نقد فیلم تلماسه (Dune)؛ اثری عظیم، از نظر بصری قابل توجه والبته بیاحساس
نقد فیلم تلماسه – آخرین اثر علمی-تخیلی کارگردان کانادایی سینمای هالیوود، دنی ویلنوو، که با ستارگان نامدار سینما ساخته شده و در سال 2021 تحسین منتقدان و استقبال بینندگان را به همراه داشت. این فیلم در بخشهای مهم اسکار 2022 از جمله بهترین فیلم، بهترین فیلمبرداری و بهترین فیلمنامه اقتباسی نامزد شده و انتظار میرود حداقل یکی از این جوایز را بهدست آورد.
ما در این مقاله به نقد فیلم تلماسه پرداختهایم؛ با پروشات همراه باشید.
پس از یک سال تأخیر کامل به دلیل پاندمی بیماری کرونا، فیلم تلماسه بالاخره در پاییز 2021 راهی پرده سینما شد. کارگردان این فیلم، دنی ویلنوو که در کنار جان اسپایتز و اریک راث فیلم را نوشته است، این اثر حماسی را با اقتباس از رمانی به همین نام اثر فرانک هربرت در سال 1965 ساخته و ادیسه فضایی آیندهنگر را بهشکلی باشکوه و دقیق زنده میکند. بر کسی پوشیده نیست که تطبیق داستان Dune با صفحه بزرگ سینما بسیار دشوار است، اما ویلنوو مطمئناً در درک دنیایی که شخصیتها در آن زندگی میکنند کار شایستهای انجام میدهد. کاری که بلندپروازانه، گاهی هیجانانگیز و از نظر بصری خیرهکننده است. فیلم تلماسه عمدتاً حماسی و بزرگ است و دنیایی بیقلب را میسازد که هرگز واقعاً کامل بهنظر نمیرسد.
خلاصه داستان فیلم تلماسه: این فیلم در سال 10191 روایت میشود و داستان مبارزات خانوادههای اشرافی در آینده برای تسلط بر سفرهای فضایی و دانش فضانوردی را روایت میکند. خاندان “اتریدز” درحال مبارزه برای دستیابی به قدرت هستند و با خیانت امپراطور و دیگر خاندانهای پر قدرت رو به رو میشوند. “پاول”، فرزند جوان خاندان اتریدز (با بازی تیموتی شالامی)، مجبور میشود همراه با مادر خود، بانو “جسیکا” (با بازی ربکا فرگوسن)، به سرزمینی بیابانی و دور افتاده سفر کند. در آنجا آنها با خاندان بومی “فریمن” ملاقات میکنند و “پاول” بر اساس یک پیشگویی، رهبر مذهبی آنها میشود. “خاویر بادرم” نقش “استیلگارد”، رهبر بومیان را بازی خواهد کرد. “جاش برولین” نیز قرار است نقش مرد مبارزی به نام “گاردنی هلک” را بازی کند که در لباس نوازندهای دوره گرد پنهان شده است. او در بیدار شدن نیروهای مافوق طبیعی خاندان “اتریدز” و اتفاق افتادن انقلاب نقش کلیدی دارد. “جیسون موموآ” هم نقش “دوکان آیداهو” را در این فیلم بازی خواهد کرد. “دوکان” جنگجویی خشن است که در خدمت خاندان “آتریدز” است و از آن ها محافظت میکند.
Dune از نظر بصری مجذوب کننده است و نماهای عریض آراکیس را با تمام شدت و زیبایی بهنمایش میگذارد. حسی از پیشگویی در فیلم وجود دارد که با فیلمبرداری خیرهکننده گریگ فریزر بسیار بالا رفته است. درک دنیای پراکنده هربرت و سیاستهایی که درگیریهای آن را تشکیل میدهند حتی اگر برخی جنبههایش مبهم باقی بمانند، بهراحتی قابل درک هستند. فیلمنامه ویلنوو، راث و اسپایتز به اندازه کافی همهچیز را بدون تحقیر مخاطبش توضیح میدهد.
فیلم تلماسه قطعا بزرگ و حماسی است. تنشها بین دو خاندان داستان بهشدت احساس میشود، خطرات را افزایش میدهد و بر کلیت داستان و تصمیمات شخصیتها تأکید میکند. موسیقی تحسین برانگیز هانس زیمر فراگیر و آزاردهنده است، اگرچه طراحی صدا اغلب آنقدر بلند است که شنیدن دیالوگهای آرام آن سخت است. رمز و راز و دسیسه کافی برای تماشا کردن ادامه فیلم وجود دارد و ویلنوو میداند که چگونه دنیایی نفسگیر خلق کند. با این حال، تنها بر اساس این شایستگیها نگه داشتن فیلم کافی نیست.
جدای از تصاویر دیدنی، Dune از نظر احساسی خالی و ناقص است. هر چیزی که فیلم معرفی میکند صرفاً تنظیمی است برای چیزی که بعداً اتفاق میافتد. مشخص کردن این که این قسمت اول است وقتی قسمت دوم تایید نشده است، این احساس را ایجاد میکند که داستان در حال متوقف شدن است. فیلم تلماسه، مانند بسیاری دیگر از فیلمهای مجموعهای منفرد – از جمله بازیهای گرسنگی، هری پاتر، جنگ ستارگان – همچنان باید احساس کند که میتواند بهتنهایی بایستد در حالی که هنوز به اندازه کافی برای اتصال آن به خط داستانی بزرگتر است. با این حال، جهانسازی Dune به منزله بازدهی رضایتبخش نیست و در هر اتفاقی که میافتد، احساس کمبود مشخصی وجود دارد.
شخصیتهای سطحی آن طوری صحبت میکنند که انگار پایان نزدیک است، اما تلاش کمی برای توسعه آنها فراتر از اهمیتشان در طرح انجام شده است. درگیری مرکزی از عمق ربوده شده است، همانطور که Fremenها که بیشتر یک ایده هستند تا افراد کاملاً تحقق یافته. تلماسه اغلب احساس توخالی میکند و بهجای اینکه عمیقتر در آنچه که هست، تکیه کند، بر زیباییشناسی و پتانسیل آنچه این جهان میتواند باشد، تکیه کرده است. تماشای این فیلم کاوش بیشتر در مورد شخصیتهایش را تضعیف میکند و سرعت آرام آن گاهی پیشرفت داستان را آرام کرده است.
تصویر شالامی از پل فاقد ذوق است. غالباً مشخص نیست که پل باید در مورد هر یک از اتفاقات چه احساسی داشته باشد و این باعث میشود که ارتباط با او به هر نحوی دشوار باشد. زندایا اصلاً بهسختی در فیلم حضور دارد و بدتر از آن، او خط های بسیار کمی دارد که عمدتاً در سکانسهای رویایی ظاهر میشود. شخصیت او بیشتر پلی است که قسمت اول را به قسمت دوم متصل میکند که مایه شرمساری و هدر دادن حضور او است. آیزاک نقش دوک لتو را با وظیفه نظامی ایفا میکند، اما فرگوسن و جیسون موموآ (در نقش دوک آیداهو، سرباز خانه آتریدز) برجسته هستند. فرگوسن به آرامی ترسها و هوشیاری جسیکا را منتقل میکند و موموآ دانکن را با انرژی بسیار شادی آور بهتصویر کشیده است. بقیه بازیگران مکمل، از جمله خاویر باردم (استیلگار، رهبر قبیله فرمن)، چانگ چن (دکتر ولینگتون یوه) و شارون دانکن بروستر (دکتر لیت کینز)، همگی در نقش های کوچکتر خود عالی هستند.
Dune بهطرز شگفتانگیزی متنوع است، اما با وجود اینکه هربرت به وضوح از منطقه تأثیر میپذیرد، همچنان مردمان خاورمیانه و شمال آفریقا را پاک میکند (ویلنوو بخشهایی از فیلم را در اردن و ابوظبی فیلمبرداری کرد). لباسها، موسیقی و داستان همگی از فرهنگها، زبان خاورمیانه و شمال آفریقا وام گرفته شده است («پدیشاه» به معنای شاه فارسی است، «مودیب» به زبان عربی برای معلم یا کسی که مورد احترام است استفاده میشود). بهنظر میرسد داستانی که گفته میشود معکوس باشد، به خصوص داستانی که از صمیم قلب از آن منطقه گرفته شده است.
فیلم تلماسه اطلاعات زیادی را برای نمایش در اختیار مخاطب قرار میدهد، این موضوع نیمه اول فیلم را تا حدودی سست میکند. هر کسی که منتظر است Dune به سمت یک پایان بزرگ، موثر و رضایتبخش برود، ممکن است ناامید شود. اما با همه این تفاسیر آیا دیدن Dune هیجان انگیز است؟ کاملا. این فیلم یک اثر بسیار تحسینبرانگیز و جاهطلبانه است. با این حال، تلماسه یک هسته عاطفی را از دست داده و همه شخصیتهای آن اساساً در انتظار حرکت بعدی ویلنوو هستند. چه قسمت دوم این فیلم هرگز اتفاق بیفتد یا نه، قسمت اول فقط ارزش تماشای عناصر بصری را دارد که فاقد عمق کلیو احساسات انسانی است.
دیدگاهها