فیلمهای “ادوارد یانگ” (Edward Yang) از خوب تا بهترین که باید تماشا کنید
«از زمانی که انسان فیلم را اختراع کرد، ما سه برابر بیشتر عمر میکنیم» این دیالوگ مربوط به فیلم “یی یی” (Yi Yi) آخرین و هفتمین فیلم از فیلمهای “ادوارد یانگ” (Edward Yang) است. اما در واقع این جمله در هنگام تماشای تمام آثار او صدق میکند. زیرا تجربه دیدن فیلمهای او، به معنای کشف مجدد حقایق روشنگرانه کلانی است که پرترههای واقعگرایانه زندگی شهری باعث پراکنده شدن آنها شدهاند. “یانگ” یکی از درخشانترین کارگردانان تاریخی اواخر قرن بیستم بود، او اومانیستی بود که عمیقاً نگران مشکلات اجتماعی و دگرگونیهای پیرامون خود بود و سعی میکرد آنها را در قالب روایتهایی در مقیاس گسترده، اما صمیمانه و نزدیک در جزئیات، به تصویر بکشد.
برای اینکه بتوان بهتر آثار او را شناخت، باید او را فیلمسازی دید که بر سر دوراهی قرار داشت. “یانگ “در شانگهای متولد شد، در تایپه بزرگ شد و قسمت اعظم دوران جوانی خود را صرف تحصیل در آمریکا کرد. به همین دلیل او تحت تاثیر دو جهان بینی متضاد قرار داشت. تایپه پس زمینه رایج تصویر هستی گرایانه او بود، شهری فراجهانی شده که پیشرفت اقتصادی باورنکردنی را پشت سر گذاشته است، اما مملوء از عدم قطعیت است.
“یانگ” به یکی از پیشگامان سینمای جدید تایوان تبدیل شد، جنبشی که سعی داشت دگرگونیهای اجتماعی بزرگ در تایوان مدرن را در خلال پرترههای مدیتیشنی از زندگی روزمره مردم به تصویر بکشد. از عدم قطعیت زندگی شهری و تضاد بین سنت و مدرنیته گرفته تا سرمایهداری و پویایی خانواده، “یانگ” همیشه موضوعات مهمی را در مورد جهان پست مدرن و طبیعت انسانی ما مطرح کرده است.
هر چند رتبهبندی آثار فیلمسازان رویهایی رایج است، اما به نظر میرسد یک تلاش بیمعنی باشد، زیرا به چنین آثار درخشانی صدمه وارد میکند. “ادوارد یانگ” هرگز فیلم بدی نساخته است، در واقع هفت شاهکار از او باقی ماندهاند که همگی در جایگاه خود برجسته و ممتاز هستند. هدف از نوشتن این مطلب تنها ادای احترام به یکی از داستان نویسان جنایی است که ظرف سی سال گذشته کمتر مورد توجه قرار گرفته است؛ به همین دلیل فیلمهای او در اینجا از خوب به عالی رتبهبندی شدهاند. در اینجا فیلمهای “ادوارد یانگ” از خوب تا بهترین را معرفی میکنیم. با پروشات همراه باشید.
7. “ماهجونگ” (Mahjong) -1996
“ماهجونگ” احتمالاً جهانیترین فیلم “یانگ” است، فیلمی که تایپه را به عنوان یک شهر واقعی پست مدرن و چند فرهنگی معرفی میکند. طبق معمول، فیلم روایتی چند لایه دارد و شبکهای را از ارتباطات متقابل بین شخصیتهایش برقرار میکند. در اصل داستان فیلم بر این تمرکز دارد که چگونه مصرف گرایی و توسعه اقتصادی، جوانان تایپه را به نسلی از جویندگان غیراخلاقی طلا تبدیل کرده است. از یک باند نوجوان سرکش گرفته تا تاجران تشنه قدرت آمریکایی و گانگسترهای شرخر، حرص و طمع، نیروی محرکه تمام شخصیتهای فیلم “ماهجونگ” است.
در دنیای آنها همه چیز قابل بهره برداری است و روابط، سکس و باورها به بده بستانهای ساده تبدیل میشوند. در این بعد میتوان گفت که این فیلم بیشتر شبیه یک پیشبینی بدبینانه از آینده است. در اینجا نیز مانند بازی ماهجونگ (بازی پازل سنتی آسیایی) مردم خردهپا، خرافاتی و خودخواه هستند. فیلم به این اشاره میکند که رفاه اقتصادی همیشه شخصیتها را به سمت خوشبختی سوق نمیدهد؛ و معمولاً حرص و طمع بیپایان آنها باعث میشود در مارپیچ نا امیدی مدام به سمت پایین بروند.
دنیا پر از تضادها و پیچشهای بیرحمانه سرنوشت است، اما “یانگ” بارقهایی از امید را با مطرح کردن رابطه عاشقانه بین “لوئن-لوئن” مطرح میکند، که یکی از آنها مطرحترین عضو باند و دیگری “مارته” یک خارجی فرانسوی است. این دو شخصیت نقش قطبنماهای اخلاقی را بازی میکنند که داستان به شدت به آنها نیاز دارد. به این صورت “یانگ” در پایان داستان و با وجود زندگی شهری تیره و بیهدف، نشان میدهد تا زمانی که ارتباطات انسانی وجود داشته باشد هنوز جایی برای امید هست. بنابراین یکی از فیلمهای “ادوارد یانگ” است که باید تماشا کنید.
6. “سردرگمی کنفسیوس” (A Confucian Confusion) – 1994
فیلم “سردرگمی کنفسیوس” ممکن است بزرگترین نقطه پرت در کل فیلمهای “ادوارد یانگ” باشد. زیرا در اینجا شاهد یک تغییر لحن کامل از یک لحن مدیتیشنی معمولی که بر جنبههای دراماتیک داستان تاکید دارد، به یک کمدی بدبینانه و سریع هستیم. اما هر چند به نوعی ژانر فیلم دستخوش تغییر شده است، باز هم فیلم به دنبال کردن گروهی از افراد که در تلاش برای تعریف هویت خود هستند، به بررسی مضمونهای تکراری یانگ میپردازد.
این گروه نامتجانس در در زمینه سرگرمی فعالیت میکنند و شامل بازیگران زن، سهامداران، کارگردانان تئاتر و مجریان تلویزیون میشود. هر کدام از آنها ظاهری ساختگی دارند و خشم درونی خود را در چهره به ظاهر یکدست خود مخفی میکنند. شایعات وسیله امرار معاش آنها محسوب میشود و در دنیای آنها هر چیزی، حتی صورتهای مالی نیز میتوانند عاشقانه دوست داشتنی باشند. فیلم بر تضاد بین ظاهر و واقعیت و ریاکاری و پنهان کردن خود واقعی خود تمرکز دارد. در اینجا از مشاغل گرفته تا روابط ناپایدار، به این نکته اشاره میشود که صادق نبودن با خودتان و اطرافیانتان مطمئناً زمینه ناراحتی شما را فراهم میکند.
یکی از شخصیتهای داستان نویسندهایی است که به خاطر رمانهای پوچگرایانهاش معروف است و در حال پشت سر گذاشتن بحرانهای وجودی است. داستان فیلم با چند خط از آخرین رمان او ترکیب شده است و نشان دهنده غیرعملی بودن اجرای اصول کنفوسیوس در دنیای پست مدرن است. نویسنده در جریان مشاجره با همسرش از سطحی بودن داستان خشمگین میشود و مدعی میشود که بینندگان باید با فرار از لایههای زندگی زیبا و بیدغدغه، آن را به چالش بکشند. او مدعی است: «مرگ بهترین راه مبارزه با ریا نیست، بلکه صادقانه زیستن است». اما در هر صورت باید پذیرفت که “ادوارد یانگ” با جستجوی بیوقفه برای یافتن حقایق در جهان، دقیقاً براساس این قانون زندگی کرده است.
5. “آن روز در ساحل” (That Day on the Beach) – 1983
“آن روز در ساحل” فیلمی است که به از دست دادن بیگناهی، ویرانی رویاها و سرخوردگی میپردازد. این فیلم دارای یک روایت گسترده است که چندین دهه را دربرمیگیرد و داستانی صمیمانه از دوران کودکی به بلوغ را با هم پیوند میدهد. با توجه به اینکه این فیلم اولین ساخته “ادوارد یانگ” بود، خوش ساخت بودن فیلم بسیار شگفتانگیز است؛ اما همین فیلم دغدغههایی را نشان میدهد که در بقیه دوران حرفهایی او نیز به چشم میخورند.
فیلم با دو دوست دوران کودکی شروع میشود که پس از بیش از یک دهه دوباره یکدیگر را ملاقات میکنند. این فیلم با گذر از لایههای داستانی مختلف و دورههای زمانی متفاوت، زندگی “جیا لی” را از دوران کودکی تا نوجوانیاش به تصویر میکشد؛ زیرا او در تلاش است با واقعیتهای سخت بزرگ شدن کنار بیاید. زندگی او تحت تاثیر انتظارات جامعه و اولویتهای بین سنت و مدرنیته قرار دارد، چرا که او زنی است که در یک شهر فراجهانی زندگی میکند.
“جیا لی” پس از سالها تحمل سختگیریهای پدر و مادرش و به دلیل دورنمای تاریک ازدواجش از خانه فرار میکند. اما خیلی زود فرضیات ایدهآل او در مورد بزرگسالی، با تجربه اوج و فرود ازدواج و تجربه یکنواختی زندگی روزمره، از بین میرود.
بیشتر شخصیتهای داستان تلاش میکنند تعادلی بین خود جدید و قدیمشان برقرار کنند، خانوادهشان را نادیده میگیرند و در عین حال تحت تاثیر شغل خود قرار میگیرند. در نتیجه روابطشان به جدایی میانجامد و چیزی جز خلاء برای آنها باقی نمیماند. “یانگ” به خوبی در این فیلم توانسته خواستههای سرسامآور و ماهیت چرخهایی زندگی مدرن را به تصویر بکشد. اما در مورد چگونگی مواجه آنها با پوچی، هنوز جا برای لذت بردن از شادیهای کوچکی که به همراه آن هستند وجود دارد.
4. “تروریستها” (Terrorizers) – 1986
فیلم “تروریستها” به شدت از ماهیت جبرگرای ناخوشایند زندگی شهری رنج میبرد. معمولاً او در فیلمهایش اگزیستانسیالیسم مخوف خود را با چاشنی ایمان و انسانیت متعادل میکند و بدین صورت همه چیز را به سرانجام میرساند. اما این اصل در مورد فیلم “تروریستها” صدق نمیکند، زیرا او در اینجا دنیایی بسیار تیره و تاریک را ترسیم میکند، دنیایی که آکنده از فریب، زنا و قتل است.
در این فیلم شخصیتها نه تنها با نگرانی، بلکه با اضطرابی آشکار با زندگی نامعلوم آینده خود مواجه میشوند. با وجود اینکه فیلمهایی مانند “یی یی” یا “آن روز در ساحل” با رشتههای درهم تنیده عشق و خویشاوندی به هم پیوند خوردهاند، هر بخش متحرک از این فیلم مستقل به نظر میرسد و شخصیتهای غریبه به صورت تصادفی با هم برخورد میکنند. این فیلم احتمالاً رازآلودترین داستان “یانگ” است که چهار روایت اصلی را در بطن خود دارد. اولین داستان، ما در میانه یک ازدواج ناموفق بین یک مرد حرفهایی سر به هوا و یک نویسنده هنرمند قرار میدهد که در تلاش است به رمان خود پایان دهد. در عین حال با یک عکاس چشمچران آشنا میشویم که شیفته یک زن جنایتکار مرموز میشود که در جریان تیراندازی در یک کوچه با دوربین خود از او عکس گرفته است.
زندگی در دنیایی که توسط وقایع غیرقابل پیشبینی کنترل میشود، باعث میشود که این شخصیتها مملوء از ناامیدی شوند و به طرز عجیبی با محیط اطراف خود بیگانه باشند. یکی از مضمونهای تکراری این فیلم، ناامیدی شخصیتهای آن است که سعی میکنند در عین پریشانی با متوسل شدن به داستانها و خیالات با وقایع کنار بیایند. نویسنده زن راهی برای توجیه سقط جنین و رابط خستهکننده خود پیدا میکند و آن چیزی نیست جز اینکه عصبانیت خود را بر روی رمانهایش تخلیه کند. در حالی که عکاس جوان از رفتن به سربازی سر باز میزند و خود را در اتاقی مملوء از عکسهایش زندانی میکند. در واقع وحشت واقعی، دنیای اطراف آنها است و هر شخصیتی را به درون خود هول میدهد تا بدین صورت از طبیعت آشفته زندگیاش درامان باشد. یکی از فیلمهای “ادوارد یانگ” که باید خودتان ببینید.
3. “داستان تایپه” (Taipei Story) – 1985
یکی از ویژگیهای ثابت فیلمسازی “یانگ”، استفاده از فضا برای انتقال واقعیتهای اجتماعی وسیعتر است، که این فیلم یکی از نمونههای بارز آن است. فیلم “داستان تایپه” درباره زندگی یک زوج نابسامان است که در تایپه زندگی میکنند. “چن” یک معمار مشتاق است، در حالی که همسرش “لون” (با بازی “هو شیائو-شین” (Hou Hsiao-Hsien)) هنوز با خاطرات دوران عظمت خود به عنوان یک بازیکن بیسبال زندگی میکند. رابطه نابسامان آنها بر سر دوراهی قرار دارد، یکی دائماً به آینده نگاه میکند، در حالی که دیگری برای همیشه در گذشته گیر کرده است؛ در ضمن هر دوی آنها از اطرافشان جدا شدهاند و گویی در خلاء زندگی میکنند.
جنگل بتنی تایپه پیشزمینه صفحه نمایش این فیلم را تشکیل میدهد و تقریباً به یک شخصیت فیلم تبدیل شده است که نماد بحران هویت و ناامیدی تایوان مدرن است. نور لامپهای نئون که به صورت مداوم توسط پنجرهها و شیشهها منعکس میشود، حضور ساختمانهای بلند و تهی را به ما گوشزد میکند. وجود این منظره شهری غیرقابل گریز به نظر میرسد، منظرهایی که به طرز تهدیدآمیزی فراتر از همه افراد حاضر در آن است.
در اینجا بین کسانی مانند “لون” که هنوز به ارزشهای قدیمی اعتقاد دارند و طرفدار خانواده و سنتها هستند و کسانی که ایدهآلهای جدید غربی را پذیرفتهاند و به فردگرایی و آزادی اقتصادی اعتقاد دارند، یک مرز بین نسلی وجود دارد. هر دو آنها در تلاش هستند تا معنا و ارزش زندگی خود را در قالب سبک زندگی پرمشغله، اما پوچ خود بیابند؛ در نتیجه ایده شروع دوباره در آمریکا به ذهنشان خطور میکند. این امید زودگذر که ممکن است آنها در خارج از کشور زندگی بهتری را تجربه کنند یک دم آنها را رها نمیکند، زیرا با خود میاندیشند که این زندگی آنها را از مشکلاتی که در خانه دارند نجات میدهد. اما آمریکا به یک معنا تنها یک دروازه ایدهآل است، نوشدارویی برای همه چیز و شاید حتی فراتر از آن.
2. “یک روز تابستانی درخشانتر” (A Brighter Summer Day) – 1991
یکی از بهترین فیلمهای “ادوارد یانگ”. شاید این واقعیت که هیچ یک از دو فیلم زیر در صدر هیچ فهرستی قرار نگرفتهاند یک توهین بسیار بزرگ باشد، اما در هر صورت آنها نیز گواهی بر استعداد باورنکردنی “ادوارد یانگ” هستند. قطعاً این فیلمها برای هر کارگردان دیگری، اوج کار حرفهایی و شاهکار بیچون و چرا محسوب میشد. اما پیچیدگی حرفه او، ما را با شرمساری واقعی با مجموعه غنی مواجه میکند که بیشک یکی از مهمترین فیلمهای دهه 90 است و جایگاه رتبه دوم این فهرست برازنده آن میباشد.
“یانگ” با ارائه این سه فیلم، تمام اعتقادات و مضامین بصری خود را به اوج رساند. اگر فیلم “داستان تایپه” گواهی بر طلوع او محسوب میشد، بیشک فیلم “یک روز تابستانی درخشانتر” رسماً او را به عنوان یکی از بزرگترین صداهای سینمای معاصر معرفی کرد.
این فیلم 4 ساعته ما را به اوایل دهه 1960 در تایوان میبرد و ما را با گروهی از نوجوانان همراه میکند که برای اولین بار عشق، خیانت و خشونت را تجربه میکنند. داستان فیلم حتی در اصطلاحات “یانگ” نیز رمانتیک به نظر نمیآید، بلکه دارای یک روایت پراکنده است که تنها با شناخت کامل هر رشته و شخصیت، مکان و زمان را زنده نگه میدارد. عنوان فیلم از تسنیم والس “الویس پرسلی” (Elvis Presley) به عنوان «آیا امشب تنها هستی؟» گرفته شده است. این نوجوانان در فرهنگ پاپ غوطهور میشوند، با آهنگهای راک اند رول دهه 50 میرقصند و به وسترنهای “جان ویل” (John Wayne) هجوم میآورند. آنها سعی میکنند به عنوان اولین نسلی که در تایوان پس از جنگ بزرگ شدند، بحران هویت خود را با بتهای غربی پر کنند.
از باندهای خیابانی گرفته تا عاشقانههای تراژیک، “یاتگ” جوانان بیهدفی را به تصویر میکشد که محصول محیط سرکوبگر اطراف خود هستند. در واقع “یک روز تابستانی درخشانتر” فیلمی است درباره تغییر، گذشته و حال، سیاست، رشد و عشق و صد البته فیلمی است که از مضامین خود بسیار فراتر میرود.
1. “یی یی” (Yi Yi) – 2000
فیلم “یی یی” واپسین اثر از فیلمهای “ادوارد یانگ” است و به جرات میتوان گفت استاد بهترینها را برای آخر گذاشته است. ما هم آن را در آخر لیست فیلمهای “ادوارد یانگ” گذاشتیم. به سختی میتوان ویژگیهای فوقالعاده این فیلم را با کلمات بیان کرد. این فیلم به صورت خلاصه یک درام تلخ و شیرین دیگر است که در تایپه اتفاق میافتد و با دستهایی از شخصیتها همراه میشود که در مراحل مختلف زندگی گیر افتادهاند. اما این نگاه به این فیلم حقیقتاً کوتهبینانه است، همان طور که میتوان گفت فیلم “همشهری کین” (Citizen Kane) تنها درام روزنامهایی یا تصویری از تگزاس پاریسی و یا حتی یک فیلم عاشقانه صرف نیست.
“یی یی” جشن زندگی است و در واقع یک بوم نقاشی سه ساعته است که تمام ابعاد آن را به نمایش میگذارد و در عین حال بیننده را به تامل در خود وامیدارد. فیلم بر یک مراسم عروسی و خاکسپاری متکی است. تولد و مرگ دو روی یک سکه هستند؛ در عین حال ما با همراهی با سه شخصیت و روایتهای متداخل شخصیتهای آنها کودکی، نوجوانی، بزرگسالی و پیری را تجربه میکنیم.
فیلم در ابتدا به “انجی” میپردازد، او بزرگ خانواده است، مردی مملوء از حسرت و غرق در خواستههای بیپایان خود. در حالی که او بعد از سالها عشق برباد رفتهاش را به یاد میآورد، ما شاهد این هستیم که دختر نوجوانش برای اولین بار عشق را تجربه میکند و در عین حال بار تمام دردهای ناخوشایند سن و سال خود را بر دوش میکشد. در نهایت با “یانگ-یانگ” پسر 10 ساله “انجی” همراه میشویم که تجسمی از کنجکاوی درونی و نیاز ما به کشف دنیای درونمان است.
“یانگ-یانگ” با تمام معصومیتش سعی میکند با عکس گرفتن از افراد از پشت سر آنها، آنچه را که آنها نمیتوانند ببینند به آنها نشان دهد. در واقع تلاش شایان ستایش او، هدف سینما را به زیبایی به تصویر میکشد. دروازهایی به سوی تجربیات بیپایان انسانی که حقیقت را با اندکی تغییر، پیش چشم ما به نمایش میگذارد. “یی یی” فیلمی است که مملوء از این مضامین میباشد. گم شدن در چشماندازهای دلهرهآور زندگی بسیار آسان است، به همین دلیل همراهی با چنین داستانهایی برای یادآوری اینکه چرا ما اینجا هستیم، بسیار آرامش بخش است.
امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید. منتظر شنیدن نظراتتان هستیم!
دیدگاهها