بدترین کارهایی که مون نایت تا به حال انجام داده است
مون نایت آخرین قهرمانی است که از صفحات کمیک برای دنیای سینمایی مارول برداشته شده است، این کارکتر شخصیت سادهای نیست که بتوان آن را شناسایی کرد. بسته به روز، مخاطرات و حال و هوای اسپکتور، او ممکن است یک نابغه، میلیاردر، کهن الگو و یا حتی یک جنگجوی صلیبی کینهتوز و انتقامجو باشد. اما مهم نیست که مون نایت چه کسی باشد، در هر صورت نباید او را دستکم گرفت.
مون نایت قوانین بسیار کمی دارد و در بیشتر موارد، شیوه عمل او چیزی بوده که بیشترین آسیب را به همراه داشته باشد و بیشترین ترس را به اطرافیان القا کند. او در تلاش برای انتقام، عدالت یا صرفاً اغماض از توهمات خود، به اعماق تاریک منحصر به فردی فرو رفته است. اگر شرایط مناسب باشد، او کاری فراتر از وحشیگری، شکنجه و قتل انجان نخواهد داد. مون نایت کارهای وحشتناک زیادی انجام داده است که در اینجا بدترین آنها را برایتان آماده کردهایم؛ با پروشات همراه باشید.
کار به عنوان یک قاتل

با محبوبیت مدرن Mer-with-a-mouth Deadpool، در کنار موفقیتهای کمتری مانند Taskmasker، Domino، Deathstroke، Deadshot و دیگران، مفهوم یک قهرمان کتابهای مصور که زندگی خود را بهعنوان یک مزدور میگذرانند به امری عادی تبدیل شده است. مطمئناً منطقی است – چه راهی بهتر برای یک متخصص سلاحهای مافوق بشری با آموزش نیروهای ویژه، رفلکسهای عکاسی و هدف بیعیب و نقص برای امرار معاش؟ اما مهم نیست که این شغل چقدر رایج شده است و مهم نیست که چقدر منطقی است، پرداخت صورت حساب با قتلهای قراردادی همیشه یک انتخاب اخلاقی مشکوک است.
هنگامی که خوانندگان برای اولین بار در سال 1975 با اسپکتور آشنا شدند، او از انتقامجو بودن فاصله زیادی داشت. اسپکتور فقط یک سرباز سابق ماهر بود، یک جنگجوی باتجربه که آموزش تسلیحاتی برای مقابله با اهدافی داشت که افراد غیرعامل قادر به انجام آن نبودند. در واقع، اینگونه بود که او برای اولینبار به شوالیه ماه (مون نایت) تبدیل شد.
گروه مخفیانهای که بهعنوان کمیته شناخته میشود، اسپکتور را استخدام کرد تا ضدقهرمان معروف به Werewolf by Night که تنها در شب ظاهر میشد را شکست دهد. برای کمک به شکست این موجود، کمیته اسپکتور را با لباس تمام نقرهای، سلاحهای نقرهای و بقایای مقدس تجهیز کرد. به عبارت دیگر، مون نایت اساساً با پوشیدن یک قاتل اجیر شده در زره مناسب برای هدفش متولد شد.
پنهان کردن وضعیت سلامت روان خود از ارتش

در اولین و دومین سری از کمیکهای اختصاصی او که بیشتر در دهه 80 منتشر شد، نویسندگان در تبدیل مون نایت از یک سرباز ساده نقرهپوش به آواتار غیرقابل پیشبینی انتقام که امروزه میشناسیم، تلاش قابل توجهی کردند. آنها سلامت روانی او، ارادت او به خدای مصر باستان، میراث یهودی او، زرادخانه سلاحهای بتمن و غیره را ایجاد کردند و پایه و اساس مون نایت مدرن را ریختند.
در یکی از کمیکهایی که در سال 2016 منتشر شد، لمیر فاش کرد که مسائل مربوط به سلامت روان اسپکتور، به احتمال زیاد اختلال هویت تجزیهای، بسیار بیشتر از ارتباط بزرگسالی او با خدای مصر باستان بوده است. در واقع، اسپکتور از دوران کودکی با این اختلال زندگی میکرد و زمانی که در جوانی تصمیم گرفت در ارتش تفنگداران دریایی ایالات متحده ثبت نام کند، این اختلال را از دیگران مخفی نگه داشت.
او در مورد سلامت روانی خود دروغ گفت، سوابق پزشکی خود را پنهان کرد و سالها موقعیتهای رزمی را با سربازانی گذراند که همگی از اسپکتور واقعی که با آنها خدمت میکرد بیخبر بودند. تا آن شب که اسپکتور بیرون رفت، برهنه شد و به میدان مین فعال پا گذاشت که دستگیر و از خدمت مرخص شد.
شکست و تکهتکه کردن ددپول

سریال «انتقام شوالیه ماه» در سال 2009 دوام چندانی نداشت، اما قبل از اینکه ده شماره آن به پایان برسد، لحظاتی بهیاد ماندنی را برای خوانندگان بهجا گذاشت. یکی از فراموشنشدنیترین اتفاقات برخورد اسپکتور با ددپول بود، برخوردی که به آشکار شدن این موضوع کمک کرد که شوالیه سفید تا چه حد میتواند ناامید باشد.
اسپکتور و ددپول هر دو وظیفه داشتند تا یک تاجر کلاهبردار و قاچاقچی احتمالی کودکان را از بین ببرند. این دو زمانی با هم درگیر میشوند که اسپکتور تصمیم میگیرد هدف را زنده بگیرد و از هدف مرگبار ددپول سرپیچی کند. وقتی هدف با آرامش در مقابل مون نایت تسلیم میشود، قهرمان آه میکشد و اعلام میکند که “خیلی سرگرم کننده نیست”. سپس، از طریق چیزی که اسپکتور آن را kismet نامید، متوجه میشود که عامل شفابخش ددپول او را از نظر عملکردی جاودانه میکند – به این معنی که هنوز مقداری “سرگرمی” در آن شب وجود دارد.
اسپکتور و ددپول با هم نبرد میکنند و اسپکتور از کارت آزادی اخلاقی خروج از زندان که توسط جاودانگی ددپول ارائه شده است استفاده میکند تا به معنای واقعی کلمه او را تکهتکه کند. اسپکتور با استفاده از کاتانای نقرهای خود، ددپول را تا زمانی که چیزی جز تلی از خون و گوشت نباشد، بریده و سپس با آرامش خارج میشود و میگوید “پسر… من به آن نیاز داشتم.”
حمله به انتقامجویان

پس از اینکه خدای حامی مون نایت، Khonshu، از دسیسههای گسترده و بالقوه فاجعهآمیز شیطان واقعی دنیای مارول، Mephisto، آگاه میشود، اسپکتور را به تلاشی برای متوقف کردن شیطان به هر قیمتی که شده میفرستد.
پس از اینکه Khonshu اسپکتور را با قدرتهای تقویتشده و توانایی زالو زدن قدرتهای دیگران مسلح کرد، او ابتدا دنی رند را مورد هدف قرار میدهد و او را تا حد مرگ میزند و مشت آهنین را به زور از او جدا میکند. در مرحله بعد، اسپکتور از مشت آهنین در کنار گروهی از مومیاییهای تولید شده توسط Khonshu استفاده میکند تا دکتر استرنج را از رده خارج کند و تسلط او را بر هنرهای عرفانی بدزدد. او به حملاتش را ادامه میدهد و بهسرعت Ghost Rider را میدزدد و حتی ارتش Khonshu را به واکاندا میبرد تا قدرت پلنگ سیاه را بهدست بگیرد. فقط مداخله خدای تندر و پادشاه آسگارد، ثور، میتواند خشم مون نایت را حداقل برای لحظهای متوقف کند.
رها کردن ماه روی ثور

همانطور که “عصر خونشو” ادامه دارد، مون نایت مطمئن میشود که چالش نهایی او در شکست دادن انتقام جویان، شکست قویترین آنها یعنی ثور توانا خواهد بود. اسپکتور در ماه زمین و با قدرتهای خودش، خونشو، مشت آهنین و دکتر استرنج، آرام و بیصدا منتظر خدای رعد میماند.
چند لحظه پس از ورود خدای رعد و برق، اسپکتور یک پیروزی بهدست میآورد. همانطور که مون نایت میداند اما ثور نمیداند، چکش ثور از نوعی سنگ ماه ساخته شده و بنابراین، تابع اراده مون نایت است. اسپکتور بهراحتی کنترل سلاح قدرتمند را از ثور میدزد و از آن برای ضربه زدن به استاد سابقش مانند یک مرد معمولی استفاده میکند. اسپکتور که از پیروزی آسان راضی نیست، کاری را انجام میدهد که به آن تمایل دارد. اسپکتور با قدرت بالای خود در lunakinesis قمرها را از سراسر کهکشانها جمع کرده و ثور را بین آنها له میکند.
کشتن برادرش

عبارات “خیر بزرگتر” و “شر ضروری” اغلب زمانی ظاهر میشوند که مردم در مورد روشهای مون نایت صحبت میکنند. او چندین کار وحشتناک انجام داده است، اما حداقل میتواند بگوید که کارهای خوبی از آنها حاصل شده است. در مورد پایان مینیسریال «Shadowlands: Moon Knight» در سال 2010، تمام خوبیهایی که اسپکتور انجام میدهد برای پاک کردن کامل وجدانش کافی نیست – نه پس از بریدن گلوی برادرش.
کمتر کسی استدلال میکند که برادر اسپکتور، رندال، این موضوع را نداشت. هنگامی که پروفایل شرور، رندال را متقاعد میکند که او بهجای مارک، آواتار واقعی خونشو است، رندال از این فرصت استفاده میکند تا در نهایت احساس خاص بودن کند. او یک شخصیت ابرشرور به نام The Shadowknight را ایجاد کرده و شروع به ترساندن برادرش و نزدیکترین افراد به او میکند. رندال، شوالیه سایه، برای جلب توجه مارک به یک قتل میپردازد، به مارلین دوست دختر مارک حمله میکند و بیگناهان بیشتری را با جلیقه انفجاری تهدید میکند. مون نایت حداقل در ارزیابی خود کاری را که باید انجام شود انجام میدهد و یکی از خنجرهای هلالی خود را به گلوی Shadownight میاندازد. و اگرچه این عمل جان خیلیها را نجات میدهد، اما برادرکشی بهراحتی در وجدان پربار اسپکتور نمینشیند.
حک کردن نماد خود در صورت مردم

اکثر قهرمانان با یک ضرب و شتم ساده، شاید با اضافه کردن یک هشدار شفاهی و ناپدید شدن در شب، به مبارزه خود با مجرمان کوچک پایان میدهند. با این حال، برای مون نایت ضرب و شتم و نصیحت کافی نیست. نسخهای از کمیکهای این شخصیت، مبادله بین یک جنایتکار خردهپای دیوانه و دو کارآگاه NYPD بیادب، میزان واقعی روال بیرحمانه اسپکتور را نشان میدهد.
جنایتکار با یک هلال خونین که روی پیشانی او حک شده و ظاهراً عمیقا حک شده است، به ایستگاه پلیس میرسد. دو کارآگاهی که داستان او را میشنوند با بیتوجهی به شکایت او میپردازند که البته دلیل درستی برای این کارشان وجود دارد: مون نایت اغلب این کار را انجام میدهد.
یک کارآگاه میز کار خود را با بیش از دوازده عکس از جنایتکارانی که این شکل روی صورتشان حک شده است، میپوشاند. گویی این کافی نبود، چندین تصویر ثابت میکند که مون نایت خود را به یک تغییر شکل در هر حمله محدود نمیکند و «موارد مورد علاقهاش» میتوانند هر کدام سه یا چهار هلال ماه را جمع کنند.
قطع دستگاه یک قربانی سالخورده که سکته مغزی کرده بود

هنگامی که یک رشته قتل بدون هیچ دلیل یا ارتباط آشکاری در نیویورک اتفاق میافتد، مون نایت شروع به تحقیق میکند. بر اساس یک چشم مشخص مصری حک شده در قربانیان و تحقیقات گستردهای از جانب اسپکتور، او میتواند تنها قاتل احتمالی را پیدا کند: یک استاد قدیمی دانشگاه که در حال حاضر در تخت بیمارستان است و پس از سکته شدید بیهوش میباشد. پس از اینکه پروفسور تالیف کتابی درباره شیاطین باستانی را که از رویاهای مردم برای وادار کردن آنها به قتل استفاده میکنند به پایان رساند، خود یکی از تسهیلکنندگان ناخواسته آنها شد.
اسپکتور که میدانست مرد، خواسته یا ناخواسته، قتلها را از طریق رویاهای همیشگیاش امکانپذیر میکند، آنچه را که معتقد بود باید انجام دهد، انجام داد. او در نیمههای شب با آرامش و بدون تردید، این مرد را از دستگاهی که او را زنده نگه داشته بود جدا کرد. به احتمال زیاد پیرمرد هرگز نمیدانست که مون نایت آنجاست.
به قتل رساندن شریک زندگیاش

جفری وایلد مانند برادر اسپکتور، رندال، شخصیتی از اوایل زندگی اسپکتور بود که در ابتدا بهعنوان یک دوست و متحد ارزشمند خدمت میکرد. در اوایل دهه 90 مجموعه «مارک اسپکتور: شوالیه ماه»، وایلد در کنار اسپکتور بهعنوان یک دستیار جنگید، حتی برای مدت کوتاهی لباسی شبیه مون لایت به تن داشت.
اما، باز هم مانند رندال، وایلد در نهایت دچار جنون و ظلم شد و اسپکتور با هر دو به یک شکل برخورد کرد. درست همانطور که رندال بهعنوان سایه شب دوباره وارد زندگی اسپکتور شد، وایلد نیز در نقش نیمه شب شرور وارد زندگی او شد. در آخرین موازی مستقیم، نیمه شب ورود مجدد خود را به مدار مون نایت با یک ولگردی وحشیانه کشتار آغاز کرد که هدف آن جلب توجه صلیبی پوشیده بود.
زمانی که مون نایت سرانجام به رابطه بین فرصت و خشم رسید، عقربهای به اندازه نیزه را از روی برج ساعت جدا کرد و نیمه شب را با چاقو زد. او نیمه شب را با عقربهای که مستقیماً در گلویش فرو رفته بود به چوب بست و دستیار سابقش را به مترسکی خونین تبدیل کرد.
کشتن یک دلفین

بله درست خواندید؛ مون نایت قبل از اینکه سریال Disney+ خود را بهدست آورد، به MCU ملحق شود و احتمالاً حتی تبدیل به یک انتقامجو شود، یکبار یک دلفین را به قتل رساند. این هیچ دلفین رباتی، هیبرید دلفین-انسان، مغز فوق هوشمند در بدن دلفین، یا هر داستان کمیک دیگری که بتواند بهانهای آسان ارائه دهد، نبود. مون نایت یک دلفین متوسط زمینی را کشت – هرچند که منصفانه بگوییم، هاری هم داشت.
این عمل در “شوالیه ماه” شماره 198 رخ داد، زمانی که اسپکتور سعی کرد به فرقه سادیستهای منحرف نفوذ کند تا رهبر آنها را سرنگون کند. اسپکتور برای اینکه بتواند به گروه ظالم و خشن راه پیدا کند، مجبور شد آنها را به ظلم خود متقاعد کند. بهطوری که تشخیص اینکه اسپکتور ظلم و ستم را بهعنوان وسیلهای برای رسیدن به هدفش جعل میکند یا صرفاً شیاطین واقعی خود را آزاد میکند برای خوانندگان دشوار شد.
او دلفین را پاره و آن را تکهتکه کرد و سپس گوشت آن را خورد. آزمایشهای بعدی نشان داد که اسپکتور افراد مختلف را کشته و شکنجه میکند، اما هیچوقت واقعاً چیزی نتوانسته بود بهعنوان یک دلفین بیگناه از بین برود.
بریدن صورت بوشمن

اگر مون نایت دشمن اصلی داشته باشد – یا به هر حال دشمنی داشته باشد – او رائول بوشمن است. این دو در طول سالها چندین بار با هم دعوا کردهاند و اولین مبارزه آنها همان برخوردی بود که مون نایت را ایجاد کرد. بوشمن مردی است که اسپکتور را رها کرد تا در صحرای مصر بمیرد.
به نوعی، بوشمن دلیل تمام دردهای اسپکتور بهعنوان شوالیه ماه است – درگیریهای او، مرگها و تولدهای مجدد او، مشکلات سلامت روانی او و بقیه. بنابراین وقتی اسپکتور بوشمن را کشت، مطمئن شد که او تا آنجا که ممکن است درد را احساس کرده است.
مون نایت و بوشمن خونینترین نبرد خود را انجام دادند و مون نایت آن را با خون بیشتری به پایان رساند. هنگامی که آن دو در یک کوچه کثیف کشتی گرفتند، خشم اسپکتور او را کاملاً فرو برد. او یکی از خنجرهای هلالی خود را کشید و بهآرامی و با شکنجه شروع به بریدن پوست از صورت بوشمن کرد. وقتی کار انجام شد، بوشمن مرده دراز کشیده بود، بقایای سرش فقط یک جمجمه بود که تکههای خمیری رگه روی آن پخش شده بود.
امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید؛ منتظر شنیدن نظراتتان هستیم.
دیدگاهها