لیست کارگردانهایی که در وطنشان ممنوع الکار شدند
افرادی که نه تنها به سینما بلکه به تمام ساختارهای فرهنگی مانند ادبیات یا موسیقی علاقه دارند، همیشه به مقالات اینچنینی که به موضوعاتی نظیر هنر، سانسور و نظارت میپردازد، علاقه نشان میدهند. بسیاری از فیلمهای بحث برانگیز توسط سانسورچیها یا مقامات محلی و دولتی ممنوع میشوند.
تأثیر همه جانبه سینما به همین معناست که فیلمها چیزی بیش از نمایشهای روی صحنه هستند؛ سانسورچیهای سینما خود را به عنوان ناظر مطلق سینما میدانند که خوب میفهمند کدام فیلم برای کدام تماشاگر مناسب است، زیرا به تصور آنها سینما در مبارزه با استبداد و بی عدالتی از هر سلاحی خطرناکتر است.
در این لیست میخواهیم 10 کارگردانی را به شما معرفی کنیم که آثار آنها در کشورشان نامناسب تلقی شده، و به همین دلیل در آنجا ممنوع الکار شدهاند. همانطور که میدانید دولت کشورهای مختلف و سازمانهای مذهبی دو ساختار مهم هر کشور هستند که تصور میکنند میدانند مردم باید چه چیزی تماشا کرده، یا چه چیزی را تماشا نکنند. با این وجود، بهتر است به نقل قولی از “جرج برنارد شاو” نمایشنامه نویس ایرلندی که در نمایش “کسب و کار میسیز وارن” (Mrs. Warren’s Profession – 1902) شنیده شد، رجوع کنیم:
“سانسور برای این به وجود آمده که هیچکس نتواند مفاهیم و سازمانهای فعلی را زیرسوال ببرد. به چالش کشیدن مفاهیم موجود باعث پیشرفت شده، و به ایجاد سازمانهای جدید منجر میشود. درنتیجه اولین شرط پیشرفت از بین بردن سانسور است.” با پروشات همراه باشید.
10. ژان ماری تنو – Jean Marie Teno – کامرون
این کارگردان پرکار، “ژان ماری تنو” به نسل جدید فیلمسازان آفریقایی تعلق دارد که تصمیم گرفت فرمها و سبکهای جدید را امتحان کند. او با کمک این سینما به مشکلات سیاسی و اجتماعی پسااستعماری کشورش کامرون اشاره میکند. او ترفندهای زیبایی شناختی و روایی عناصر تخیل و مستندسازی را ترکیب کرده، و یک ساختار نو ایجاد میکند.
تنو معتقد است با تماشای (Pousse Pousse – 1975) ساخته “دنیل کموا” به اهمیت سینما و قدرت آن در نمایش مسائل اجتماعی آفریقا، پی برد. یکی از بهترین مستندهای تخیلی تنو (L’eau de misère 1998) نام دارد، که به مشکل اجتماعی آب آلوده کامرون میپردازد.
او با سبک فیلمسازی آگاهانه خود حقیقت زندگی در کامرون را نشان میدهد. یکی دیگر از آثار او که سیاست کامرون را نقد میکند “آفریقا من چپاولت میکنم” (Afrique, je te plumerai، 1992) نام دارد که در آن استعمار را موردانتقاد قرار میدهد.
نباید فراموش کنیم که او تولید و کارگردانی فیلمهای مربوط به مشکلات اجتماعی را زمانی که در سال 1978 به فرانسه رفت آغاز کرد، یعنی پنج سال پیش از ریاست جمهوری “پل بیا”. بیا یکی از طولانیترین حکومت رانیها را در آفریقا داشته، و در زمان فیلمسازی در کامرون برای تنو امکان پذیر نبود.
هشت سال پیش از اینکه تنو به فرانسه برود، “احمدو آهیجو” در رأس قدرت بود، و سرکوب این کشور را دوچندان کرد. این رئیس جمهور آنقدر قدرت داشت که سرکوب این کشور را چند برابر کند، و به فساد ادامه دهد.
در این رژیم زندگی در کامرون دشوارتر بود. تنو به آفریقا ریپورت اعتراف کرد “شرایط سینما در کامرون افتضاح است”، و از خودش پرسیده که “زمانی که در یک کشور استبدادی زندگی میکنید که خشونت و سرکوب همیشه به چشم میخورد، آیا جایی برای بحث وجود دارد؟”
همچنین بخوانید: معرفی بهترین کارگردانهای دهه اخیر (2010 تا 2019)
9. جعفر پناهی – Jafar Panahi – ایران
“جعفر پناهی” در سال 2010 به همراه همسر و پانزده تن از دوستانش از خانهاش بازداشت شد. همان سال در زندان اوین حبس شد، و درحالی که دستگیریاش تأیید شد بود، اما دلیل آن مشخص نبود. تا اینکه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اذعان داشت که “او به دلیل مستندسازی درباره انتخابات مجدد سال 2009 در زمان احمدی نژاد بازداشت شد.”
پناهی نزد “عباس کیارستمی” رئیس مرکز فرهنگی پویا، یک سازمان ایرانی-فرانسوی در پاریس اعتراف کرد که او و خانوادهاش تهدید شدند. در سال 2011 دادگاهی در تهران پناهی را محکوم و ممنوع الکار کرد. از آن زمان پناهی در حبس خانگی بوده، و نمیتواند از کشور خارج شود.
واکنشهای بین المللی نتوانست مانع حبس خانگی و ممنوع الکاری پناهی شود. نه تنها مردم سراسر جهان، و کارگردانهایی مانند “پل توماس اندرسون” یا “فرانسیس فورد کاپولا” برای آزادی او درخواست کردند، بلکه 50 کارگردان، بازیگر و هنرمند ایرانی نیز برای آزادی او دادخواست نوشتند.
پناهی پیش از ممنوع الکاری در سال 2011 نیز به مدت 10 سال تحت نظارت بود. با این وجود هنوز به کار موردعلاقهاش ادامه میدهد. در حقیقت او پس از ممنوع الکاری نیز یکی از بهترین فیلمهایش را ساخت.
فیلم مستندگونه “تاکسی” (Taxi – 2015) به کارگردانی “جعفر پناهی” او را درحالی نشان میدهد که راننده تاکسی است، و به عنوان راننده به زندگی مسافران گوش میدهد بدون اینکه از آنها کرایه بگیرد. او با یک مرد محافظه کار، یک سی دی فروش، یک مرد مجروح و همسرش، دو پیرزن، و خواهرزادهاش حنا، هم صحبت میشود. زمانی که پناهی حنا را از مدرسه برمی دارد، او از پناهی کمک میخواهد تا برای پروژه مدرسه یک فیلم کوتاه بسازد، و آنها درباره قانونی که معلمش گفته صحبت میکنند: خودداری از سیاهنمایی یا نمایش تصویری تاریک از ایران.
8. پیتر واتکینز – Peter Watkins – انگلستان
“پیتر واتکینز” کارگردان انگلیسی با کمک مستندها و فیلمهای خود جامعه را تحلیل میکند. در “پارک مجازات” (Punishment Park – 1971) رئیس جمهور نیکسون وضعیت کشور را اضطراری خوانده، و نه تنها تمام حامیان جنبش ضدجنگ را به این پارک در بیابان موهاوی میفرستد، بلکه فمینیستها، مخالفین یا کمونیستها را که به نظرش برای امنیت داخلی ریسک محسوب میشدند نیز به آنجا میفرستد.
این فیلم سیاست خشونت در ایالات متحده را مورد انتقاد قرار میدهد، و فیلم در زمان اکران در سال 1971 شدیداً مورد انتقاد قرار گرفت؛ فیلم قرار بود یک اثر فانتزی پارانوئیدگونه باشد، و هالیوود از توزیع آن خودداری کرد. نسخه دی وی دی آن با پرسش واتکینز آغاز شده، و همه را متوجه آنچه که رخ میدهد میگوید:
“با وجود تمام اتفاقاتی که برای جهان امروز رخ میدهد، “پارک مجازات” میتواند هنوز یک فانتزی پارانوئیدگونه باشد؟”
با وجود فیلمهای بحث برانگیزی که او میسازد، اگر در زمان به عقب برگردیم، مخصوصاً به سال 1964، متوجه میشویم در ساخت فیلمش با مشکلاتی مواجه بود. “بازی جنگ” (The War Game) یک فیلم کم بودجه بدون قهرمان بود که به عقیده بسیاری نقطه عطف فیلمهای ضدجنگ محسوب میشد، اما به دلیل دخالت حکومت پخش آن از بی بی سی هم ممنوع شد. این مستند که به مناسبت بیستمین سالگرد حمله هستهای به هیروشیما ساخته شد، هراس بمب هستهای را نشان میدهد، و از آنجاییکه دولت آن را نامناسب دانست، مانع پخش آن شد.
در سال 1966 با اکران فیلم در سینمای فیلم ملی لندن، کشمکشهایی ایجاد شد، زیرا کلیسا و گروههای فعال مخالف بمب هستهای نسبت به آن واکنش نشان دادند. با این حال بی بی سی به این ممنوعیت وفادار ماند، و تا سال 1985 آن را پخش نکرد.
همچنین بخوانید: معرفی 10 کارگردان تاثیرگذار تاریخ سینما؛ بهترین کارگردانهای تمام دوران را بشناسید
7. لوکینو ویسکونتی – Luchino Visconti – ایتالیا
بین سالهای 1939 تا 1944، ایتالیا سالانه 72 فیلم میساخت. این موضوع اهمیت سینما در زمان رژیم فاشیست موسولینی را نشان میدهد. پس از جنگ جهانی دوم، صنعت سینمای ایتالیا تقریباً از هم فرو پاشید، بنابراین در سینما تنها فیلمهای خارجی پخش میشد. با این حال بی علاقگی رژیم فاشیست به نمایش فیلمهای خارجی و سیاست تکیه بر خود، نه تنها از لحاظ اقتصادی بلکه از لحاظ فرهنگی، به سینمای ایتالیا امکان رشد داد.
موسولینی سینما را قدرتمندترین هنر آن دوره میدانست، و به همین دلیل به آنچه که در ایتالیا نمایش داده میشد اهمیت میداد. در حقیقت، این رژیم موسسه سینمایی خود را در سال 1935 تأسیس کرد، و در سال 1937 نیز یکی از معروفترین مجموعههای سینمایی را خلق کرد.
با این حال، همه چیز آنقدرها هم گل و بلبل نبود، گرچه رژیم از سینما حمایت کرد، اما کارگردانها باید قوانین فاشیست را دنبال میکردند تا به دردسر نیفتند. در سال 1943 که موسولینی سقوط کرد، اولین اثر ویسکونتی به نام “شیفتگی” (Ossessione) با اقتباس از رمان “جیمز کین” به نام “پستچی همیشه دوبار زنگ میزند” (1934) در ایتالیا ممنوع شد، زیرا قهرمان خلق شده توسط کارگردان شبیه دگرباشها بود.
این قهرمان با ایده “مردانگی” نمایش داده شده توسط رژیم فاشیست مقابله میکرد. واکنش خشن مقامات کلیسا و رژیم فاشیست باعث ممنوعیت این فیلم شد. در حقیقت فیلم حتی توسط فاشیستها از بین رفت، اما ویسکونتی نسخهای از آن را پنهان کرده بود.
6. یان شوانکمایر – Jan Švankmajer – جمهوری چک
“یان شوانکمایر” نه تنها به خاطر مهارتهای مختلف خود در خلق فیلمهای بلند و کوتاه نوآورانه در تاریخ سینما، بلکه به عنوان یکی از معدود افرادی که با رژیم کمونیست مستبد جمهوری چک مبارزه کرد، یکی از برترین کارگردانهای سورئال محسوب میشود. به همین دلیل، فضای مستبدی که در آن فعالیت میکرد بیش از هرچیز بر او تأثیر گذاشت.
پس از بهار پراگ در سال 1968 که به عنوان یک حرکت انقلابی به دنبال آزادی چک اسلواکی به عنوان یک دولت کمونیست بود، فیلم “خاطرات لئوناردو” (Leonardo’s Diary – 1972) از شوانکمایر به دلیل نقد ضمنی کمونیست ممنوع شد. گرچه سانسورچیها به او گفتند در فیلم کوتاهش حقیقت و تخیل را ادغام نکند، کارگردان این درخواست را نادیده گرفت، و در نتیجه به مدت هفت سال از ساخت فیلمهای انیمیشن ممنوع شد.
زمانی که دوباره اجازه بازگشت به فیلمسازی را به دست آورد، قبول کرد از آثار ادبی فیلم بسازد، آثاری مانند “قصر اوترانتو” (Castle of Otranto – 1977) از “هورس والپول” و “سقوط خانه آشر” (The Fall of the House of Usher – 1981) از “ادگار آلن پو”. با این وجود او در این فیلم از تصاویر انتزاعی استفاده کرد که از ناخودآگاه خود این رژیم مستبد و سرکوبگر را نقد کند.
او سپس بازهم در کشور خودش ممنوع الکار شد، این بار فیلم کوتاه او “ابعاد دیالوگ” (Dimensions of Dialogue – 1982) توسط دولت سانسور شد، زیرا شکست سیاست کمونیست را نشان میداد.
همچنین بخوانید: 10 کارگردانی که از فیلم های خود متنفر هستند
5. پیر پائولو پازولینی – Pier Paolo Pasolini – ایتالیا
با فکر کردن درباره “پیر پائولو پازولینی” اگر او را یکی از چالش برانگیزترین، مهمترین و بحث برانگیزترین کارگردانهای ایتالیا در باب مسائل جنسی و مذهبی بدانیم، اشتباه نکردهایم.
براساس گفته “راجر ابرت” منتقد آمریکایی سینما، فیلم “انجیل به روایت متی (The Gospel According to St. Matthew – 1964) یکی از تاثیرگذارترین فیلمها با مضمون مذهبی است که تا به حال تماشا کردهام، شاید به این دلیل که سازندهاش به خدا، عبادت، و داستان سرایی علاقه نداشت، اما تلاش کرد به بهترین شکل آن را بسازد.” زندگی شخصی، دگرباش بودن او و حمایت از عقیده واتیکان درباره سقط باعث شد از حذب کمونیست ایتالیا کنار گذاشته شود.
حالا بیایید مستقیم برویم سر اصل مطلب و درباره یکی از بحث برانگیزترین و فراموش نشدنیترین آثار پازولینی صحبت کنیم: ” سالو یا ۱۲۰ روز در سودوم” (Salo, or The 120 Days of Sodom – 1975) این فیلم در زمان اکران نه تنها در ایتالیا بلکه در چند کشور دیگر ممنوع شد. این فیلم چهار قهرمان رمان دوساد را خلق کرده، و کلیسا و دولت در دوره فاشیست بنیتو موسولینی را نشان میدهد.
به گفته کارگردان، “معنای واقعی رابطه جنسی در فیلم من استعارهای برای رابطه میان قدرت و سوژههاست.” این فیلم مدت کوتاهی در سینماها نمایش داده شده، و سپس به دلیل صحنههای خشن، جنسی و قتل وحشیانه در سال 1976 ممنوع شد. ممنوعیت آن در ایتالیا به دلیل نمایش سادیسم بود، که کلیسا و منتقدین فرهنگی به آن واکنش نشان دادند.
4. سرگئی پاراجانف – Sergei Parajanov – اوکراین
“سرگئی پاراجانف” فیلمساز شاعر اهل شوروی شاخصترین و خیره کننده ترین فیلمها را طی سالهای 1950 تا 1990 ساخت، دورهای که سانسور بسیار رایج بود، زیرا شوروی تنها به رئالیسم اجتماعی علاقه داشت، زیرا این سبک میتوانست ارزش کمونیسم را نشان دهد.
اگر تا به حال فیلمهای او را تماشا کردهاید، متوجه میشوید او به صحبت کردن درباره بزرگی شوروی علاقه داشت. او به جنبش شاعرانه اوکراین علاقه داشت، و بسیاری از اعضای آن مشکلاتی داشتند، نه تنها با اعضای حزب که برای ساخت فیلمهای خود در این شرایط هرکاری میکردند، بلکه با مشکل ممنوع الکاری.
برای پاراجانف، چیزی بیش از ممنوع الکاری بود، او در لیست سیاه سینمای شوروی قرار گرفت، و مجبور شد در تبعید زندگی کند. یکی از معروفترین فیلمهای او “سایههای نیاکان فراموششده” (- 1965Shadows of Forgotten Ancestors) است که به دلیل استفاده از رنگ و طراحی لباس تحسین شد، اما ممنوع شد و کارگردان با وجود تحسین شدن توسط عدهای از مقامات حزب شوروی، مجبور شد برای مدتی کشور را ترک کند.
“ویتالی نیکیتچنکو”، رئیس سرویس اطلاعاتی کاگب در اوکراین، در سال 1969 به کمیته مرکزی حزب کمونیست در اوکراین گزارشی فرستاد، و درباره “تأثیر منفی پاراجانف بر عملکرد افراد خلاق جوان” صحبت کرد.
در سال 1973 پاراجف به جرم تجاوز، همجنسگرایی، و رشوه توسط سرویس اطلاعاتی کاگب دستگیر شد، و آنها مدعی بودند که این کارگردان با افراد خارجی از کشورهای سرمایه دار ملاقات و همکاری کرد، که این کار را علیه شوروی میدانستند.
او تا سال 1977 زندانی بود، اما حتی پس از آزادی نیز در سینمای شوروی کنترل میشد. تنها در سالهای 1980 بود که توانست به حرف خود به عنوان یک کارگردان ادامه دهد. با این حال، زندگی در کمپهای کار و زندان یکی از بزرگترین کارگردانهای قرن بیستم را از لحاظ فیزیکی و روانی خسته کرد.
همچنین بخوانید: ۱۰ کارگردان نابغه ای که به دنیا آمدند تا این ۱۰ فیلم را بسازند!
3. دوشان ماکاویو – Dušan Makavejev – سرزمین یوگوسلاوی گذشته و صربستان امروز
بدون شک ماکاویو در سالهای 1960 و 1970 در یوگوسلاوی پیشروی موج سیاه بود. این جنبش سینمایی به دلیل روش غیرسنتی خود در فیلمسازی، طنز و نمایش یوگوسلاوی در آن زمان شهرت داشت.
در این دوره خلاقیت کارگردانها به تخیل خود اجازه میدادند تا روان انسان را نمایش داده، و جنبش سوسیالیست را آزادانه نقد کنند. آزادی فیلم باعث حملاتی به این جنبش شد که در نتیجه آن چندین فیلم ممنوع شده، و برخی از کارگردانها مجبور شدند در تبعید زندگی کنند.
در سال 1971، اثری از ماکاویو به نام “رازهای یک ارگانیسم” (Mysteries of the Organism) با محبوبیت بین المللی مواجه شد. با این حال، این داستان در یوگوسلاوی طور دیگری بود؛ وزیر فرهنگ یوگوسلاوی به دلیل محتوای جنسی فیلم که نشان دهنده بیانات سیاسی اعتراضی بود، آن را ممنوع کرد. این فیلم در فستیوال فیلم یوگوسلاوی در پولا پخش شد، اما پس از فشار شوروی مانع آن شدند.
حزب مستقر در وویوودینا علیه ماکاویو پروندهای تشکیل دادند. این رویارویی شدید باعث سفر ماکاویو به خارج شد، زیرا فیلمهای دیگرش حمایت نمیشدند، اما در غرب تنها شش فیلم ساخت زیرا برای ساخت آثار دیگرش کمکی دریافت نمیکرد.
“درک جونز” در اثر “سانسور: دانشنامه جهان” (Censorship: A World Encyclopedia – 2001) میگوید که ماکاویو “دو نوع سانسور را تجربه کرد: سانسور سرکوب کننده از جانب کمونیسم و سانسور جزئی از جانب سرمایه داری. او در زمان کمونیسم فیلمهایی ساخت که برخی ممنوع شدند، در زمان سرمایه داری چیزی ممنوع نشد، اما بسیاری از پروژههایش هرگز عملی نشدند.”
2. فریتس لانگ – Fritz Lang – آلمان
بسیاری لانگ را یکی از برترین کارگردانهای آلمان و هالیوود میدانند، که فیلمهای حماسی و تاریک او با سبک بصری و تکنیکهای نورپردازی اکسپرسیونیست که حالت هندسی ایجاد میکنند، متمایز شدهاند.
درنتیجه، این کارگردان نه تنها توسط “جوزف گبلز”، وزیر تبلیغات آلمان نازی سانسور شد، که او “شهادت دکتر مابوز” (The Testament of Dr. Mabuse – 1933) را ممنوع کرد، زیرا به نظرش “عزت نفس مخاطب را زیر سؤال میبرد”، بلکه از او خواستند با حذب نازی همکاری کند، پیشنهادی که کارگردان رد کرد. این پیشنهاد باعث شد لانگ با مرگ و زندگی مواجه شود، دیگر زندگیاش در خطر بود، نه فقط آثارش.
همه چیز از همین فیلم شروع شد که حزب نازی را موردانتقاد قرار داد، و مابوز را به عنوان تمثیلی از هیتلر نشان داد. حزب نازی فیلم را توقیف کرد. با این حال، لانگ تسلیم نشد. او از گبلز نامهای دریافت کرد، مبنی بر اینکه درباره فیلم صحبت کنند. در این ملاقات، گبلز به او اطلاع داد که به عقیده هیتلر لانگ میتواند فیلمهای سوسیالیست ملی بسازد. لانگ پیشنهاد گبلز را نپذیرفت، و در نهایت در هالیوود فعالیت کرد.
لانگ مجبور شد در تبعید زندگی کند، جایی که در آن آزاد بود، بنابراین فیلمهای ضدنازی مانند “جلادان هم میمیرند” (Hangmen Also Die! – 1943) و “وزیر ترس” (Ministry of Fear – 1944) را ساخت تا درباره فاشیستم به مردم اطلاعاتی بدهد.
همچنین بخوانید: نگاهی به کارنامه سینمایی یک اسطوره: تئو آنجلوپولوس کارگردانی برای تمام دوران
1. لوئیس بونوئل – Luis Buñuel – اسپانیا
سانسوری که “لوئیس بونوئل” با آن مواجه شد، در کشور زادگاهش رخ نداد، بلکه در فرانسه رخ داد، جایی که مقامات فرانسوی فیلم “سگ اندلسی” (Un Chien Andalou – 1930) را توقیف کردند؛ درنتیجه مشخص شد این کارگردان سینمای انقلابی سورئال میخواست فیلمی بسازد که شاید برای همه قابل درک نبود.
در اسپانیا در سال 1935، تعداد زیادی از هنرمندان مانند “رافائل آلبرتی”، “ماریا زامبرانو”، “لوئیس کرنودا” و “لوئیس بونوئل” انجمن متفکرین ضد-فاشیست را تشکیل دادند، که هدفش نوشتن بیانیه علیه فشیست و ترتیب دادن ملاقاتهایی برای مبارزه با فاشیسم از نقطه نظر فرهنگی بود.
یک سال بعد جنگ داخلی اسپانیا به پایان رسید، و اسپانیا به کل ویران شد. این کشور درگیر بدبختی، فقر و سرکوب بود. ماهها پیش از پایان جنگ، از او خواسته شد به ایالات متحده برود و در موزه هنر مدرن کار کند، اما به جای آن به مکزیک رفت، زیرا به علت نظرات دالی درباره نظرات سیاسی بونوئل، در ایالات متحده به او نظر خوبی نداشتند.
بونوئل در مکزیک با بسیاری از اسپانیاییهایی که در تبعید بودند، همکاری کرد. افرادی مانند “لوئیس آلکوریزا”، “مکس آب”، “ژوان لاریا” و “رودولفو هالفر”. در سال 1950، این کارگردان به فرانسه رفت تا فیلم ” فراموششدگان” (The Young and the Damned، 1950) را اکران کرده، و خانوادهاش را نیز ملاقات کند.
در سال 1960 بونوئل دولت اسپانیا را فریب داد، زیرا ادعا کرد که میخواهد یک سریال مکزیکی بسازد، درحالی که فیلم ” ویریدیانا” (Viridiana – 1961) را ساخت. این فیلم در اسپانیا ممنوع شد، زیرا کلیسای کاتولیک را نقد میکرد، همان کلیسایی که مدافع فرانکو بود.
سرانجام دو سال پس از مرگ فرانکو، زمانی که بونوئل 77 ساله بود، “ویریدیانا” در اسپانیا اکران شد. بسیاری از اکران فیلم بونوئل در اسپانیا خوشحال بودند، زیرا او بزرگترین کارگردان اسپانیایی بود که در اسپانیای دوران فرانکو ممنوع الکار شده بود.
امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید؛ منتظر شنیدن نظراتتان هستیم!
دیدگاهها