10 ستاره هالیوودی که پیش از شهرت بیخانمان بودند

برخی از این بازیگران تازه به شهرت رسیدهاند و برخی دیگر از بازیگران قدیمی محسوب میشوند. آنها از تئاتر، سریالهای تلویزیونی، کلوپهای کمدی و درامهای رقص و آواز، کار خود را آغاز کردند. آنها پیش از شهرت، پیشخدمت، تردست، رقصنده و نویسنده صحنه بودند.
یکی از آنها آنقدر وضعش بد بود که مجبور شد خونش را بفروشد. یکی دیگر که از پس هزینههای نگهداری سگش برنمیآمد، مجبور شد آن را بفروشد. اگرچه بیشتر آنها به موفقیت رسیدند و ستاره شدند اما پیش از آن بیخانمان و فقیر بودند.
10. کریستین اولیوو (Christian Olivo)
کریستین اولیوو برای بازیگری مسیر متفاوتی را انتخاب کرد. او عضو یک باشگاه شد و به کلاسهای بازیگری رفت. او هرروز صبح ساعت 5 صبح بیدار میشد و در کنار ساحل میدوید و قدم میزد. او بهجای وقتگذرانی با دخترها ورزش میکرد و خود را برای ستاره شدن آماده میکرد.
سپس تلاشهایش نتیجه داد و در FX’s Versace: American Crime Story و Insecure نقشآفرینی کرد. سپس در آزمون استعدادهای تحصیلی نمره بالایی کسب کرد و به آکادمی نیروی هوایی ایالاتمتحده رفت و ورزشهای مختلفی را انجام داد. همچنین در دانشگاه آریزونا در رشته بازیگری تحصیل کرد و نزد مربیهای بازیگری نظیر آنتونی میندی و متیو بری، هنر بازیگری را آموخت. شرایط سختی که او متحمل شد باعث شد که پشتکار بیشتری داشته باشد.
9. کریس پرت (Chris Pratt)
کریس پرت پس از یکترم از دانشگاه اخراج شد و پیشنهاد دوستش مبنی بر خرید بلیت یکطرفه به مائوئی را پذیرفت. او در آنجا بیخانمان بود و اگر شب را در ساحل نمیگذراند در ون میخوابید. او مشروب مینوشید، ماریجوانا مصرف میکرد و آنقدر کار میکرد که هزینه گاز، خوراک و لوازم ماهیگیری را مهیا کند.
او زمانی که در شرکت میگوی مائوئی پشت میز انتظار بود را دان چانگ را ملاقات کرد. او که کارگردان فیلم نفرینشده 3 بود، به کریس پیشنهاد داد که در این فیلم نقشآفرینی کند. او روزبهروز در این کار پیشرفت کرد. او در ابتدا میخواست نقش منفی را ایفا کند، سپس نقشهای جانبی را امتحان کرد. سپس فیلمهای کمدی را امتحان کرد. اکنون برخی از پیشنهادات را رد میکند.
امروزه مهمترین نقشهایش نقش اندی دایر در پارکها و تفریحات، پتر کوئیل در نگهبانان کهکشان، و اوون گرادی در دنیای ژوراسیک، است.
8. درو کری (Drew Carey)
درو کری که یک کمدین است پیش از دعوت در یک سخنرانی در سال 2010 برای جوانان بیسرپرست، هیچگاه سخنرانی نکرده بود. او به جوانان گفت که چنین موسسههایی بسیار باارزش است زیرا زمانی که پدرش از دنیا رفت او تنها هشت سال داشت و یکی از خیرین به او کمک کرد. او در سن هجدهسالگی از اوهایو به کالیفرنیا رفت تا برادرش را ملاقات کند. در این مسیر برای مدتی در لاسوگاس بیخانمان بود. او برای خرید پنیر و ماکارونی پلاسمای خون خود را به ارزش 49 دلار فروخت. امروز زمانی که ماکارونی و پنیر میفروشد حس عجیبی را تجربه میکند.
او تصور میکند که این موسسهها میتوانند به سایر جوانان نیز کمک کند. او پس از شرکت در کلوپهای طنز در چندین برنامه و مسابقه استعدادهای طنز خود را نشان داد. او سپس در سال 1995 برنامه درو کری را اجرا کرد و سپس برنامه دیگری را میزبانی نمود. او برخلاف سختی دوران جوانیاش امروز یک مرد موفق و خوشبخت محسوب میشود.
7. دبلیو. سی. فیلدز (W.C. Fields)
در سال 1891 زمانی که پدر فیلدز با بیل خود را مجروح کرد، فیلدز به او خندید و پدرش نیز از عصبانیت او را پرت کرد، روز بعد فیلدز 11 ساله خانه را ترک کرد. او برای مدتی در یک گودال زندگی میکرد. سپس در بالای یک فروشگاه چرخدنده مدتی زندگی کرد. این مکان به دلیل وجود صندلی شبیه یک کلوپ بود و دوستانش که برایش غذا میآوردند، کنارش میماندند.
او از فروشگاهها و خانهها شیر و نان میدزدید. نهارهای رایگان سالنها به مشتریانشان نیز او را تأمین میکرد. فیلدز به آنها میگفت که دو بشقاب نهار برای او بیاورند، یکی برای خودش و دیگری برای پدرش. فیلدز به آنها میگفت که پدرش بهزودی برای خرید شیر به آنها مراجعه میکند.
او سپس حرفه شعبدهبازی را آغاز کرد و در آسیا، استرالیا، اروپا، آفریقای جنوبی و کشورهای دیگر اجرا داشت. بزرگترین موفقیت او همکاری با زیگفیلد فولیس بود که در حین تعویض لباس دختران، او نمایش اجرا میکرد. او بهزودی در فیلمها اجرا کرد و به موفقیت رسید. او با استودیو پارامونت همکاری کرد و برخی از نمایشنامهها را خودش مینوشت. ازجمله فیلمهای موفق او عبارتاند از The Bank Dick و My Little Chickadee که نقش مائی وست را ایفا میکرد. او همچنین در فیلم دیوید کاپرفیلد نقش آقای میکابر را ایفا میکرد.
6. چارلی چاپلین (Charlie Chaplin)
در سال 1899 زمانی که چارلی چاپلین 10 ساله بود، به همراه برادرش مجبور بود کار کند. پدرش چارلز که یک بازیگر بود از دنیا رفته بود و مادرش هانا که یک کمدین بود به دلیل بیماری روانی بستری شده بود. چارلی پیش از نقشآفرینی در نمایش شرلوک هولمز در نقش ویلیام گیلت، با گروهی از پسربچهها رقصندگی میکرد. سپس پیش از مهاجرت به آمریکا بهعنوان یک کمدین نقشآفرینی میکرد. او در آنجا با مک سنت و کمپانی فیلمسازی کی استون، همکاری کرد.
سپس چند کمدی اجرا نمود و بهعنوان یک تولیدکننده مستقل استودیوی خود را راهاندازی نمود. او با همکاری هنرمندان آمریکایی هشت فیلم تولید کرد، فیلمهایی مانند جویندگان طلا، روشناییهای شهر، عصر جدید و دیکتاتور بزرگ. این پسربچه یتیم به یکی از ستارگان موفق هالیوود تبدیل شد.
5. جیم کری (Jim Carrey)
زمانی که پدر جیم شغلش بهعنوان یک حسابدار را از دست داد او کلاس هشتم بود. درنتیجه خانوادهاش به مشکل برخوردند و جیم و خواهر و برادرانش مجبور بودند کار کنند، پدرش هم بهعنوان گارد امنیتی فعالیت میکرد. جیم ماشینها را تمیز میکرد و کارهای دیگری هم انجام میداد تا هزینهها را تأمین کند. زمانی که پدرش از گارد امنیتی خارج شد خانواده جیم بیخانمان شدند و مجبور بودند در ون خود زندگی کنند. آنها در طول روز به دنبال کار بودند و شبها در پارکها میخوابیدند. سرانجام خواهر بزرگ جیم به آنها پیشنهاد داد که ون را در گاراژ آنها گذاشته و شبها در چادر و در حیاط او بخوابند.
در سال 1977 جیم کری 15 ساله کار خود را بهعنوان یک طنزپرداز آغاز نمود. او یک لباس زردرنگ دوخت مادرش را میپوشید و در یک کلوپ در تورنتو استندآپ کمدی انجام میداد. برخلاف عدم موفقیت در آغاز کار، بهتدریج در کلوپهای دیگر هم کار کرد و سپس مدرسه را رها کرد تا تماموقت به این کار بپردازد.
او در سال 1979 به لوسآنجلس رفت. رودنی دنجرفیلد یکی از اجراهای او را دید و برای بهکارگیری او در یک نقش با او قرار داد بست. موفقیت او با فیلم ایس ونچورا: کارآگاه حیوانات آغاز شد و با فیلمهای ماسک، احمق و احمقتر و دروغگو و دروغگو، ادامه یافت. او سپس به یک ستاره تبدیل شد و روزهای فقر او اکنون به یک خاطره تبدیل شده است.
4. دنیل کریگ (Daniel Craig)
دنیل، بازیگر موفق فیلمهای جیمز باند، پیش از روزهای بازیگریاش پیشخدمت بود و شبها روی صندلی پارک میخوابید. او برای دریافت پول در فیلم لارا کرافت: مهاجم مقبره نقشآفرینی کرد و پیش از آن نیز در سریال بیبیسی “دوستان ما” در سال 1996 نقشآفرینی کرده بود. او سپس پیشنهادهای نقشهای مشابه را دریافت نمود. او سپس در چندین نمایش، سریال و فیلم سینمایی نقشآفرینی کرد و در فیلم کازینو رویال در سال 2006، نقش باند را ایفا کرد. او سپس در سه فیلم دیگر جیمز باند (ذرهای آرامش، اسکای فال و اسپکتر) نقش مأمور 007 را ایفا کرده است.
3. سیلوستر استالونه (Sylvester Stallone)
سیلوستر استالونه یک بازیگر مطرح و موفق است. اما او در سال 1970 آنقدر فقیر بود که نمیتوانست هزینه سگهایش را تأمین کند و مجبور شد آن را به فروش برساند. او واقعاً خسته و بیانگیزه بود که شکست محمدعلی توسط چاک وپنر در سال 1975، به او انگیزه دوباره داد. این اتفاق الهامبخش فیلمهای راکی بود.
او در طی سه روز فیلمنامه راکی را نوشت و زمانی که تولیدکنندگان در ازای خرید این فیلمنامه به او 350000 دلار پیشنهاد دادند، او پافشاری کرد که تنها درصورتیکه خودش نقش بالبائو را ایفا کند، فیلمنامه را میفروشد. او در آن زمان تنها 100 دلار در بانک داشت و در ازای نقشآفرینی 35000 دلار دریافت نمود و از هزینه نوشتن چشمپوشی کرد.
هزینه تولید این فیلم 1.1 میلیون دلار بود که 225 میلیون دلار فروش داشت و استالونه را بهعنوان یک بازیگر معرفی کرد. او در سریهای دیگر این فیلم نیز نقشآفرینی نمود.
2. هلی بری (Halle Berry)
هلی بری در سال 1987 و در سن 21 سالگی بهتنهایی در نیویورک زندگی میکرد و فقیر بود. اما چندان نگران نبود زیرا هرگاه از مادرش جودیت آن درخواست پول میکرد، مادرش خواسته او را رد نمیکرد. اما این بار مادرش به او پول نداد و هلی دوران سختی را آغاز کرد.
اگرچه او 18 ماه با مادرش حرف نزد اما این اتفاق باعث شد که روی پای خودش بایستد. “آن اتفاق باعث شد که دیگر از مادرم یا فرد دیگری درخواست کمک نکنم و از این بابت از مادرم ممنونم.”
این ملکه زیبایی، مدل و برنده جایزهامی، در فیلمهای زیادی نقشآفرینی کرده، مانند “مهمانی هیولا” که باعث شد در سال 2002 جایزه آکادمی را دریافت کند. هلی بری که زمانی فقیر بود امروز یک بازیگر موفق و ثروتمند است که چندین جایزه دریافت نموده.
1. هیلاری سوانک (Hilary Swank)
پسازاینکه پدر و مادر هیلاری از هم جدا شدند او به همراه مادرش به لوسآنجلس رفتند تا او در یک برنامه کار پیدا کند و در این مدت در ماشین زندگی میکردند. آنها همچنین میتوانستند در خانه دوستانشان بمانند اما چون خانه برای فروش گذاشته شده بود تنها میتوانستند شب را در آنجا بمانند.
آنها روی تشکهای بادی میخوابیدند و صبح آن را جمع کرده و خانه را ترک میکردند. اما این مدت دیری نپایید زیرا پس از مدتی هیلاری و مادرش کار پیدا کرده و یک خانه برای اقامت پیدا کردند. او در سال 1992 در فیلم “بافی قاتل خونآشامها” نقشآفرینی کرد. او سپس در فیلمهای “بچه کاراتهباز بعدی” و “پسرها گریه نمیکنند” شرکت کرد. او سپس جایزه آکادمی و گلدن گلوب را دریافت نمود و از فقر به ثروت و شهرت رسید.
دیدگاهها