نگاهی به زندگی “هنری فوندا” (Henry Fonda) ستاره سینمای کلاسیک
“هنری فوندا” (Henry Fonda) به نام کامل “هنری جینس فوندا” در 16 مه 1905 (26 اردیبهشت 1284) در گرند آیلند، نبراسکا، ایالات متحده، به دنیا آمد و در 12 اوت 1982 در لس آنجلس آمریکا درگذشت. این بازیگر تئاتر و سینمای آمریکا در بیش از شش هه در حدود 90 فیلم حضور یافت و شخصیتهای قهرمان بیشماری را خلق کرد.
روزهای اول زندگی و حرفهاش
فوندا در اوماهای نبراسکا و اطراف آن بزرگ شد. در دانشگاه مینه سوتا رشته روزنامه نگاری خواند، اما در سال دوم به خانه بازگشت. سپس در تماشاخانه مادر “مارلون براندو” (Marlon Brando) نمایش اجرا میکرد. در سال 1928 به ساحل شرقی رفت تا حرفه بازیگری را دنبال کند. به زودی به گروه نمایش دانشگاه گیلد پیوست که در فالموث ماساچوست اجرا داشتند و در آنجا با افرادی نظیر “جاشوا لوگان” (Joshua Logan)، “جیمی استوارت” (Jimmy Stewart) و “مارگارت سالیوان” (Margaret Sullavan) آشنا شد که سالیوان اولین همسر از پنج همسر او شد.
فوندا در سال 1929 در برادوی حضور یافت و در نمایش “بازی عشق و مرگ” نقش کوتاهی برعهده داشت. سپس نقشهای دیگری اجرا کرد و در سال 1934 در برادوی و در نمایش “کشاورز زن میگیرد” اولین نقش اصلی را برعهده گرفت. او سال بعد در یک فیلم همین نقش را ایفا کرد. در سال 1936 فوندا با “فرانسیس فورد سیمور بروکاو” سوسیالیست ازدواج کرد و دو فرزند به نامهای جین و پیتر داشت که هردو به بازیگران مطرح تبدیل شدند. فرانسیس بعدها خودکشی کرد. فوندا که در تئاتر روی صحنه رفته بود به زودی در فیلمها نیز نقش خود را ایفا کرد. این روش مانع از این شد که به یک نماد نقشهای رمانتیک تبدیل شود، گرچه به مدد ظاهر خوب و موفقش در فیلمهای دیگری نقش اصلی را برعهده داشت، از جمله: “ایزابل” (Jezebel – 1938) در کنار “بتی دیویس” (Bette Davis) و کمدی رمانتیکهای “بانو ایو – 1941” (The Lady Eve) در کنار “باربارا استانویک” (Barbara Stanwyck) و “خیابان بزرگ” (The Big Street – 1942) در کنار “لوسیل بال” (Lucille Ball).
در این ایام فوندا در فیلمهایی به کارگردانی “جان فورد” (John Ford) و فیلمهای کلاسیک دیگری در نقش ستاره فیلم حضور یافت. او نقش جمعی از آیکونهای پوپولیست آمریکایی نظیر آبراهام لینکلن آرام و فروتن در فیلم “آقای لینکلن جوان” (Young Mr. Lincoln – 1939) و تام جود کشاورز افسرده و مجرم پیشی را در “خوشههای خشم” (The Grapes of Wrath – 1940) با اقتباس از رمان “جان اشتاین بک” حضور یافت. فیلم آخر شهرت و اولین نامزدی در اسکار را برای او به ارمغان آورد. او همچنین در آثار وسترن کلاسیک فورد مانند “کلمنتاین عزیزم” (My Darling Clementine – 1946) نقش وایات ارپ و “دژ آپاچی” (Fort Apache – 1948) نقش کلنل اوون ترزدی، شخصیتی اقتباسی از “جرج آمسترانگ کاستر” را ایفا کرد. گرچه شخصیت فوندا را همیشه در جای جای آمریکا میبینیم (از غرب و شرق و ارتش و نیروی دریایی گرفته تا جاهای دیگر) او بیشتر مناسب شخصیتهای تودار است تا اکشن. در فیلمهایی مانند “حادثه اکس-بو” (The Ox-Bow Incident – 1943) شخصیتهای او صدای وجدان و منطق هستند. دلیل اصلی قهرمان بودن این شخصیتها انسجام شخصیتی و منطق آنهاست نه قدرت فیزیکی و ورزشی.
فوندا پس از حضور در نیروی دریایی در جنگ جهانی دوم در نقشهایی بازی کرد و سپس با حضور در نقش اصلی نمایش “آقای رابرتز” از سالهای 1948 تا 1951 بازگشت موفقیت آمیزی داشت. او نقش یک افسر ایده آلیست را ایفا کرد که نقل و انتقلات کشتیاش توسط یک کاپیتان مستبد به مشکل برمی خورد. او برای اجرای خود جایزه تونی را دریافت کرد. سپس در نمایشهای دیگر برادوی نظیر “نقطه بی بازگشت” (Point of No Return – 1951-1952) و “دادگاه نظامی شورش کین” (The Caine Mutiny Court-Martial – 1954-1955) حضور یافت و سپس در فیلم “آقای رابرتز” حضور یافت. فورد کارگردان اولیه این کمدی بود، اما جروبحثهای فوندا درباره داستان باعث شد “مروین لیروی” (Mervyn LeRoy) جای او را بگیرد. این فیلم موفقیت بزرگی را به ارمغان آورد و نقشش هم به یکی از برترینها تبدیل شد. سپس در “12 مرد خشمگین” (12Angry Men ) ساخته “سیدنی لومت” (Sidney Lumet) هم نقش خوبی برعهده داشت. در این درام دادگاه فوندا نقش یکی از اعضای هیئت منصفه را ایفا میکند که میخواهد بقیه را متقاعد کند که محکومی بی گناه است. فوندا که تهیه کننده فیلم هم بود این بار هم نامزد اسکار شد، زیرا فیلم نامزد بهترین فیلم شد.
آثار بعدی
فوندا بین برادوی و هالیوود در رفت و آمد بود و در تلویزیون هم گهگاه حضور داشت. روی صحنه در نمایش Two for the Seesaw نقش وکیل نبراسکایی را ایفا کرد که با زن جوانی از برانکس رابطه داشت، در نمایش نامعلومی در سال 1974 نقش کلارنس دارو را ایفا کرد و در First Monday in October نقش یک قاضی را ایفا کرد. نقشهای سینمایی مهم او عبارتند از: مرد بی گناهی که به سرقت متهم شده در فیلم “مرد اشتباهی” (The Wrong Man – 1956) ساخته “آلفرد هیچکاک” (Alfred Hitchcock)، رئیس جمهور آمریکایی در “وضعیت رفع خطر” (Fail-Safe – 1964)، نقش یک شرور (نقشی که فوندا به ندرت ایفا میکرد) در “روزی روزگاری در غرب” (Once upon a Time in the West – 1968) از “سرجو لئونه” (Sergio Leone) و در “واندا نوادا” (Wanda Nevada – 1979) به کارگردانی و بازیگری پسرش پیتر. در سال 1981 در آخرین فیلم مهمش “روی گلدن پاند” (On Golden Pond) نقش یک همسر و پدر را ایفا کرد. این فیلم با حضور “کاترین هپبورن” (Katharine Hepburn) و “جین فوندا” (Jane Fonda) از لحاظ هنری و تجاری موفق بود. هنری برای این نقش سرانجام جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد را دریافت کرد. همچنین در سال 1981 در کنار “میرنا لوی” (Myrna Loy) در فیلم تلویزیونی “انقلاب تابستانی” (Summer Solstice) حضور یافت.
فوندا افتخارات زیادی دریافت کرد. در سال 1978 انستیتو فیلم آمریکا جایزه یک عمر فعالیت هنری را به او داد و در سال 1981 به خاطر فعالیتها و اجراهایش اسکار افتخاری را دریافت کرد. او در سال 1981 خاطرات خود را با نام “فوندا: زندگی من” (به همراه هوارد تیچمن) نوشت.
امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید. منتظر شنیدن نظراتتان هستیم!
دیدگاهها