عجیبترین داستانهای کمیک بتمن در تمام دوران (بخش اول)
راز جذابیت بتمن این است که او در مقایسه با هر ابرقهرمان دیگری سنگدلتر و البته متین است. اما با هر معیار دیگری، بتمن زندگی عجیب و غریبی دارد. او یک کارآگاه نابغه، شیمیدان، مهندس، چندزبانه، رزمیکار و احتمالاً بالرین است.
او مرتب به ماه پرواز میکند تا به قدرتمندترین موجودات روی زمین دستور دهد، علیرغم اینکه هیچ قدرتی برای صحبت در مورد آن ندارد. بهترین دوستان او یک آکروبات نوجوان با شنل زرد قناری و یک بیگانه فضایی با چشم های لیزری هستند. در مورد دشمنانش، یک دلقک قاتل وجود دارد که مردم را با یک ماده شیمیایی اختراع خودش میکشد و آنها را تا حد مرگ میخنداند.
اینها فقط چیزهاییاند که طرفداران بتمن آن را بدیهی میدانند، بنابراین میدانید که وقتی یکی از ماجراهای شوالیه تاریکی عجیب باشد، واقعاً عجیب و غریب خواهد بود.
در این مقاله به بررسی عجیبترین داستانهای کمیک بتمن پرداختهایم؛ با پروشات همراه باشید.
زمانی که بتمن با جد جوکر در بغداد قرون وسطایی ملاقات کرد

در آن روزگار، بتمن با دکتر «کارتر نیکولز» ملاقات میکرد تا در تاریخ سفر کند. اما این فرآیند شامل هیپنوتیزم است، به این معنی که بتمن و رابین ممکن است در زیرزمین دکتر نیکولز بیهوش شوند.
در کمیک «بتمن» شماره ۴۹، «بروس وین» و «دیک گریسون» فرشی هزار ساله پیدا میکنند که چهره جوکر روی آن است. از آنجایی که ظاهراً در آن شب هیچ جنایتی در منطقه بزرگ شهر گاتهام رخ نداده است، بتمن و رابین عصر را برای سفر به بغداد قرون وسطایی ترک میکنند. این دو در آنجا با جد جوکر ملاقات میکنند که مردم بغداد را اذیت میکند و در شهر هرج و مرج راه انداخته است. بروس و دیک او را گیر میاندازند و به مردم شهر اطمینان میدهند که صحبتهای او فقط از روی شوخی است.
زمانی که سوپرمن بتمن و رابین جعلی را از دست یک ربات نجات داد

زمانی که بتمن و رابین در فلورانس زمان رنسانس گم میشوند، «کارتر نیکولز» سوپرمن را به کمک آنها میفرستد. سوپرمن دوستان خود را در آستانه اعدام توسط یک گلادیاتور غولپیکر روم باستان پیدا میکند. سپس مشخص میشود که گلادیاتور یک ربات است و سوپرمن از اشعه ایکس برای مشاهده داخل بدن ربات استفاده میکند که نشان میدهد دو چشم با آرامش در قفسه سینه ربات نشستهاند.
سوپرمن بتمن و رابین را نجات میدهد اما بعد متوجه میشود که آنها اصلاً بتمن و رابین نیستند. آنها گانگسترهای گاتهام، «دنی کیل» و «شورتی بیگز» هستند. در مورد بتمن و رابین واقعی، یک فلش بک نشان میدهد که دنی و شورتی آنها را فریب داده، لباسهایشان را دزدیدهاند، هویت آنها را یاد گرفتهاند، نامهای از نیکولز کشف کرده و تصمیم گرفتهاند در یک شهر قدیمی شغل جدیدی را شروع کنند.
زمانی که یک هیولای رنگینکمانی بتمن را تبدیل به فلتمن کرد

یکی از کارهایی که دی سی در دهه 50 و 60 انجام داد، معرفی هیولاهای رنیگنکمانی با قدرتهای عجیب و غریب بود. این هیولا روانگردان بتمن و رابین را در یک چشم بر هم زدن به افراد کاغذی تبدیل میکند.
وقتی موجود رنگین کمان ظاهر شد، بتمن به رئیس جمهور یک کشور ناشناس در آمریکای جنوبی کمک کرد تا از یک انقلاب جلوگیری کند. پیش از اکران فیلم «جوخه انتحار»، موجو رنگین کمانی هم در میان شخصیتهایی بود که «جیمز گان» برای این فیلم در نظر گرفته بود، اما بعدا شانس نمایش این موجود را رد کرد.
زمانی که بتمن با دستور میمونهای آینده سوپرمن را محاکمه کرد

در کمیک «بهترینهای جهان» شماره 183، بتمن دو ساکن آینده نقابدار را ملاقات میکند که به او قول میدهند مدرک غیرقابل انکاری مبنی بر اینکه سوپرمن باید برای جنایات آینده محاکمه شود را به او میدهند.
افراد آینده ادعا میکنند که دو روز آینده، آزمایش سوپرمن بر روی نوع قرمز غیرقابل پیشبینی کریپتونیت که زمانی او را به شرارت تبدیل کرد، بهطرز شگفتانگیزی نتیجه معکوس خواهد داد. این اتفاق سوپرمن را برای همیشه به یک شرور تبدیل میکند و باعث میشود که مرتکب جنایات بدی مانند غرق شدن کشتیهای اقیانوس پیما، تخریب تاج محل و سوزاندن کتابخانهها شود. پس او بهخاطر این همه مرگ و ویرانی ناگفته در محاکمه است، درست است؟
نه، مسافران زمان اصرار دارند که او مرتکب جنایتی بسیار بدتر شده است: ساخت یک ماهواره غولپیکر به شکل خودش و استفاده از آن برای تبدیل همه افراد به میمون. برای اثبات، آنها نقاب را از چهرههایشان برمیدارند. میمونهای آینده یک پرتو لوبوتومی در اختیار سازمان ملل قرار میدهند که قول میدهند سوپرمن را از تبدیل شدن به شرارت باز دارد، که دقیقا برعکس است. سپس مجموعه دومی از ماسکها را برمیدارند تا دشمنان سوپرمن، برینیاک و لکس لوتور را آشکار کنند. دلیل این طرح مفصل چه بود؟ لوتور و برینیاک تصور میکنند که اگر سوپرمن شرور بود، دوست آنها بود. اما سوپرمن لوتر و برینیاک را به زندان میبرد، جایی که امیدواریم روابط سالمتری برقرار کنند.
زمانی که بتمن به تئوری توطئه «پل مرده است» وارد شد

در دهه 60 دیسی سعی کرد از مارول پیروی کند، اما نتایج متفاوت بود. کمیک «بتمن» شماره 222 داستانی را نشان میدهد که مستقیماً از سرفصلها جدا شده است. در «Dead…Till Proven Alive»، بتمن و رابین در مورد بیتلز تحقیق میکنندتا ببینند که آیا درست است که پل مککارتنی مرده است و یک دوبلور جایگزین او شده است یا خیر.
بتمن و رابین از گروه دعوت میکنند تا شب را در وین مانور باشکوه بگذرانند. در حالی که بدون شک دهها قتل حلنشده باقی ماندهاند، Dynamic Duo تمام شب را در محل کار خود صرف تجزیه و تحلیل نوارهای صدای سائول میکنند تا ببینند آیا واقعاً اوست یا خیر. در پایان، بتمن متوجه میشود که سائول تنها عضو اصلی است، زیرا بقیه سال گذشته در یک جت خصوصی کشته شدند.
زمانی که بتمن ارتشی از گوریلها را بهسمت خرسهای آینده هدایت کرد

هیچکس نمیدانست که چگونه داستان عجیب و غریب بتمن را مانند «باب هانی» تعریف کند. او قوانین تداوم DC و عقل سلیم ساده را آنقدر نادیده گرفت که ویراستاران تصمیم گرفتند داستانهای او باید در یک جهان موازی اتفاق بیفتد.
کمیک «این زمین مال من است» بتمن را با کاماندی، آخرین پسر روی زمین برای سفر به زمین تحت فرمانروایی حیوانات A.D. (پس از فاجعه) متحد میکند. داستان با دویدن کامندی از جوخه سواره نظام گوریل به رهبری “کاپیتان بت” – مستعار بتمن – آغاز میشود. پس از یک سری اتفاقات، یک طلسم جادویی بتمن را در مقابل یک ارتش گوریل میلندازد، بنابراین او ژنرال آنها را فریب میدهد و خود را رهبر جدید آنها اعلام کرد. بنا به دلایلی، همه تصور میکنند که او یک مرد خفاش واقعی است و حتی اگر آن موجودات قبلاً بهعنوان بخشی از دنیای کامندی شناخته شدهاند، لباسهای تنگ بتمن دقیقاً قانعکنندهترین حالت مبدل را ایجاد نمیکنند.
زمانی که برخی از شرورهای هنرمند بتمن را گروگان گرفتند

بتمن و قهرمان کمیکهای جنگی دی سی، «سرجنت راک»، در ردیابی 1000، یک گروه تروریستی هستند که یک کامیون تفنگهای آزمایشی با فناوری پیشرفته را به سرقت بردهاند تا اهداف خود را از چیزی پیش ببرند.
در ادامه داستان، 1000 نفر در استودیوی او ظاهر می شوند و آپارو را زیر اسلحه نگه میدارند تا نتیجه داستان خودشان را تغییر دهند. آپارو بتمن را میکشد و او را از دست تروریستها نجات میدهد و آنها به فانوس دریایی نزدیک میشوند که او در آنجا مخفی شده است. این امر هانی و آپارو را به موجوداتی خداگونه تبدیل میکند که میتوانند جهان اطراف خود را با یک ضربه کنترل کنند.
زمانی که بتمن و زن شگفتانگیز با یک جراح گوریل مبارزه کردند

در صفحه اول کمیک «شجاع و جسور» یک مدیر حلقه را میبینیم که به قهرمانان زنجیرشده شلاق میزند و از آنها میخواهد که «مانند شیر غرش کنند» و «مثل ببر خرخر کنند». سپس متوجه میشویم که چگونه به اینجا رسیدهایم: مرد دیمیتریوس است، و بتمن و زن شگفتانگیز مخفیانه روی کشتی او میروند تا او را بهخاطر دزدیدن یک سلول خورشیدی آزمایشی به داخل بیاورند.
زن شگفتانگیز در مقایسه با بتمن که با غواصی در لولهای که مستقیماً به یک آکواریوم پر از کوسه و اختاپوس منتهی میشود، سوار شدن را آسانتر میکند. دیمیتریوس “جوخه سیمیان” (گروهی از گوریلها) خود را میفرستد تا قهرمانان را ردیابی کند.
بخش دوم این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
عجیبترین داستانهای کمیک بتمن در تمام دوران (بخش دوم)
امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید؛ منتظر شنیدن نظراتتان هستیم!
دیدگاهها