10 حقیقت جالب درباره آلمان
آلمان کشور آرام یکشنبهشبها، رانندگی با سرعت 320 کیلومتر در ساعت در اتوبان و سوسیس است. اما درباره تاریخ این
کشور موارد جالبی وجود دارد که باید بدانید.
1. روانشناسی پنالتیها
از سال 1982 هیچ بازیکن آلمانی در جام جهانی یا مسابقات اروپایی، هیچ پنالتی را از دست نداده است. چرا؟ به نظر شما چه دلیلی باعث شده که آنها نتوانند هیچ پنالتی را از دست بدهند؟
اولی اشتیلیکه یکی از مدافعان تیم ملی آلمان بود که در مرحله نیمهنهایی جام جهانی سال 1982 در مقابل فرانسه یک پنالتی را از دست داد. اگرچه آلمان برنده آن بازی شد اما اولی تا آخر بازی گریه کرد و با دستانش مشغول پاک کردن اشکهایش بود. این آخرین باری بود که یک آلمانی در بازیهای بینالمللی پنالتی را از دست میداد. دلیل اینکه دیگر هیچ آلمانی پنالتی را از دست نمیدهد این است که نمیخواهد میلیاردها نفر او را در حال گریه کردن ببینند. بنابراین آنها ازلحاظ روانی نمیخواهند همانند اولی اشتیلیکه درحال گریستن دیده شوند.
رفتار استوارت پیرس انگلیسی هشت سال بعد و در سال 1990 گرچه ناراحتکننده اما بیشتر آزاردهنده بود. او در خانه خود راحبس کرد و افسرده شد و این واکنش توسط بازیکنهای انگلیسی دیگر هم تکرار شد. بنابراین اگرچه انگلیسیها دوباره پنالتیاز دست دادند اما آلمانیها ازلحاظ روانی نمیتوانند پنالتی از دست بدهند و امتیاز میگیرند.
9. آلمانیها هروئین را تأمین میکنند
در سال 1897 شرکت بایر اولین مسکن با حداقل عوارض را تولید کرد. امروزه آسپیرین یکی از مهمترین داروها برای درماندرد، تب و عفونت است. امروزه حدود 12000 تا 50000 تن آسپیرین تولیدشده در سال توسط شرکت بایر تأمین میشود. زمانی که هروئین کشف شد باعث شد که بسیاری از آلمانیها حین کار به خواب فرو بروند. تأثیرات شگفتانگیز این ماده توجه دولت آلمان را نیز به خود جلب کرد. به همین دلیل آلمانیها اجازه دارند که بهصورت تفریحی، برای مثال هفتهای یکبار و در تعطیلات از هروئین استفاده کنند.
8. آلمانیها خستهکننده نیستند، هستند؟
تمام افرادی که به آلمان سفر کردهاند و مدتی را در آنجا اقامت داشتهاند و میگویند آلمانیها خستهکننده هستند دروغ میگویند. آلمانیها آنقدر شوخ هستند که کتابهای مارکس و انگلس بیش از 200 سال است که لبخند را بر لبان مردم جهان آورده است. به مدد این آثار سیاستهای جدیدی ایجاد شده، کشورهای مختلفی فرو پاشیدهاند و کشاورزان در مزارع خود از گرسنگی تلف شدهاند. حتی یک تزار نیز از صفحه روزگار محو شد!
7. کمک به ساخت تجهیزات بمبی
اگر بتوانیم اقدامات خودخواهانه نازی را نادیده بگیریم میتوانیم پیشرفت علم در آن دوران را ستایش کنیم. اگرچه دیکتاتورها به پیشرفت دانش و نوآوری اهمیت نمیدهند اما در زمان رایش سوم هواپیما و موشک مدرن و تجهیزات دیگر به وجود آمدند. شاید در خارج از رژیم نازی فکرکردن به اختراعاتی مانند موشک، بمبافکن و شعله افکن میتواند جالب باشد.
بمبافکنها اولین بار در سال 1901 اختراع و در جنگ جهانی اول علیه فرانسه و روسیها به کار گرفته شدند. آلمانیها همچنین موشک بالیستیک را اختراع کردند، در زمینه بمبهای هوایی و زیردریایی پیشرو بودند و سلاحهای مرگبار فراوانی تولید کردند!
6. شکست چند فرهنگی بودن
چند فرهنگی بودن در آلمان متفاوت است زیرا در آنجا انتظار ندارند که فرهنگهای مختلف بتوانند در کنار هم زندگی کنند بلکه انتظار دارند که مردم کشورهای دیگر پس از پایان کار یا تحصیل به کشور خود بازگردند. مرکل، صدراعظم آلمان، در سال 2010 اعلام کرد که چند فرهنگی بودن در آلمان شکست خورده و به همین دلیل باید مهاجران فرهنگهای متفاوت را بپذیرند. در رسانههای آلمانی اینگونه گفته میشود: “آلمانیها نگران این هستند که تبعیض نژادی باعث افزایش جرائم مهاجران شود. مهاجرانی که به زنان و کودکان آلمانی آزار میرسانند در حقیقت علیه ساختارهای جامعه آلمان قد علم میکنند. آلمانیهایی که این حملاتها را نقد میکنند نژادپرست هستند.”
درحال حاضر جمعیت جامعه آلمان به ترکیب شدن با فرهنگهای مختلف علاقهای ندارد و به نظر میرسد تمایل آنها به تبدیل شدن به یک جامعه چند فرهنگی اندک است.
5. اردوگاههای مرگ
اگرچه درباره آلمان واقعیتهای بسیار زیادی وجود دارد اما نمیتوان از جنایات دوران نازی چشمپوشی کرد زیرا مطالعه آن دوران پتانسیل انسان برای شرارت را نشان میدهد. یکی از مثالهای بارز این زمینه عملیات تی 4 است که پیش از هولوکاست انجام گرفت. این عملیات یکی از سیستماتیک ترین و درعینحال شرورانهترین اقدامات بشری محسوب میشود.
زمانی که انسان به انسانهای دیگر همانند حیوان یا ماشین نگاه میکند میتواند به هر شرارتی دست بزند. بنابراین در تاریخ آلمان به مثالهای مختلفی از انسان زدایی دسترسی داریم.
4. محققان آلمانی بحران مهاجرت را حل کردند
محققان آلمانی برای بحران مهاجرت و مسئله نژادپرستی راهحلهایی ارائه دادهاند. محققان دانشگاه بن به این نتیجه رسیدهاند که با تزریق هورمونهای پیوندی به افراد میتوان دیدگاه آنها درباره مهاجران را تغییر داد. هورمون اوکسی توسین که میان مادر و فرزند و عشاق پیوند ایجاد میکند میتواند دیدگاه افراد به غریبهها را تغییر دهد. درهرحال تغییر دادن ذهنیت افراد نمیتواند کار درستی باشد.
3. بانکهای آلمانی ثابت کردهاند که آلمانیها نیز میتوانند فاسد باشند
بانکهای آلمانی با سرمایهگذاری در حکومت هیتلر، خرید طلاهای دزدیدهشده یهودیان در زمان حکومت رایش سوم و سرمایهگذاری در مسابقات اسبسواری در 80 سال بعد، نام خود را لکهدار کردند. همچنین معادل 10 میلیارد دلار روبل روسی نیز توسط بانکهای آلمانی اختلاس شد که چندین سال پنهان شده بود. یکی از کارمندان بانک میگفت: “این جرائم جرائم فرهنگی محسوب میشد. بانکهای آلمانی بهگونهای طراحی شدهاند که افراد مفسد بتوانند بهراحتی در آنجا کلاهبرداری کنند.”
پس از برکسیت و رسوایی جرج سوروس و بدهی 100 میلیون دلاری، درحال حاضر ارزش بانک آلمان همانند ارزش اپلیکیشن موبایل اسنپ چت است!
2. جستجوی 150 ساله برای هویت آلمانی
از زمان رؤیای بیسمارک در سال 1871 برای داشتن یک آلمان متحد، این کشور موردتوجه قرار گرفت. در قرن نوزدهم آلمانیها تلاش کردند تا از شر امپراتورهای فرانسوی نجات پیدا کنند. در آغاز قرن بیستم و سی سال پس از ابراز عقیده بیسمارک، رایش دوم به یک قدرت امپریالی تبدیل شد. پس از رایش سوم این عقیده بهکلی کنار گذاشته شد.
مردم آلمان با کشوری که بارها توسط امپراتورهای مختلف تجزیه و متحد شده بود ناگهان خود را در دنیای مدرن دیدند. اگرچه رایش اول در این مورد ادعایی نداشت اما اتحادیه اروپا هم در وحدت آلمان خود را چهارمین قدرت نمیداند. درهرحال قدرت اتحادیه اروپا تا حدی به آلمان وابسته است، همانطورکه در گذشته طلوع و غروب امپراتوریهای مختلف آن را رقم میزدند.
1. مهمترین بیانات تمام تاریخ
اتو فون بیسمارک (Otto von Bismarck)، صدراعظم افسانهای آلمان در مدرنیته کردن آلمان نقش بسزایی داشت. او بهعنوان یک محافظهکار آماده جنگ نهتنها به تسلط فرانسه در دوره پس از ناپلئون پایان داد بلکه اولین سیستم رفاهی اروپا، سیستم بهداشتی ملی (1883)، بیمه تصادف (1884) و حقوق بازنشستگی (1889) را پایهگذاری نمود.
در سالهای 1850 زمانی که سیاستمداران آلمانی به دنبال وحدت بودند، بیسمارک میدانست که درنتیجه آن مجبور هستند با اتریش بجنگند و ارتش آلمان برای این کار آمادگی ندارد. همه از او انتظار داشتند که از شاه تقاضای جنگ کند. اما او بهجای این کار درباره صلح صحبت کرد و جنگ را نکوهش نمود. سخنان او شاه را تحت تأثیر قرار داد و او صدراعظم آلمان شد. او بهعنوان دست راست پادشاه ارتش را مدرنیته کرد، در جنگ علیه دانمارک در سال 1864 ارتش را محک زد، این جنگ باعث شد که امپراتور فرانزجوزف اول در سال 1866 جنگ اتریش و پروس را به وجود آورد که درنهایت اتریش شکست خورد و به وحدت آلمان ختم شد. تنها تعداد اندکی از رهبران تاریخ توانستند از زمان خود فراتر بروند.
دیدگاهها