بهترین فیلمها در سال 2021 که باید تماشا کنید و لذت ببرید
حال که سال 2021 به پایان رسیده است، به جرات میتوان گفت که جهان کمی عادیتر از سال قبل شده است. اما هنوز به طور کامل به حالت عادی برنگشتهایم، هر چند مردم بسیار بیشتر از قبل به زندگی امیدوار شدهاند. چیزهای زیادی وجود دارد که بابت آنها خدا را شاکر باشیم که از جمله آنها تجربه دوباره تماشای فیلم در سینما است. به همین دلیل ما تصمیم گرفتیم بهترین فیلمها در سال 2021 را معرفی کنیم.
امسال یکی از بهترین سالها برای تماشاگران سینما بود. نه تنها بیشتر سینماهای بزرگ بازگشایی شدند، بلکه تاریخ اکران بسیاری از فیلمها نیز به جلو کشیده شد. برخی از فیلمها به این فهرست راه پیدا کردند؛ در حالی که برخی دیگر مانند “شوالیه سبز” (Green Knight)، “زمانی برای مردن نیست” (No Time to Die) و “دیشب در سوهو” (Last Night in Soho) با وجود اینکه به این لیست راه نیافتهاند، ما شایسته تحسین هستند.
اما این لیست متشکل از فیلمهایی است که حرفی تازه برای گفتن دارند. تنها وجه مشترک فیلمهای این فهرست بلند بالا، کیفیت آنها است. هر یک از 20 فیلم این لیست، تنها به این دلیل در اینجا آورده شدهاند که تجربه خارقالعادهای به شمار میآیند.
در ضمن این فهرست فقط فیلمهای روایی را پوشش میدهد. به همین دلیل مستندهای تحسین شدهای مانند “فرار کن” (Flee)، “تابستان روح” (Summer of Soul) و “در همان نفس” (Same Breath) در این لیست قرار ندارند. هر چند این فیلمها واقعاً شایسته توجه هستند، اما همان طور که گفتیم با معیارهای خاص این مقاله مطابقت ندارند.
اما 20 فیلم زیر با این معیارها مطابقت دارند و تماشاگران درست مانند مستندهای فوقالذکر، از تشریح آنها لذت میبرند. به همین دلیل به شدت در کانون توجه قرار دارند. در این مقاله بهترین فیلمها در سال 2021 را به شما معرفی میکنیم. با پروشات همراه باشید.
20. “بلفاست” (Belfast)

“کنت برانا” (Kenneth Branagh) اقتباسهای ادبی بیشماری را کارگردانی کرده است، از “هملت” (Hamlet) گرفته تا “آرتمیس فاول” (Artemis Fowl). “برانا” با چشمپوشی از برخی اشتباهات گاه و بیگاه، کارگردانی شایسته تقدیر است. در ضمن سبک کارگردانی او تا حد زیادی قابل پیشبینی است. خوشبختانه فیلم “بلفاست” نشان داد که او توانایی حرکت در مسیرهای جدید را دارد. در نتیجه به راحتی در لیست بهترین فیلمها در سال 2021 قرار گرفت.
هیچ کس “بلفاست” را با سینمای هنری اشتباه نمیگیرد. در ضمن یک جهش رادیکال رو به جلو در داستانسرایی سینمایی نیز محسوب نمیشود. در عوض فیلمی است که یک کارگردان معروف را به قلمروی نا آشنا سوق میدهد. شاید بتوان گفت “برانا” از محدوده امن خود خارج شده است و فیلمی خلق کرده که بهترین فیلم او در یک دهه گذشته است.
اما چیزی فراتر از تغییر فضا، به “بلفاست” اجازه میدهد تا متمایز باشد. این فیلم با توجه به ماهیت زندگی نامهایش، شخصیترین فیلم “برانا” تا به امروز به شمار میآید. این پروژه به وضوح برای او به اندازه یک دنیا اهمیت دارد، چرا که شور و اشتیاق کارگردان را میتوان کاملاً در آن دید.
این اشتیاق نیرو محرکه کیفیت فیلم است. از آنجایی که کارگردان در حال بازگویی واقعیت شخصی زندگی خود است، صداقت و غیرت قابل توجهی در فیلم موج میزند. همه اینها به موفقیتهای “برانا” میافزایند.
همچنین بخوانید: بهترین فیلمها درباره نابغهها و مشکلاتشان که باید تماشا کنید و لذت ببرید
19. “شمارنده کارت” (The Card Counter)

“پل شریدر” (Paul Schrader) هرگز علاقهای به اکشنهای سریع یا درامهای پیشران نداشته است. فیلمهای او همیشه روندی آهسته داشتهاند و به شکل روشمندی به مطالعه شخصیتها پرداختهاند. طبیعاتاً این امر به طور مداوم بینندگان خاص را از دور کرده است. حتی زمانی که او در بهترین حالت خود باشد، مثل اتفاقی که در فیلم “نخستین اصلاحشده” (First Reformed) رخ داد، باز هم مردم به روش او ایراد میگیرند.
این اصل در مورد فیلم “شمارنده کارت” نیز صادق است. در اینجا نیز “شریدر” طبق معمول، علاقه خاصی به تعریف یک روایت پیچیده ندارد. داستان او بسیار ساده است. داستان فیلم در مورد یک شخصیت شکسته است که در جستجوی معنای زندگی است. “ویلیام تل” با بازی “اسکار آیزاک” (Oscar Isaac) پس از آزادی از زندان نظامی، چیزهای زیادی را باید جبران کند. جستجوی او برای پذیرش خود، روایت را به جلو میراند.
اساساً دیدگاه شما در مورد این فیلم، تا حد زیادی به توانایی شما در همذاتپنداری با شخصیتی بستگی دارد که هم ارتباط با او سخت است و هم دوست داشتن او به مراتب سختتر است. تراژدیهای شخصی “ویلیام تل” قطعاً برخی افراد را راضی نخواهند کرد، اما مخاطبان خاص خود را دارد. در اینجا “شریدر” داستان سنگینی را در مورد شخصیت جذابی خلق کرده است که فاقد کاریزمای قهرمانان مورد علاقه ما است. هر چند در اینجا سفری متفاوت انتظار شما را میکشد، اما اگر وقت خود را به آن اختصاص دهید، احتمالاً میتوانید با آن همذاتپنداری کنید.
18. “شیوا بیبی” (Shiva Baby)

“اما سلیگمن” (Emma Seligman) در اولین تجربه کارگردانی خود، یک فیلم کمدی یهودی اضطرابآور را خلق کرده است، که هیچ کس فکر نمیکرد تا این اندازه محبوب شود. این فیلم علیرغم مضمون سطحی خود، تا حد زیادی به دلیل انتخاب سبک، در مقایسه با کمدیهای همعصر خود نوآورانه قلمداد میشود. به همین دلیل بهتر است هر گونه تصورات از پیش تعیین شدهای را که ممکن است با یک نگاه سریع به نقدهای آن در اینترنت در ذهن شما شکل میگیرد، دور بریزید.
هر چند این حرف ممکن است کلیشهای به نظر بیاید، اما باید این فیلم را ببینید تا به حرف ما برسید. فیلم در اصل حول محور یک زن یهودی است که پس از یک برخورد نامناسب در یک مراسم تشییع جنازه یهودی، مجبور میشود از شوگر ددی خود دوری کند. به نظر میرسد این یک داستان سرگرمکننده باشد، اما همین چیز به این سادگیها هم نیست. اگر چه خط داستانی فیلم تقریباً قابل پیشبینی است، اما هیچ چیز نمیتواند شما را برای تجربه حال و هوای خاصی که بر سراسر این فیلم حاکم است، آماده کند.
فیلم “شیوا بیبی” با تعریف کلی کمدی مطابقت دارد. قصد این فیلم کمدی خنداندن مردم است. اما به دلیل ویرایش دیوانهوار و حال و هوای وهم آورش، عناصر ترسناک را نیز تجربه میکند. تقریباً مطمئن هستم که این فیلم شما را میخنداند. اما فضای متشنج فیلم باعث میشود ناخنهایتان را بجوید و چشمهایتان را ببندید. تصور فضای فیلم قبل از دیدن آن سخت است و به همین دلیل ماهها بعد از انتشار همچنان به یادماندنی خواهد بود.
البته فیلمها به تنهایی نمیتوانند برجسته شوند، آنها به مهارتهای هنری برجستهای نیاز دارند و خوشبختانه فیلم “شیوا بیبی” از این نظر بسیار غنی است. مهم نیست چه چیزی توجه شما را به خود جلب میکند، به هر حال همه چیز در اینجا به دقت جمعبندی شده است. کارگردانی “سلیگم” بینظیر است و بازی “ریچل سنوت” (Rachel Sennott) باعث ارتقای هر چه بیشتر فیلم میشود. در نهایت میتوان گفت فیلم “شیوا بیبی” دارای طراحی بیعیب و نقص و روایتی منحصر به فرد است و جز بهترین فیلمها در سال 2021 محسوب میشود.
17. “کودا” (CODA)

زمانی که فیلم “کودا” برای اولین بار در “جشنواره فیلم ساندنس 2021 “(2021 Sundance Film Festival) به نمایش درآمد، همهمه عجیبی به راه انداخت. دریافت “جایزه بزرگ هیئت داوران ایالات متحده” (U.S. Grand Jury Prize)، تنها آغاز راه این فیلم است. در ضمن این فیلم با کسب 25 میلیون دلار درآمد توسط اپل، رکوردهای جشنواره را شکست. اکنون تقریباً یک سال از اولین نمایش فیلم “کودا” در جشنواره ساندنس میگذرد، اما هنوز هم بحثها در مورد آن داغ است. گویی همین دیروز انتشار یافته است. این فیلم بیسر و صدا در حال جمعآوری جوایز است و صادقانه بگویم احتمال دارد جایزه بهترین فیلم را نیز دریافت کند. اما چه چیزی در این فیلم وجود دارد که تا این اندازه برای مخاطبان جذاب است؟
راستش را بخواهید، این فیلم فقط احساس خوبی به مردم میدهد. “کودا” یک درام هنری یا یک فیلم روانشناختی در مورد مطالعه شخصیت نیست. این فیلم فقط یک داستان خوش ساخت در مورد نوجوانی است که سعی میکند به سبک خود زندگی کند.
“روبی رز” (Ruby Rossi) قهرمان داستان، فرزند یک زوج ناشنوا است. مادر، پدر و برادر او از نظر فرهنگی ناشنوا محسوب میشوند. به همین دلیل او مجبور است برای کمک به خانوادهاش برای زندگی در دنیای واقعی، از خواستههای خود بگذرد. متاسفانه این بدان معنی است که او نمیتواند به میل خودش بزرگ شود. زمانی که او متوجه این موضوع میشود، سعی میکند به خانوادهاش ثابت کند که او باید زندگی خودش را داشته باشد.
فیلم “کودا” جدای از گنجاندن شخصیتهای ناشنوا در بطن داستان، هرگز تلاشی برای اختراع مجدد چرخه بلوغ نمیکند. هیچ پیچ و تاب عمیق و هیچ افشاگری در فیلم وجود ندارد. بیشتر بینندگان دقیقاً میدانند که قرار است چه اتفاقی بیافتد. اما نحوه به تصویر کشیدن این فیلم، برای سرپا نگهداشتن آن کافی است. “کودا” علاوه بر داستانی سرگرمکننده، دارای شخصیتهای دوستداشتنی است. به همین دلیل به راحتی میتوان ماهیت فرمولی آن را نادیده گرفت. تقریباً به همین دلیل است که فیلم خیلیها را با خود همراه کرده است و جز بهترین فیلمها در سال 2021 است.
16. “زولا” (Zola)

همه چیز با یک مجموعه توئیت شروع میشود. در سال 2015 “کینگ” یک « Ziah-Monae» یا “زولا” 148 توئیت منتشر کرد که در آن دعوای خود را با یک زن دارای سینههای بزرگ که لباس سفیدی به تن داشت، توصیف کرده بود. او به لطف مقاله “رولینگ استون” که تکتک جزئیات این ماجرا را با آب و تاب تعریف کرده بود، به سرعت مورد توجه قرار گرفت. هر چند “کینگ” ادعا میکند که برخی از جزئیات داستان ساختگی است، اما داستان در اصل واقعیت دارد. یک برخورد ناگوار منجر به یک سفر خطرناک به فلوریدا شد که خشونت، خیانت و قاچاق انسان را با خود به همراه داشت.
هر چند مضمون توئیتری داستان کاملاً شایسته دیده شدن است، اما اقتباس آن بر روی صفحه بزرگ سینما بسیار عالی از کار درآمده است. “زولا” با بازگویی کمدی تاریک داستانی بدنام “کینگ”، تمام جنبه طنز و ماهیت آن را از دنیای توییتر گرفته و در رسانهای متفاوت بازگویی میکند. این فیلم به لطف فیلمنامه تند و تیز خود و بازیگران بینظیرش، وجود خود را توجیه میکند و ماهیت مستقل و متفاوتی برای خود دست و پا میکند.
این امر بسیار مهم است، زیرا به سختی میتوان با فیلمی که براساس پستهای رسانههای اجتماعی ساخته شده، کنار آمد. شاید در نگاه اول این گونه باشد، اما سخت است بتوان بازی کاریزماتیک “تیلور پیچ” (Taylour Paige) را دید و جذب فیلم نشد. وقتی این موارد با فیلمنامهای جذاب همراه شوند، در نهایت چیزی خلق میشود که بسیار فراتر از انتظارات است. “زولا” راهش را به سمت مغز و فکر شما پیدا میکند و روزها در آنجا ماندگار میشود.
همچنین بخوانید: معرفی فیلم همهچیز درباره مادرم (All About My Mother)
15. “انسانها” (The Humans)

“انسانها” یکی از معدود فیلمهای لیست بهترین فیلمها در سال 2021 است که چیزهای پیش پا افتادهای را به یک داستان جذاب تبدیل میکند. این فیلم در ظاهر درباره یک گردهمآیی خانوادگی برای شام عید شکرگزاری است. اما در واقع این فیلم شبه ترسناک، درباره فقر و مبارزات یک خانواده مدرن است. “استفان کارام” (Stephen Karam) در نقش کارگردان بازیهای تک پردهای را گرفته و آنها را به کابوس ناراحتکنندهای تبدیل میکند و هوشمندانه از سینما به عنوان یک وسیله داستانسرایی استفاده میکند.
در این فیلم ما بلافاصله با زوج جوانی به نامهای “بریچید” و “ریچارد” آشنا میشویم که تصمیم دارند شام جشن شکرگزاری را در آپارتمان فرسودهشان در نیویورک برگزار کنند. خانواده “بریجید” که شامل پدر و مادر، خواهر و مادربزرگ او هستند، مهمانان افتخاری این جشن به شمار میآیند. آنها قصد دارند یک شام ساده و خودمانی داشته باشند، اما به سرعت مشخص میشود که این امر ممکن نیست. زیرا تنشها بالا میگیرد، مکالمات ناخوشایند رد و بدل میشود و کل شام شکرگزاری به یک فاجعه کامل تبدیل میشود.
کارگردانی “کارام” این فیلم را به یک قلمرو ناشناخته سوق میدهد. مطمئناً تماشای یک درام خانوادگی، همیشه جذاب است؛ اما این تنها یک تکه از پازل این فیلم است. تصمیم برای خلق یک فضای واقعاً ترسناک، فیلم را به جلو سوق میدهد. اگر فکر میکنید دیالوگهای این فیلم استرسزا هستند، پس بهتر است صبر کنید تا با اولین صحنه وهمآور فیلم مواجه شوید.
اگر چه فیلم “انسانها” در معنای سنتی یک فیلم ترسناک به شمار نمیآید، اما در اصل دست کمی از فیلمهای ترسناک ندارد. “کارام” و اعضای تیمش سعی میکنند با بالا نگهداشتن تنش فیلم، بینندگان را تا حد ممکن درگیر فضای فیلم کنند. غیرقابل پیشبینی بودن این فیلم تا حد زیادی مرهون استعداد بازیگران آن است. از این رو در نهایت فیلمی خلق شده است که بیننده معمولی را به سمت خود میکشاند و یکی از بهترین فیلمها در سال 2021 است.
14. “ماهی کوچولو” (Little Fish)

بینندگان در فیلم “ماهی کوچولو” با زوجی به نام “اما” و “جود” آشنا میشوند که مانند همه ما در میان یک بیماری همهگیر زندگی میکنند. اما این بیماری همهگیر، خاصتاً کمی متفاوت از بیماری همهگیر ما است. در دنیای آنها ویروسی گسترش یافته است که خاطرات افراد را بدون توجه به سن، جنسیت و موقعیت جغرافیایی پاک میکند. اطلاعات کمی در مورد این ویروس وجود دارد، به همین دلیل هیچ درمانی برای آن وجود ندارد. این اتفاق ممکن است به تدریج یا یک باره رخ دهد و کسانی را که تحت تاثیر آن قرار گرفتهاند، به شدت متاثر میکند.
هر چند این زوج جوان تلاش میکنند خوشبین باشند، اما وقتی “جود” علائم این بیماری را از خود بروز میدهد، اوضاع به هم میریزد. آیا وقتی نیمه گمشدهتان به زودی همه چیز را فراموش میکند، جایی برای عشق باقی میماند؟ فیلم “ماهی کوچولو” در قالب یک درام علمی تخیلی به موقع (هر چند در شکل و شمایل مالیخولیایی) به دنبال پاسخ این سوالات است.
اگر چه رابطه این فیلم با کووید 19 تصادفی است، اما این تصادف کاملاً به نفع این فیلم بوده است. بدیهی است که این ویروس ساختگی، بسیار کشندهتر از بیماری کرونا است؛ اما این بدان معنی نیست که بینندگان نمیتوانند با آنچه که در طی این دو سال از سر گذراندهاند، همذاتپنداری کنند. اگر چه فیلم “ماهی کوچولو” یک داستان غمانگیز را روایت میکند، اما در نوع خود بسیار شفابخش است.
حتی اگر از شباهت این فیلم با دنیای واقعی چشمپوشی کنیم، باز هم این فیلم پویا در مورد عشق، جایگاهی تراژیک دارد. زیرا “چاد هارتیگان” (Chad Hartigan) فیلمنامه “متسون تاملین” (Mattson Tomlin) را به چیزی خاص تبدیل کرده است. با وجود اینکه امسال فیلمهای قدرتمند زیادی به بازار عرضه شدهاند، اما بدون شک فیلم “ماهی کوچولو” در لیست بهترین فیلمها در سال 2021 جایگاهی متمایز دارد.
13. “جزیره برگمان” (Bergman Island)

هر چند “میا هانسن-لووه” (Mia Hansen-Løve) به خلق حماسههای سینمایی باشکوه مشهور نیست. اما فیلمهای او همیشه آرام، متفکرانه و در مقیاس متوسط بودهاند. او به دلیل اتخاذ این رویکرد، جایگاه خاصی را برای خود دست و پا کرده است و همواره مورد تحسین منتقدین قرار گرفته است. “جزیره برگمان” آخرین تلاش او است که نشان میدهد گویا قصد ندارد از این سبک متمایز فاصله بگیرد. زیرا جزئی از یک روند تکامل طبیعی محسوب میشود. او در این فیلم چیزهایی را که در طول زندگی حرفهایش فرا گرفته، دوچندان کرده است و به همین دلیل توانسته است بزرگترین دستاورد خود تا به امروز را خلق کند.
این فیلم داستان دو فیلمساز را روایت میکند که به “فارو” (Fårö) سفر میکنند؛ فارو جزیرهای در دریای بالتیک است که به یک مقصد گردشگری محبوب در بین دوستداران سینما تبدیل شده است. “فارو” در اصل خانه “اینگمار برگمان” (Ingmar Bergman) یکی از پرکارترین کارگردانان این عصر بوده است. فیلمسازان فوق “کریس” و “تونی سندرز” به عنوان بخشی از یک برنامه اقامتی که قرار است از نظر تئوری به پروژههای آتی آنها کمک کند، از این جزیره بازدید میکنند.
مخاطب در طول یک سوم اول فیلم، تا حدی با رابطه “کریس” و “تونی” آشنا میشود. “تونی” از نظر فیلمسازی موفقتر از “کریس” است. اما موفقیت او بیهزینه نیست. “تونی” مانند کارگردان برجستهای که زمانی در این جزیره زندگی میکرد (“برگمان”) بیش از حد به حرفه خود اهمیت میدهد و به شدت مراقب افراد اطراف خود است. این امر باعث ایجاد شکاف بین دو قهرمان داستان میشود و این شکاف به “کریس” کمک میکند تا داستانی برای خود خلق کند.
اساساً رابطه درام بین “کریس” و “تونی” نیمی از “جزیره برگمان” را شامل میشود، نیمی دیگر حول محور فیلمی که در فیلم در جریان است متمرکز است و به یک فیلمساز جوان میپردازد. “کریس” در خلال فیلم “جزیره برگمان”، فیلمنامهای جاهطلبانه درباره یک زن جوان خلق میکند که در تلاش برای یافتن تعادل بین جنبههای مختلف زندگیاش است.
اگر چه فیلم چیزی در این مورد نمیگوید، اما به راحتی میتوان متوجه شد که چرا این فرا روایت به تصویر کشیده شده است. این دو بخش خیلی راحت با هم ترکیب میشوند و در نهایت درام شگفتانگیز منسجمی را به بینندگان ارائه میدهند که به موضوعات ظریف و لطیفی میپردازد. هر چند ممکن است درک جزئیات فیلم کمی زمانبر باشد، اما این نباید مانعی بر سر راه تماشای فیلم باشد. زیرا دیدن این فیلم به عنوان یکی از بهترین فیلمها در سال 2021 برای هم فیلم دوستی ضروری است.
12. “آخرین دوئل” (The Last Duel)

عدم موفقیت فیلم “آخرین دوئل” در گیشه، برکسی پوشیده نیست. درام تاریخی 100 میلیون دلاری “ریدلی اسکات” (Ridley Scott) تنها توانست 30 میلیون دلار در سراسر جهان بفروشد. این امر در نهایت منجر به بازاریابی ضعیف دهان به دهان این فیلم شد، هر چند “اسکات” سعی کرد تقصیر را به گردن نسل هزاره بیاندازد. اکنون که چندین ماه از اکران فیلم “آخریل دوئل” میگذرد، میتوان گفت که این فیلم فقط یک داستان مهم است.
اما این فیلم در اصل چیزی بیش از یک شکست مالی است. این فیلم یک حماسه تاریخی است که از لحاظ بصری بسیار چشمگیر است، به ویژه در دوران پس از جنبش MeToo که اتفاقاً بسیار با این فیلم مرتبط است. هر چند شاید برخی از جزئیات این فیلم دچار کاستیهای متعددی هستند، اما این در مقایسه با شایستگیهای این فیلم چندان به چشم نمیآید.
چهارچوب این فیلم شباهت زیادی به “راشومون” (Rashomon) دارد و این باعث میشود لایههای زیادی به داستان متراکم فیلم اضافه شوند. اما از آنجایی که دیدگاه این دو فیلم با هم متفاوت است، “آخرین دوئل” سعی میکند در ورطه تکرار نیافتد. در واقع این فیلم، داستان جدیدی را به داستانی که قبلاً دیدهایم اضافه میکند. به علاوه نبردهای طراحی شده این فیلم، حس برتری را به این فیلم جاهطلبانه القاء میکنند. از این رو شاید بتوان عدم موفقیت این فیلم در گیشه را تنها بدشانسی به شمار آورد.
همچنین بخوانید: فیلمهایی درباره رابطههای نامتعارف بین مرد مسن و زن جوانتر
11. “زود باش زود باش” (C’mon C’mon)

اگر تاکنون فیلمهای “مایک میلز” (Mike Mills) را دیده باشید، میدانید که چه انتظاری باید از فیلم “زود باش زود باش” داشته باشید. این درام بسیار ساده و انسانی است و به طور طبیعی از یک نقطه به نقطه دیگر میرود. این فیلم هرگز مسائل را بیش از حد پیچیده نمیکند، زیرا این کار بر رابطه بین شخصیتها، تاثیر منفی میگذارد.
چرا که رابطه، قلب و روح این فیلم است. در این فیلم “واکین فینیکس” (Joaquin Phoenix) و “وودی نورمن” (Woody Norman) به ترتیب نقش یک دایی و برادرزاده را بازی میکنند که رابطه آنها در طول یک ساعت و چهل و هشت دقیقه این فیلم، شکل میگیرد. هر چند اتفاقات دیگری نیز در این فیلم رخ میدهند، اما این رابطه مانند یک چسب تمام داستان فیلم را به هم متصل میکند. خوشبختانه ارتباط بین این دو شخصیت به طرز ناخوشایندی شیرین است. هر چند شاید فیلم “زود باش زود باش” زیاد دلخواه مخاطب نباشد؛ اما این درام عاطفی با نویسندگی عالی و یک گروه بینظیر، مخاطب را درگیر خود خواهد کرد. هر چند هیچ مضمون جدی در این فیلم جریان ندارد، اما فیلم ورای این مسائل واقعاً موفق عمل میکند.
10. “کجا می روی آیدا؟” (Quo Vadis, Aida?)

در جولای 1995 بیش از 8000 مرد مسلمان بوسنیایی به دستور “راتکو ملادیچ” (Ratko Mladić) به قتل رسیدند. نزدیک به یک دهه بعد و پس از بحث و گفتگوهای بسیار، دادگاه کیفری بینالمللی یوگسلاوی سابق، این رویداد را نسلکشی اعلام کرد. این اتفاق یکی از بدترین کشتارهای جمعی در خاک اروپا محسوب میشود.
“یاسمیلا ژیانیچ” (Jasmila Žbanić) تقریباً بیست و پنج سال بعد تصمیم گرفت این رویداد را با فیلم “کجا میروی آیدا؟” به روی صحنه بیاورد. او به طور خاص بر واکنش یک خانواده به وقایع قبل از کشتار متمرکز شده است.
“جازنا اوریجیچ” (Jasna Đuričić) در این فیلم نقش مترجم سازمان ملل را بازی میکند که در تمام طول فیلم نگران امنیت خانوادهاش است. بینندگان در طول 102 دقیقه این فیلم، مادر فداکاری را میبینند که هر کاری که از دستش برمیآید برای کسانی که دوستشان دارد، انجام میدهد. هر چند این فیلم واقعاً غمانگیز است، اما یکی از جذابترین تجربههای سینمایی سالهای اخیر است.
انتخاب “ژیانیچ” و تمرکز بر روی موارد شخصیتر، در نهایت به نفع او تمام میشود. فیلمهای تاریخی بیشتر شبیه منابع ویکی پدیا هستند، به همین دلیل دیدن فیلمی که عناصر انسانی و شخصی را به این رویدادها اضافه میکند، قطعاً جذابتر است. گاهی لحظات این فیلم واقعاً طاقتفرسا هستند، اما دیدن این فیلم به عنوان یک مجموعه منسجم به شدت توصیه میشود. بنابراین در لیست بهترین فیلمها در سال 2021 جز آثار دیدنی است.
9. “تلماسه” (Dune)

حماسه علمی تخیلی “فرانک هربرت” (Frank Herbert) از زمان اکرانش در سال 1965 تاکنون، غیرقابل تکرار محسوب میشد. در طول قرن بیستم چندین کارگردان برجسته تلاش کردند تا رمان “هربرت” را به تصویر بکشند، اما تمام این اقتباسها عموماً با شکست مواجه شدند. در فوریه 2017 اعلام شد که “دنی ویلنوو” (Denis Villeneuve) برای کارگردانی نسخه خودش از “تلماسه” آماده است و صادقانه بگویم این خبر تا حد زیادی گیجکننده بود.
اما تاریخ با “ویلنوو” یار نبود. زیرا مردم همیشه معتقد بودهاند که “تلماسه” برای صفحه بزرگ سینما در نظر گرفته نشده است، پس چرا باید نظر خود را تغییر دهند؟ گذشته از این واقعیت، کارگردان با خلق این فیلم ثابت کرده واقعاً با استعداد است؛ اما تصمیم عاقلانه او در تقسیم این فیلم به دو قسمت واقعاً ستودنی است.
هر چند جدیدترین بازسازی “تلماسه”، تقریباً دو سوم اول رمان را پوشش میدهد؛ اما حقیقت این است که نمیتواند همه چیز را پوشش دهد. به همین دلیل به طور قابل توجهی منسجمتر از اقتباس “لینچ” (Lynch) است. به طور کلی فیلم همان رمان “هربرت” را روایت میکند، فقط آن را در یک فضای متفاوت به تصویر میکشد.
وفادار بودن به منبع اصلی، از جمله ویژگیهای اقتباسهای موفق است. دیدن زنده شدن یک داستان محبوب بسیار لذتبخش است، اما فیلم باید حرفی برای گفتن داشته باشد. “ویلنوو” در اینجا فقط به دنبال زنده کردن سخنان هربرت بر روی پرده نیست. استعداد او در خلق جهان، همه چیز را به شکلی جالب زنده میکند. زیرا دنیای شنی “آراکیس” (Arrakis) نه تنها زیباست، بلکه مملوء از اجزا متحرک است.
“ویلنوو” فضایی را به ما عرضه میکند که به اندازه شخصیتهای فیلم، شخصیت دارد. او با این کار به ما ثابت میکند که واقعاً هدف “هربرت” را درک کرده است. از این رو میتوان گفت که “تلماسه” یک حماسه علمی تخیلی چند لایه ماندگار با اجزای متعدد است. اما فیلم در نهایت آرامش را برای مخاطب به ارمغان میآورد.
8. “اسپنسر” (Spencer)

“پابلو لارائین” (Pablo Larrain) در ساختن فیلمهای زندگینامهای برای کسانی که به آنها علاقه ندارند، تخصص دارد. “لارائین” در سال 2016 دو فیلم زندگینامهای ساخت که به هر طریق ممکن، با فیلمهای این ژانر در تضاد بودند. این روند همچنان با فیلم “اسپنسر” ادامه پیدا کرده است. فیلمی که به شکلی فعالانه از بازگو کردن یک داستان منظم درباره یک شخصیت تاثیرگذار در تاریخ اجتناب میکند. آخرین تلاش او کثیف و نامتعارف است، اما هرگز خستهکننده نیست.
“اسپنسر” مقید به قطبی شدن است. مردم از این ژانر چیزهای خاصی انتظار دارند، اما مخاطب نمیتواند در این فیلم به چیزهایی که انتظار دارد برسد. این یک فیلم زندگینامهای دارای ریتم آهسته و شخصیتمحور است، که به جای اعمال “پرنسس دایانا” (Princess Diana) بر افکار او متمرکز شده است. اما مخاطب چیز زیادی در مورد دستاوردهای او دستگیرش نمیشود، زیرا به نظر میرسد “لارائین” علاقهای به تعریف داستانهایی که هر کسی میتواند در ویکی پدیا پیدا کند ندارد؛ او در این فیلم میخواهد به ذهنیات “پرنسس دایانا” بپردازد.
با توجه به فیلمهای قبلی “لارائین”، جای تعجبی ندارد که او بتواند این کار را با موفقیت انجام دهد. در واقع “اسپنسر” یک درام غمانگیز است که یقه شما را میگیرد و تا زمانی که تیتراژ نهایی آن پخش نشود، دست از سر شما برنمیدارد. بازی تعیینکننده “کریستن استوارت” (Kristen Stewart) باعث ارتقای هر چه بیشتر این دستاورد میشود و یکی از بهترین فیلمها در سال 2021 را خلق میکند.
همچنین بخوانید: 10 فیلم درباره جنگ جهانی دوم با بزرگترین میدانهای نبرد
7. “مامان کوچک” (Petite Maman)

“سلین سیاما” (Céline Sciamma) پس از موفقیت فیلم “پرتره بانویی در آتش” (Portrait of a Lady on Fire) با فیلمی در مقیاس بسیار کوچکتر، اما تاثیرگذارتر بازمیگردد. فیلم “مامان کوچک” تنها 72 دقیقه است، اما همین 72 دقیقه داستان قابل توجهی را در مورد تسکین غم از دست دادن و یافتن هدف روایت میکند. روایت از یک افسانه الهام گرفته شده است و به سرعت پیش میرود، اما هر دقیقه یک هدف را دنبال میکند.
“نلی” پس از از دست دادن مادربزرگش به همراه مادرش به خانهای میرود که او دوران کودکی خود را در آن سپری کرده است. اما پس از رسیدن، با دختر جوانی به نام “ماریون” آشنا میشود که در جنگل بازی میکند. آن دو به سرعت با هم دوست میشوند، اما “نلی” پس از دیدن خانه “ماریون” به این نتیجه میرسد که او نسخه جوانتری از مادرش است. ارتباط “نلی” در بقیه زمان فیلم با دوست نه چندان جدیدش، محکمتر میشود و با این کار با مصیبتی که خانوادهاش تحت تاثیر آن قرار گرفتهاند کنار میآید.
حتی اگر زمان پخش فیلم را در نظر نگیریم، باز هم فیلم “مامان کوچک” به طرز فریبندهای ساده است. ریسکهای این فیلم در مقایسه با سایر آثار فهرست بهترین فیلمها در سال 2021 بسیار پایینتر است، اما این چیزی از اثربخشی فیلم کم نمیکند. زیرا فیلم “مامان کوچک” با وجود کم ریسک بودن، احساسات شما را تحریک میکند. فیلم داستان تلخی را روایت میکند که هر کسی که با غم از دست دادن دست و پنجه نرم میکند میتواند با آن همذاتپنداری کند. هر چند ممکن است احساس فوریت گسترده در فیلم احساس نشود، اما صادقانه بگویم چنین چیزی لازم نیست.
6. “لیکریش پیتزا” (Licorice Pizza)

چیزی جذاب در کمدی رویایی “پل توماس اندرسن” (Paul Thomas Anderson) که درباره دوران بلوغ است، وجود دارد. شاید این امر دلایل مختلفی داشته باشد، اما در نهایت فیلم “لیکریش پیتزا” به دلیل اصیل بودن، تاثیر زیادی روی تماشاگر میگذارد. این فیلم فراتر از کلیشههای مرتبط با دوران بلوغ است و چیزی را به نمایش میگذارد که از ذهن “پل توماس اندرسن” سرچشمه میگیرد.
در واقع فیلم “لیکریش پیتزا” مجموعهای از داستانها را درباره دو جوان ساده روایت میکند. این افراد با بازی “کوپر هافمن” (Cooper Hoffman) و “آلانا هایم” (Alana Haim) راههایی برای بزرگ شدن با هم در خیابانهای شلوغ دره سن فرناندو در حدود سال 1973 پیدا میکنند.
مسلماً طرح داستان تا اندازهای سطحی است و این بدان دلیل است که تقریباً همه چیز در درجه دوم اهمیت قرار دارد. فیلم “لیکریش پیتزا” درباره یک درگیری خاص نیست. این فیلم درباره لحظات کوچک زندگی شما است که به چیزی بزرگتر تبدیل میشوند. ما در اینجا نظارهگر این هستیم که چگونه رویدادهای مجزا، زندگی این دو نفر را شکل میدهند. هر چند این رویدادها زیاد پرمخاطب نیستند، اما تماشای آنها لذتبخش است.
تمجید از فیلمنامه این فیلم و بسنده کردن به آن آسان است، اما حقیقت این است که این فیلم آن گونه که به نظر میآید، ساده نیست. فیلم “لیکریش پیتزا” هم از بازی بینظیر بازیگرانش سود میبرد و هم وجود خود را مدیون توجه فراوان به جزئیات است. اگر چه ساختار سرسری و سطحی فیلم، ممکن است برای افرادی که به دنبال یک فیلم قانونمند هستند ناامیدکننده باشد؛ اما فیلم “لیکریش پیتزا” توانسته به لطف ترکیب لحظات جادویی با یکدیگر، جایگاه مناسبی در لیست بهترین فیلمها در سال 2021 به دست آورد.
5. تیتان (Titane)

هر چند فیلم ترسناک سینمای بدنه “ژولیا دوکورنو” (Julia Ducournau) توانسته پس از نمایش جهانی، برنده نخ طلای جشنواره فیلم کن شود، اما این بدان معنی نیست که این فیلم در سطح جهانی محبوب است. فیلم “تیتان” از زمان انتشار خود در سال جاری ثابت کرده است که نسبتاً تفرقهانگیز است، چیزی که به راحتی میتوان دلیل آن را متوجه شد؟ آیا فیلمی که درباره یک قاتل زنجیرهای است که با یک ماشین رابطه جنسی دارد، دارای شایستگیهای هنری است؟ بسیاری از افراد برای یافتن پاسخ این سوال وقت نمیگذرانند، اما وقتی میگوییم “تیتان” چیزی بیش از آن است که در ظاهر دیده میشود، بهتر است به ما اعتماد کنید.
اگر بخواهیم منصف باشیم، مطمئناً “تیتان” یک فیلم اکشن، مهیج و ترسناک به نظر میآید. این تعریف تا حدودی با ساختار فیلم مطابقت دارد. به خصوص در نیم ساعت اول فیلم که مملوء از سکس و خشونت است. اما زمانی که داستان به پیش میرود، متوجه میشوید که “تیتان” جنبه لطیفتری نیز دارد.
در زیر این همه هرج و مرج، داستانی تکاندهنده درباره یک خانواده وجود دارد. شاید همدردی با شخصیتی مانند “الکسیا” (Alexia) سخت به نظر بیاید، اما فیلمنامه “دوکورنو” آنقدر پیچیده است که تماشاگر نهایتاً به این نقطه میرسد. او به ما شخصیتی عمیقاً آشفته را نشان میدهد و سپس راهی پیدا میکند تا ما را وادار کند به او اهمیت بدهیم.
بله “تیتان” را به سادگی میتوان یک فیلم ترسناک توصیف کرد، اما این فیلم نیز مانند فیلم “خام” (Raw) آنقدرها هم ساده نیست. “دوکورنو” ثابت کرده است که در سرپیچی از قراردادهای این ژانر تخصص دارد. اما برای “تیتان” مهم نیست جزء چه دستهای به حساب بیاید. این موجود منحصر به فرد، ماهیت خودش را دارد و به شکل عجیبی باورنکردنی است. در نتیجه یکی از بهترین فیلمها در سال 2021 است.
4. “داستان وست ساید” (West Side Story)

چگونه میتوان یک فیلم کلاسیک سینمایی را بهتر کرد؟ خب کافی است “استیون اسپیلبرگ” (Steven Spielberg) را بر روی صندلی کارگردانی قرار دهید تا فیلمی مانند “داستان وست ساید” خلق شود. این کارگردان مشهور پیش از این هرگز به سراغ فیلمهای موزیکال نرفته بود. به نظر شما این نقطه قوت او به شمار میرفت که همیشه به دنبال ساخت فیلمهای باکیفیت بود.
فیلم “داستان وست ساید” در بیشتر موارد همان داستان اصلی را روایت میکند. ضرباهنگ داستانی فیلمهای جدید و اصلی عمدتاً مشابه است و آهنگها به همان شکل نوستالژیک پخش میشوند. اما همان طور که گفتیم برخی اصلاحات باعث شده است که این فیلم برجستهتر باشد. این فیلم از درخشش بصری چشمگیر گرفته تا کادربندی دقیق هر نما، مهارتهای فیلمسازی “اسپیلبرگ” را به صورت کامل به نمایش گذاشته است.
البته میتوانید استدلال کنید که تنها صیقل دادن فیلم، نمیتواند توجیه مناسبی برای بازسازی آن باشد. فیلمهایی مانند “داستان وست ساید” چه بازسازی باشند و چه بازتعریف یا بازتصویر، باید حرف جدیدی برای گفتن داشته باشند. جدای از جهتگیری طرح کلی داستان که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم، این برداشت جدید در مورد محتوای داستان، نیازمند تغییراتی به موقع در متن منبع است. همان طور که گفتیم هسته اصلی داستان یکسان است، اما تغییرات جزئی که در سراسر فیلم به چشم میخورد باعث میشود این نسخه از فیلم برجستهتر باشد.
کافی است به گروه بازیگران، موسیقی و رقص فیلم نگاه کنید. وقتی به همه چیز نگاه میکنید به این نتیجه میرسید که تنها انگیزه مادی در ساخت این فیلم مورد توجه نبوده است. افرادی که درگیر این پروژه بودهاند با تمام وجود کار کردهاند. هر چند آنها میدانستند در حال رقابت با یک فیلم موزیکال تحسین شده هستند، اما میدانستند که مهارت و اعتماد به نفس لازم برای برنده شدن در این رقابت را دارند.
اگر “اسپیبلرگ” تصمیم بگیرد همه چیز را کنار بگذارد و تا آخر عمر فقط فیلمهای موزیکال را کارگردانی کند، هیچ اتفاق خاصی نمیافتد. “داستان وست ساید” بهترین فیلم او در بیش از یک دهه گذشته است و شاید به یکی از بهترین فیلمهای موزیکال ماندگار در تاریخ سینما تبدیل شود. بنابراین به حق یکی از بهترین فیلمها در سال 2021 است.
3. “خوک” (Pig)

هنگامی که تریلر “خوک” برای اولین بار منتشر شد، مردم آن را به سرعت نسخهای دیگر از فیلم “جان ویک” (John Wick) لقب دادند. شاید چون فضا و ساختار اولیه این فیلمها شبیه هم است، این حرف تا اندازهای درست باشد. فیلمهای “جان ویک” و “خوک” هر دو داستان مردی مرموز را روایت میکنند که چیز مهمی را از دست داده است. اما تفاوت بزرگ این دو فیلم در نحوه اجرای آنها نهفته است.
“جان ویک” یک فیلم اکشن نئو نوآر است که از خشونت سبک پردازی شده و کمدی سیاه استفاده میکند. اما “خوک” یک درام مستدلتر است، زیرا در مورد فردی تنهاست که بیش از اینکه بخواهد انتقام بگیرد، به دنبال کنار آمدن با وضعیت خودش است. این امر کسانی را که به دنبال یک فیلم اکشن مشابه فیلم پرفروش “کیانو” (Keanu) هستند به شدت ناامید میکند. اما “مایکل سارنوسکی” (Michael Sarnoski) که در این فیلم اولین کارگردانی خود را تجربه میکند، جاهطلبیهای فراوانی دارد.
“خوک” یک تراژدی درباره عشق و از دست دادن است. این فیلم در مورد مردی است که پس از پشت سر گذاشتن مصیبتهای فراوان، هنوز چیزی برای توجه پیدا میکند. این فیلم یک تعمق متفکرانه و شاعرانه در مورد غم و اندوه است که دائماً بینندگان را وادار میکند به کنکاش وجود خود بپردازند. این فیلم هرگز در جهانی که شما انتظارش را دارید پیش نمیرود و به همین دلیل برجسته است.
همه اینها با بازی بینظیر “نیکلاس کیچ” (Nicolas Cage) گره خوردهاند. “کیچ” به بازیهای پر سر و صدا و انفجاری شهرت دارد، اما جنس بازی او در اینجا فرق میکند. ما میتوانیم او را در آسیب پذیرترین وضعیت خود ببینیم. این تغییر باعث شده است که ما بهترین بازی او در بیش از یک دهه گذشته را شاهد باشیم.
تمرکز بر بازی “کیچ” به طور خاص ما را تا حد زیادی از توجه به کلیت فیلم دور میکند. هر چند بازی “نیکلاس کیچ” در این فیلم واقعاً سزاوار توجه است، اما این فیلم بسیار فراتر از بازی او است. همان طور که قبلاً گفتیم فیلم تنها به این دلیل عالی نیست که “نیکلاس کیچ” در آن بسیار خوب ظاهر شده است. این فیلم عالی است، زیرا داستانی متحرک را روایت میکند که از قضا عملکرد خیرهکنندهای دارد. پس حتما فیلم را تماشا کنید چون یکی از بهترین فیلمها در سال 2021 است.
همچنین بخوانید: بهترین فیلمها درباره سرطان که باید تماشا کنید و الهام بگیرید
2. “ماشین مرا بران” (Drive My Car)

“ریوسوکی هاماگوچی” (Ryusuke Hamaguchi) به آرامی با ساخت فیلمهای درخشانی مانند “ساعت خوش” (Happy Hour) و “Touching the Skin of Eeriness “شهرتی برای خود به هم زده است. بنابراین حتما در لیست بهترین فیلمها در سال 2021 جا دارد. فیلمهای قبلی او بازخوردهای مثبت فراوانی به همراه داشتهاند، اما به ندرت بخشی از بحث و گفتگوهای دوستداران سینما بودهاند. اما این امر امسال پس از ضربههای چپ و راستی او تغییر کرد. زیرا “هاماگوچی” پس از موفقیت در فیلمهای “ماشین مرا بران” و “چرخ بخت و فانتزی” (Wheel of Fortune and Fantasy) به کارگردانی تبدیل شده است که نمیتوان او را از نظر دور داشت.
در حالی که هر دو فیلم سزاوار توجه هستند، به نظر اکثر مردم فیلم “ماشین مرا بران” دست بالا را دارد. اگر چه این درام سه ساعته یک تعهد زمانی عظیم محسوب میشود، اما آنقدر جذاب است که تماشای آن هرگز خستهکننده نیست. برعکس فیلم “ماشین مرا بران”، راهی برای معنی پیدا کردن زمان پیدا میکند.
“هاماگوچی” قهرمانی را به ما عرضه میکند که باید با آیندهاش روبرو شود تا بتواند گذشتهاش را رها کند. “کافوکو” پس از از دست دادن همسرش، آرامش خود را در هنر و تئاتر مییابد. او تصمیم میگیرد اقتباسی از نمایش “دایی وانیا” (Uncle Vanya) نمایش که براساس داستانی از “آنتون چخوف” (Anton Chekhov) نوشته شده است را کارگردانی کند. در ابتدا به نظر میآید این پروژه در وهله اول برای فراموش کردن مصیبتی است که بر سر او آمده است، اما در نهایت میبینیم که این چیزی فراتر از یک حواسپرتی است.
نمایش “دایی وانیا” به وسیلهای برای پاکسازی روح و روان او تبدیل میشود و به او انگیزه میدهد که بیدار شده و به زندگی خود ادامه دهد. فراتر از آن، به او انگیزه میدهد که بیشتر به افراد اطراف خود توجه کند. در طول پخش فیلم، ما میتوانیم ببینیم که قهرمان داستان به شیوهای منحصر به فرد با غم فقدان کنار میآید. در واقع این فیلم ملایم و خویشتندارانه، شخصیتی را به ما معرفی میکند میکند که به جای نمایشی بودن، به صورت طبیعی شفا مییابد. این سطح از اصالت، باعث میشود این فیلم در دورهای مملوء از ملودرامهای عاطفی فریبنده، با طراوت باشد.
ماهیت اصیل داستانسرایی این فیلم با بازیهای خوددارانه تلفیق میشود. تکتک بازیگران فیلم با بازیهایی که به نظر آسان میآیند، مخاطب را هیپنوتیزم میکنند. خاصتاً تصویری که “نیشیجیما هیدهتوشی” (Hidetoshi Nishijima) از “کافوکو” ارائه میدهد، شایسته تحسین است.
هر چند به نظر میرسد این دو جنبه برای تحسین این فیلم کافی هستند، اما اگر بیشتر در این فیلم کند و کاو کنید، چیزهای بیشتری برای تحسین پیدا میکنید. در واقع فیلم “ماشین مرا بران” با شما همراه میشود و چون به مغز شما راه مییابد، به شما فرصت تفکر میدهد. در نتیجه یکی از بهترین فیلمها در سال 2021 است.
1. “قدرت سگ” (The Power of the Dog)

آخرین فیلم بلند “جین کمپیون” (Jane Campion) در سال 2009 اکران شد، اما این بدان معنی نیست که دنیا او را فراموش کرده است. اگر چه لیست فیلمهای او در مقایسه با برخی هم عصرانش حقیر به نظر میآید، اما به سختی میتوان تاثیر او بر دنیای سینما را نادیده گرفت. زیرا برخی از فیلمهای او مانند “فرشتهای سر میز من” (An Angel at My Table)، “ستاره فروزان” (Bright Star) و “پیانو” (The Piano) به حق جایگاهی مناسب در بین بهترین فیلمها در سال 2021 دارند؛ اما امسال نشان داد که “کمپیون” هنوز تمام نشده است.
فیلم “قدرت سگ” بهترین فیلم “کمپیون” پس از فیلم “پیانو” است. بله، قدمت بهترین اثر او چیزی نزدیک به 30 سال است. یک فیلم وسترن روانشناختی که در هر فرصتی قراردادهای این ژانر را در هم میشکند. در واقع این فیلمی نیست که شما فکر میکنید و نمیخواهد این گونه باشد.
صادقانه بگویم سخت است در مورد “قدرت سگ” بدون هیچ چیزی صحبت کنیم. تصویری ابتدایی از خلاصه داستان فیلم به شما میگوید که این فیلم درباره یک دامدار تشنه قدرت است که همسر و فرزندانش را عذاب میدهد. هر چند این ماهیت کلی داستان است، اما بسیاری از جزئیات ظریف این فیلم را پوشش نمیدهد.
این تفاوتهای ظریف برای برملا نشدن، در اینجا مثل یک راز باقی میمانند. اما باید گفت که اکثریت قریب به اتفاق طرح داستان به موضوعات پیچیدهای مانند غم، تمایلات جنسی و کنترل برمیگردد. این یک فیلم وسترن ساده نیست، چرا که دارای لایههای متعددی است.
در ضمن یک اثر هنری پیچیده به شمار میآید. زیرا حتی با کنار گذاشتن طرح داستان؛ فیلمبرداری فوقالعاده، بازیگری درجه یک و موسیقی تحسین برانگیزش همچنان تمام توجهات را به سمت خود میکشانند. شاید این گونه به نظر بیاید که فیلم “قدرت سگ” خوراک فصل جوایز است، اما این تنها یک سادهانگاری است. زیرا مردم به این دلیل به این فیلم توجه میکنند که واقعاً بیعیب و نقص است. پس این فیلم هم یکی از بهترین فیلمها در سال 2021 است که باید تماشا کنید.
امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید. منتظر شنیدن نظراتتان هستیم!
دیدگاهها (1)
فروردین 9, 1401
این سایت قبلا فعال تر بود و مطالبش جذاب تر بودن اما الان حتی لیست برنده های اسکار هم توش نیست!!!!
پاسخ