سریال‌های انیمه غمگین که برای بزرگسالان غم‌انگیزترند و باید بشناسید

برخی از بهترین انیمه‌های مورد تحسین منتقدان، در پایان داستان بینندگان را به گریه می‌اندازند. در برخی موارد، ویژگی تعیین کننده انیمه توانایی آن در بیرون کشیدن احساسات است. نمایش‌هایی مانند “دروغ تو در آوریل” (Your Lie in April) و “آنوهانا: گلی که آن روز دیدیم” (Anohana: The Flower We Saw That Day) برای جذب مخاطب از صحنه‌های احساسی بهره می‌گیرند. این سریال‌های انیمه غمگین در هر نقطه از زندگی تماشاگران، احساسات دردناکی را در آن‌ها برمی‌انگیزند. زیرا هدف اصلی داستان‌های آن‌ها این است که طرفداران را به گریه بیاندازند.
همان‌طور که گفته شد، عامل “غم‌انگیز” بودن انیمه می‌تواند به تجربیات زندگی مخاطب مربوط باشد. حتی انیمه‌هایی که طیف وسیعی از ژانرها را در برمیگیرد، می‌توانند مضامین زیربنایی از درد و مقابله داشته باشند که ممکن است تا زمانی که بیننده در سنین بالاتر نمایش را دوباره ببیند، مشخص نباشد. ممکن است خسته کننده به نظر برسد، اما مهم این است است که چگونه انیمه می‌تواند با مخاطبان خود پا به سن بگذارد و احساسات متفاوت‌تر و تاریک‌تری را برای طرفداران مسن‌تر، با همان محتوایی که ممکن است برای جوان‌ترها کمتر ناراحت کننده باشد، به ارمغان بیاورند. در اینجا سریال‌های انیمه غمگین برای بزرگسالان را معرفی می‌کنیم. با پروشات همراه باشید.


10. “یوری روی یخ” (Yuri!!! On ICE) نشان می‌دهد که شانس موفقیت چقدر می‌تواند زودگذر باشد

“یوری روی یخ” داستانی بسیار الهام‌بخش با پایانی خوش است. بااین‌حال، تصویر کلی بینندگانی که وارد دوران بزرگسالی می‌شوند، کمی ناراحت کننده است. “یوری” 23 ساله است و ظاهراً از “آخرین شانس” خود برای رسیدن به رویاهای خود می‌گذرد.
دنیای رقابتی اسکیت روی یخ ممکن است استانداردهای جهانی را از نظر سنی رعایت نکند، اما زمینه‌های زیادی وجود دارند که وقتی افراد وارد اواسط و اواخر بیست سالگی خود می‌شوند به آنها پشت می‌کنند. این امر “یوری” را قابل درک می‌کند اما همچنین یادآور بی‌رحمی‌ است. اینکه چگونه موفقیت زودگذر می‌تواند مربوط به سن باشد.


9. “سامورایی چامپلو” (Samurai Champloo) با جداشدن دوستان بسیار نزدیک به پایان می‌رسد

“سامورایی چامپلو” هرگز ادعا نمی‌کند که از نظر پویایی شخصیت‌ها واقع‌گرایی کمی داشته باشد، اما بیشتر مخاطبان جوان‌تر عادت دارند که خانواده‌ها پس از پایان ماجراجویی با هم بمانند. از طرف دیگر، این انیمه مسیر عملی‌تری را در پیش می‌گیرد و می‌بینید که “موجن”، “جین” و “فو” در قسمت آخر راه خود را جدا می‌کنند.
برای بزرگسالان، این امر کمی تلخ است؛ قهرمانان ماجراجویی خود را دارند و باهم پیوندهایی ایجاد می‌کنند. اما طبیعی است که مردم از دیگران جدا شوند و راه خود را بروند. با این ‌که این موضوع واقعیتی ناگزیر است، ولی تماشای “جدا شدن” سه شخصیت اصلی سخت است. پایان دادن به برخی سفرها اجتناب ناپذیر است.


8. با ورود بینندگان به سال 2022 تراژدی‌های “سورت آرت آنلاین” واقعی‌تر می‌شوند

بااین‌که “سورت آرت آنلاین” یک انیمه فانتزی است، بیش از هرچیز دیگری لحظات غم‌انگیز خود را دارد. به همین دلیل در لیست سریال‌های انیمه غمگین قرار گرفته. گذشته از این، “کیریتو” نوجوانی است که خون افراد زیادی بر گردن اوست. نکته منحصر به فرد در مورد این انیمه این است که هر کسی که آن را در نوجوانی تماشا کرده است، اکنون در سال 2022 بالغ شده است. یعنی همان سالی که این داستان اتفاق می‌افتد.
فناوری در دنیای واقعی هر روز در حال توسعه است و هر چه زمان می‌گذرد این انیمیشن بیشتر و بیشتر امکان پذیر می‌شود. با این ‌که این خطرات ممکن است زمانی دور از ذهن بوده باشد، هر کسی که با این مجموعه بزرگ شده است، اکنون می‌تواند درک کند که “کیریتو” چه استرسی دارد. مخصوصا اینکه چقدر وحشتناک است که با مرگ واقعی در یک بازی مواجه شود.


7. طرفداران “هانتر × هانتر” (Hunter × Hunter) متوجه می‌شوند که شخصیت‌ها چقدر جوان هستند

به سن کم “گون” به‌عنوان شخصیت اصلی یک شونن در “هانتر × هانتر” توسط متحدان قدیمی او اشاره شده است. “کیلوا” هم 12 ساله است، اما شخصیت‌هایی مانند “کوراپیکا”، “لئوریو” و حتی “هیسوکا”، باعث می‌شوند که “گون” به‌عنوان شکارچی که آزمایش‌هایی که انجام می‌دهد را تحمل می‌کند، جوان‌تر به نظر برسد.
در حین تماشای این اثر در سنی نزدیک به سن “گون”، طرفداران ممکن است احساس کنند که او و “کیلوا” در داستانی پر از بزرگسال هستند. بااین‌حال، بینندگان پس از اینکه سن “کوراپیکا” و “لئوریا” را می‌فهمند و به قسمت‌های قبلی نمایش نگاه می‌کنند، متوجه می‌شوند که چقدر ترسناک است که همه این قهرمان جوان مجبور می‌شوند در چنین شرایط بی‌رحمانه‌ای با یکدیگر بجنگند. نگرش خوش‌بینانه “گون” لایه‌ای از خوش بینی را به نمایش اضافه می‌کند، اما با گذشت زمان، حتی بخش‌های شادتر طرح داستان هم توسط تراژدی‌ها تسخیر می‌شود.


6. “ستارگان مسابقه اوبان” (Oban Star-Racers) از نظر زمانی رفته رفته تاریک‌تر می‌شود

از آنجایی که “ستارگان مسابقه اوبان” انیمه‌ای است که اکثر بچه‌ها در اواسط دهه 2000 از تلویزیون تماشا می‌کردند، منطقی به نظر می‌رسد که خط داستانی کلی و مضامین تیره‌تر آن برای طرفداران گم شود؛ زیرا آن‌ها فقط می‌توانستند چند قسمت را جسته و گریخته به ترتیب غیرزمانی تماشا کنند.
بااین‌حال، تماشای مجدد نمایش به ترتیب مورد نظر در بزرگسالی، ثابت می‌کند که این انیمه چقدر می‌تواند تاریک شود. این سریال به عنوان یکی از سریال‌های انیمه غمگین میان مرگ شخصیت‌ها، پویایی واقعی و پرتنش خانواده، و درک این موضوع که برنده شدن هزینه‌هایی دارد، تجربه‌ای متفاوت نسبت به اواسط دهه 2000 ارائه می‌دهد.


5. “ناکجاآباد موعود” (The Promised Neverland) آنتاگونیست اولیه را با فاش کردن گذشته‌اش انسانی می‌کند

یکی از سریال‌های انیمه غمگین که بینندگان تماشای آن را هم در کودکی و هم در بزرگسالی تجربه کرده‌اند. با وجود این، سن ارتباط زیادی با این انیمه دارد؛ بنابراین منطقی است که سن مخاطب بر دیدگاه او نسبت به شخصیت‌ها و داستان تأثیر بگذارد. طرفداران داستان را از دیدگاه شخصیت‌های کودک می‌بینند، اما اگر بیننده هم جوان باشد، شخصیت پردازی قهرمانان هم آسان‌تر است.
بااین‌حال، بزرگسالانی که این انیمه را تماشا می‌کنند هم مجبور می‌شوند با سن “ایزابلا” ارتباط برقرار کنند. همان‌طور که طرفداران بیشتر در مورد اصلیت او و نحوه کار این جهان می‌آموزند، اقدامات او، در عین حال که هنوز ظالمانه است، مخاطب را به این فکر می‌اندازد که اگر گزینه‌های محدودی در اختیار او قرار گیرد، چه کار می‌کند.


4. “شهری که تنها من در آن گمشده‌ام” (Erased) بر تأثیر سن بر تغییر دیدگاه تمرکز دارد (و این یک نتیجه گیری تلخ و شیرین است)

“شهری که تنها من در آن گمشده‌ام” یکی دیگر از انیمه‌هایی است که همیشه یکنواخت و رو به نزول است ولی اگر در بزرگسالی تماشا شود، بی‌رحم‌تر می‌شود. “ساتورو” خود یک بزرگسال است، اما هرگز مرگ همکلاسی‌اش “کایو” را کاملاً فراموش نکرده است. دیدن اینکه او چگونه این حسرت را در طول سال‌ها حفظ می‌کند، به‌خصوص باتوجه به پایان انیمه، دردناک است.
“ساتورو” مداخله می‌کند و با مرور دوره‌ای از جوانی‌اش که در آن قتل‌ها اتفاق افتادند، عدالت را در مورد قاتل اجرا می‌کند. این از نظر فنی یک برد است، اما پایان این انیمه دور از خوشی است.


3. “شهر اشباح” (Spirited Away) را می‌توان به روش‌های مختلفی تفسیر کرد

“شهر اشباح” مانند اکثر آثار “هایائو میازاکی” (Hayao Miyazaki) داستانی است که احساسات متفاوتی را برای هر بیننده به ارمغان می‌آورد. داستان واقعی “چیهیرو” که راه بازگشت به پدر و مادرش را پیدا می‌کند، در نهایت خوشحال کننده است، اما جزئیاتی در سرتاسر انیمه وجود دارد که به واقعیت‌های تلخ‌تری اشاره می‌کند. پدر و مادر “چیهیرو” غذایی می‌خورند که مال آن‌ها نیست، اما مجازات آن‌ها به‌خاطر اشتباهشان زیاده روی به نظر می‌رسد. از اینجا به بعد، “چیهیرو” شروع به دور شدن از واقعیت خود می‌کند و حتی نام خود را هم فراموش می‌کند.
کودکانی که این انیمه را تماشا می‌کنند، معمولاً روی ماجراجویی تمرکز می‌کنند (که به خودی خود یک فیلم عالی می‌سازد). بزرگسالانی که آن را تماشا می‌کنند تمایل دارند بر شرایط بی‌رحمانه‌ای که “چیهیرو” و حتی “هاکو” بدون دلیل موجه تحمل می‌کنند تمرکز کنند. فارغ از سن تماشاگر، این انیمه یک شاهکار جاودانه است، اما تجربه آن برای هرکسی متفاوت است.


2. “نارنجی” (Orange) نشان می‌دهد که خاتمه دادن همه چیز را درست نمی‌کند و افراد از هم جدا می‌شوند

“نارنجی” انیمه‌ای است که هدف اصلی آن به گریه انداختن طرفدارانش است. درحالی‌که انیمه‌های دیگر لحظات غم‌انگیز خود را دارند، “نارنجی” داستانی دلخراش از یک گروه دوستان دبیرستانی را روایت می‌کند که پس از مرگ غم‌انگیز دوستشان از هم می‌پاشد. چیزی که این انیمه را از دیگرانیمه‌های اشک آور کلاسیک متمایز می‌کند این است که این انیمه به شخصیتِ آیندهٔ شخصیت‌ها می‌پردازد که تلاش می‌کنند به منظور نجات “کاکرو” به گذشته نامه بنویسند.
بااین‌که این انیمه به موازات “آنوهانا” (Anohana) است، ولی “آنوهانا” بر خاتمه براساس پشیمانی تمرکز دارد. هردو ارزش اشک ریختن را دارند، اما “نارنجی” نشان می‌دهد که چگونه مردم پس از مدتی از هم جدا می‌شوند و حتی با خاتمه دادن، آسیب می‌بینند. هر چیزی قابل تعمیر نیست. حتی اگر پایان داستان نسبتاً خوشحال‌کننده باشد، آینده آن‌قدر که منحرف می‌شود، بازنویسی نمی‌شود. خود آینده آن‌ها هنوز با پشیمانی‌شان زندگی می‌کند و این پشیمانی است که اکثر بینندگان بزرگسال می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند.


1. “پوکمون” (Pokémon) مخصوصاً قسمت “بازگشت به حملات میوتو” (mewtwo strikes back) از نوستالژی برای ایجاد یک تجربه جدید استفاده می‌کند

اینکه “پوکمون” را غم‌انگیز بنامیم، باتوجه به شکل صریح و بازی‌گونه آن ممکن است جسورانه به نظر بیاید، اما انیمه اصلی “پوکمون” می‌تواند هر طرفدار قدیمی را به گریه بیاندازد. بینندگانی که برای اولین بار در بزرگسالی “پوکمون” را تماشا می‌کنند ممکن است هیچ واکنش احساسی نداشته باشند، اما باتوجه به محبوبیت جهانی “پوکمون”، بیشتر مردم ارتباط نوستالژیکی با این نمایش دارند.
به‌عنوان مثال، صحنه نمادین “پوکمون اولین فیلم: بازگشت به حملات میوتو” را در نظر بگیرید، که “اش” می‌میرد و “پیکاچو” موقتاً برای او سوگواری می‌کند. طرفداران ارتباطی نوستالژیک و در نتیجه عاطفی با این انیمه جاودانه دارند. باعث خوشحالی بود که این انیمه در سال 2019 بازسازی شد که همان احساسات طرفداران در دوران کودکی را احیا می‌کرد. بنابراین این اثر هم یکی از سریال‌های انیمه غمگین است که باید تماشا کنید.


امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید. منتظر شنیدن نظراتتان هستیم!

                               

دیدگاه‌ها

بستن فرم