نقد و بررسی شخصیت پنه لوپه کروز در فیلم Vicky Cristina Barcelona
“پنه لوپه کروز” (Penélope Cruz) اسپانیای از آن دسته بازیگرانی است که هم در ایفای نقشهای آرام و مرموز مهارت دارد و هم نقشهایی که پر جنب و جوش و حساساند. او در فیلم “ویکی کریستینا بارسلونا” یکی از آن نقشآفرینیهای شلوغ و دیوانهی خود را به نمایش گذاشته و برای آن تنها جایزه اسکارش را هم به دست آورده است. در این مقاله به نقد و بررسی شخصیت این بازیگر در فیلم “ویکی کریستینا بارسلونا” پرداختهایم. با پروشات همراه باشید.
هشدار: این مقاله داستان فیلم را لو میدهد.
هیچوقت نباید تاثیر و اهمیت نقشهای مکمل را در فیلمها نادیده گرفت. میتوان گفت شخصیتهای مکمل در همهی فیلمها، اصلیترین اثر را بر شخصیتهای اصلی میگذارند و گاهی اوقات نیز ضربهی نهایی را بر پیکرهی فیلم وارد میسازند. برای همین است که در جشنوارههای فیلم هم قسمتی جداگانه برای اهدای جایزه به شخصیتهای مکمل در نظر گرفته شده است.
در فیلم “ویکی کریستینا بارسلونا” هم شخصیت مکمل آن شخصیتی است که با ورودش به داستان، فضا و روند کلی فیلم را یکباره چنان تغییر میدهد که انگار تا قبل از آن به تماشای فیلم دیگری نشسته بودیم! “پنه لوپه کروز” با بازی پرخروش و تنشزای خودش در این فیلم، استعداد خاص خود در بازیگری را ثابت کرد و تاثیر بازی او تا انتهای فیلم هم ماندگار میباشد.
داستان فیلم درباره دو دوست به نام ویکی و کریستینا (با بازی اسکارلت جوهانسون) است که یک تابستان را در بارسلونا سپری میکنند. آنها بعد از آشنایی با مردی نقاش به نام “خوآن آنتونیو” (با بازی خاویر باردم) به دعوت او کل آخر هفته را در شهر دیگری سپری کرده و به تفریح میپردازند. در این میان ویکی و آنتونیو شبی را با هم سپری میکنند اما بعد از بازگشت به بارسلونا، آنتونیو با کریستینا وارد رابطه میشود. او که به تازگی از همسرش ماریا (کروز) طلاق گرفته، از کریستینا درخواست میکند تا با او در خانهاش زندگی کند. آنتونیو مدام از بد رفتاریهای همسر سابقش و دعواهای میانشان میگوید و فکر میکند رابطهی آنها از کمبود چیزی که او آن را به نمک تشبیه میکند، رنج میبرده است؛ وگرنه او و ماریا برای همیشه عاشق یکدیگر باقی میمانند.
همینطور که فیلم به آرامی و با بیان داستان عاشقانهی کریستینا و آنتونیو پیش میرود، ناگهان با ورود ماریا به داستان دچار تغییر و تحولات زیادی شده و نظر مخاطب نسبت به هر شخصیت را بهکلی تغییر میدهد. با اقدام ماریا به خودکشی، آنتونیو مجبور میشود که او را به خانه خودش بیاورد و برای مدتی از او که بسیار افسرده است محافظت کند. ماریا هم نقاش است و معتقد است که آنتونیو ایدههای او را دزدیده و به نام خود ثبت و منتشر کرده است. در ابتدا دعوا و بحثهای زیادی بین آنها شکل میگیرد و ماریا به شدت به کریستینا مشکوک است؛ اما کم کم این تنشها جای خود را به دوستی و گفتگوهای طولانی میدهد؛ تاجایی که ماریا و آنتونیو به این نتیجه میرسند که کریستینا همان نمکی است که رابطهی آنها به آن نیاز داشت و فقط با وجود کریستینا است که این دو نفر قادر به تحمل یکدیگر هستند.
“پنه لوپه کروز” به مخاطب اجازه نمیدهد تا کمکم به شخصیت ماریا راه پیدا کرده و با رفتارها و اخلاقش آشنا شود؛ بلکه خودش با بازی تند و بیپروایی که دارد، از همان اول تمام وجوه این شخصیت را نشانمان میدهد؛ بهطوری که در ادامه میتوان بهراحتی واکنشهایش را حدس زد و از آنها شگفتزده نشد.
ماریا زنی شکستخورده و نا امید است؛ او حتی با طلاق هم آرام نگرفته و برای همیشه بخشی از وجودش را در خانهی آنتونیو جا گذاشته است. او دیوانهوار عاشق نقاشی است و این کار را فقط زمانی بهخوبی انجام میدهد که خیالش از بابت علاقهی آنتونیو به خودش راحت باشد. او به تایید نیاز دارد و این تایید را فقط می تواند از جانب همسر سابقش به دست بیاورد از طرفی بهشدت از او ناراحت و عصبانی است و نمیتواند حضورش را در کنار خود بدون حضور شخص سومی تحمل کند. همهی این مسائل ماریا را به سمتی سوق میدهد که شاهد رابطه گرم و صمیمی آنتونیو و کریستینا باشد و مشکل خاصی هم با این موضوع نداشته باشد.
شخصیت ماریا و بازی دیدنی کروز در این فیلم بدون شک نقطهی اوج آن بوده و با اینکه حضور او در کل فیلم نسبتا کم است، اما تاثیری با خود به همراه دارد که اگر کس دیگری غیر او این نقش را بازی میکرد شاید هرگز به این زیبایی از آب درنمیآمد.
امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید؛ منتظر شنیدن نظراتتان هستیم!
دیدگاهها