباز ارتش سرخ است که در سفر به مسکو از یک قطار پر از طلا محافظت میکند. با این حال قطار سرقت شده و او محافظت در برابر سارقین را وظیفه خود میداند.
این اثر ماجراجویانه صحنههای زیبایی از مناظر سیبری را نشان میدهد و پراز نوآوریهای بصری است. عوامل تولید رنگهای سیاه و سفید را در کنار هم به کار بردند. این گذر از رنگهای مختلف به رنگهای سیاه و سفید بسیار شگفت انگیز است. با این حال فیلم صحنههای نوستالژیک بسیار خلق میکند.
امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید. منتظر شنیدن نظراتتان هستیم!
دیدگاهها