بهترین فیلمهای گرجستانی تمام دوران که باید تماشا کنید و لذت ببرید
قبل از معرفی بهترین فیلمهای گرجستانی باید جزئیاتی را به شما بگوییم. سینمای گرجستان با کارگردان پیشکسوت “واسیل آماشوکلی” (Vasil Amashukeli) که ساخت مستندهای کوتاه را از سال 1908 شروع کرد، 110 سال قدمت دارد. در سال 1912 “آماشوکلی” اولین مستند کامل تاریخ سینما به نام “سفر آکاکی” (Journey of Akaki) را ساخت که درباره یکی از شاعران و شخصیتهای برجسته گرجستانی، “آکاکی تسرتلی” است. سینمای گرجستان فراز و نشیبهای خود را دارد و تحت تأثیر شوروی شدن و غیر شوروی شدن قرارگرفته است.
قبل از حمله شوروی به گرجستان در سال 1921، فیلمسازان محلی برای امرار معاش تلاش میکردند. بهعنوان مثال، اولین فیلم ملی تخیلی “کریستین” (Qristine) حدود سه سال در حال تولید بود. کارگردان و سایر عوامل به سختی خود را به پرده سینما رساندند؛ بااینحال، در آن زمان فیلمسازی وجود داشت. در طول حکومت شوروی (1921-1991)، سینمای گرجستان یکی از مهمترین پیامدهای فرهنگی در اتحاد جماهیر شوروی بوده و تقریباً همیشه در سراسر جهان مورد توجه بوده است.
پس از سال 1991، کشور از نوسان امواج اقتصادی نئولیبرال رنج میبرد؛ تمام زیرساختهای ایجاد شده در عصر شوروی خصوصی شد، منافع تجاری حرف اول را میزد و سازمانهای ملی تأمین مالی منسوخ شدند. اکنون همه سینماها خصوصی هستند و بیشتر آنها به بانک یا رستوران (برخی به کلیسا) تبدیل شدهاند. در کنار این وحشیگریها، یک مرکز ملی سینمای گرجستان وجود دارد که فقط پنج میلیون لاری (1.5 میلیون دلار) بودجه دارد. بااینحال، فیلمسازان در دهه گذشته این محدودیت را شکستند و چند فیلم عالی ساختند. در اینجا فهرستی از بهترین فیلمهای گرجستانی در طول 110 سال را به شما معرفی میکنیم. با پروشات همراه باشید.
25. “روزی روزگاری پرنده سیاه آوازخوانی بود” (Once Upon a Time There Was a Singing Blackbird) سال 1970 ، کارگردان: اوتار یوسلیانی (Otar Iosseliani)

بینظمی کنترل شده و مونتاژ دقیق ویژگیهای اصلی دنیای سینمایی “اوتار یوسلیانی” هستند. در ابتدا، او تحصیلات خود را در دانشکده ریاضیات موسکو آغاز کرد، اما خیلی زود تصمیم خود را تغییر داد و به موسسه دولتی فیلم مسکو رفت. حالا او بهعنوان یک فیلمساز افتخاری گرجستان در دوران پس از شوروی، در فرانسه زندگی میکند.
“روزی روزگاری پرنده سیاه آوازخوانی بود” دومین اثر کارگردان، به زندگی یک نوازنده جوان و بااستعداد گرجستانی میپردازد که در ارکستر ملی “گیا آگلادزه” طبل مینوازد. شخصیت اصلی که در قسمت معتبر تفلیس زندگی میکند، در میان جامعه خود بسیار محبوب است. درواقع، او نقش بسیار کوچکی در ارکستر دارد و تنها نواختن کمی طبل تا پایان کنسرت را بر عهده دارد. بااینحال، رهبر ارکستر از او میخواهد که ساعات بیشتری را هم با گروه بگذراند. زندگیاش هم به همین سمت پیش میرود؛ او خیلی چیزها را قبل از اینکه بقیه را کامل کند، شروع میکند. این فیلم شاهکاری آشوبمحور است که در آن علاقه “متیو” به “یوهان سباستیان باخ” (Johann Sebastian Bach)، بدبینی و احساس پشیمانی، برای ترسیم پرتره روانشناختی “گیا آگلادزه” عمل میکند. این فیلم را تماشا کنید چون یکی از بهترین فیلمهای گرجستانی است.
همچنین بخوانید: 50 فیلم برتر غیر انگلیسی زبان تا به امروز
24. “مادربزرگ من” (My Grandmother) سال 1929 ، کارگردان: “کته میکابریدزه” (Kote Mikaberidze)

“مادربزرگ من”، یکی از تصاویر قابل توجه سینمای آوانگارد، دارای تاریخچه عظیمی از سانسور شوروی است. “میکابریدزه” در طول دوران حرفهای خود تنها 6 فیلم را کارگردانی کرده و تنها موارد ذکر شده در بالا برای مخاطبان بزرگ شناخته شده است. بااینحال، در سال 2017 آرشیو ملی گرجستان نمایشی از آثار او شامل عکسها، طرحها و مطالب مستند را میزبانی کرد.
این داستان که در سال 1929 فیلمبرداری شده است، اقدامات فاسد دیوانسالاری شوروی را دنبال میکند. یکی از اعضای دیوانسالاری اخراج میشود که باعث میشود تمام جنایات و کمکاریهای سیستم کمونیستی آشکار شود. این فیلم تا آن زمان به قدری برای ایالت منتقدانه بود که به مدت 38 سال اکران آن توقیف شد. بعداً در سال 1976 که اتحاد جماهیر شوروی بسیار آسانگیرتر بود منتشر شد. این عکس شامل تصورات رؤیایی، چشماندازهای توهمآمیز و روایتهای پوچگرایانه و حرکاتی مانند آثار نویسنده برجسته اهل چک، “فرانتس کافکا” (Franz Kafka) است. پس به عنوان یکی از بهترین فیلمهای گرجستانی باید تماشا شود.
23. “وقتی به آسمان نگاه میکنیم چه میبینیم” (What Do We See When We Look at the Sky؟) سال 2021 ، کارگردان: آلِکساندِر کوبریدزه (Alexandre Koberidze)

“آلِکساندِر کوبریدزه” کارگردان نوظهور گرجستانی، افسانهای آرام را در قرن 21 رقم میزند. این نویسنده در اولین فیلم خود “بگذار تابستان هیچوقت نیاید” (Let the Summer Never Come Again) در سال 2017 که با دوربین بیکیفیت و قدیمی سونی اریکسون گرفته شده، استعداد بصری خود را به نمایش گذاشت. این یک فیلم 3 ساعت و 22 دقیقهای با تجربههای جسورانه و نمای نوستالژیک تفلیس، پایتخت گرجستان است.
“وقتی به آسمان نگاه میکنیم چه میبینیم” یکی از فیلمهای دبیرستانی “کوبریدزه” است که در آن پسر با دختری آشنا میشود؛ آنها عاشق هم میشوند و قرار میگذارند؛ ولی وقتی به خانه میروند، چهرههایشان را از دست میدهند و باهمدیگر کاملاً غریبه میشوند. این فیلم درباره تلاش آنها برای مواجهه دوباره با کسی که دوستشان دارند و خودشان است. هیئت داوران فدراسیون بینالمللی منتقدان فیلم (FIPRESCI) در هفتاد و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم برلین، جوایزی را به این فیلم اهدا کردند؛ این فیلم در ابتدا جایزه بهترین فیلمنامه را در جشنواره بینالمللی شیکاگو دریافت کرد، برنده رقابت اصلی جشنواره بینالمللی فیلم سینمای نو در پزارو شد، و عنوانی ویژه (جایزه روبرتو روسلینی) در جشنواره بینالمللی فیلم پینگ یائو دریافت کرد. “وقتی به آسمان نگاه میکنیم چه میبینیم” جشن نادری از سینمای ناب است که امروزه در سراسر جهان بسیار کمیاب است.
22. “درخواست” (The Plea) سال1967 ، کارگردان: تنگیز آبولادزه (Tengiz Abuladze)

“درخواست” که برگرفته از اشعار روایی برجسته استاد قلم، “واژا پشاولا” (Vazha-Pshavela) است، احتمالاً ظلمانیترین تصویر در تاریخ سینمای گرجستان است. خود “واژا پشاولا” یکی از نخستین نویسندگان انسانگرا در گرجستان بود که خوانندگان خود را به مکانهای تاریکی میبرد تا با حقیقتی که از تجربه تاریکی بدست میآید، مواجه شوند.
این فیلم به کارگردانی “تنگیز آبولادزه” تحسین برانگیز است و مخاطب را به بدترین مکانهای طبیعت بشر میبرد. جامعه علیه قهرمانان داستان است و آنها علیه کمونهای خود هستند. قتل، ترور و تحریف بدن قهرمانان کوهستانی را به سرخوردگی میکشاند؛ و یکی از آنها بیش از پیش به آدمخواری فکر میکند. “درخواست” تصنیفی بیرحمانه با حال و هوای و انرژی غمانگیز و یکی از بهترین فیلمهای گرجستانی است.
21. “نمک برای سوانتیا” (Salt for Svanetia) سال 1930 ، کارگردان: میخائیل کالاتازوف (Mikhail Kalatozov)

“میخائیل کالاتازوف” یکی از برجستهترین نامهای سینمای جهان است. او سهگانهای دوستداشتنی و هیجانانگیز از جنگ جهانی دوم “درناها پرواز میکنند” (The Cranes Are Flying) در سال 1957 ساخت. انقلاب کوبا را با فیلم اکسپرسیونیستی “من کوبا هستم” (Soy Cuba) جشن گرفت و فیلم گناهمحور “چادر قرمز” (The Red Tent)، محصول مشترک شوروی و ایتالیا در سال 1969 ساخت که “شان کانری” (Sean Connery)، “کلودیا کاردیناله” (Claudia Cardinale) و “انیو موریکونه” (Ennio Morricone) در آن حضور داشتند.
“نمک برای سوانتیا” فیلمی زودهنگام از “کالاتازوف” است که شرایط زندگی سفت و سخت مردم “سوان” را در دهکدهای دور افتاده در گرجستان به تصویر میکشد. “سوانتیا” منطقه مرتفع گرجستان است که شوروی به سختی توانست آن را مدرن و صنعتی کند. در اینجا “کالاتوزوف” به جزئیات آیینهای اجتماعی، فرهنگی و سنتی مردم میپردازد. این فیلم به عنوان یکی از بهترین فیلمهای گرجستانی مطالعهای درباره نظامسلطه شوروی و زیبایی شناسی انقلابی است.
همچنین بخوانید: بهترین فیلمهای غیر انگلیسی زبان که در آمریکا مورد توجه قرار گرفتند
20. “رنگ انار” (The Color of Pomegranates) سال 1969 ، کارگردان: سرگئی پاراجانف (Sergei Parajanov)

“رنگ انار” اثر “سرگئی پاراجانف” که همچنین نام صحنهای بینالمللی است، شاهکاری جذاب میباشد. نام “پاراجانف” نهتنها تحسین شده، بلکه در اتحاد جماهیر شوروی هم بسیار مطرح بود. او که اصالتی ارمنی داشت، در مرکز تفلیس گرجستان به دنیا آمد؛ سپس برای تحصیل به روسیه رفت و در آخر حرفه خود را در اوکراین آغاز کرد. او با اتهامات مضحک دستگیر شد و حدود چهار سال حبس را سپری کرد.
این فیلم به معنای واقعی کلمه، بیشتر ارمنی است تا گرجستانی؛ اما به چند دلیل میتوان آن را در گروه گرجستانی نیز دستهبندی کرد. این فیلم زندگی شاعر ارمنی قرن هجدهم، “سایاتنووا” (Sayat-Nova) را به تصویر میکشد که در آن، “سوفیکو چیائوریلی” (Sofiko Chiaureli) بازیگر گرجستانی، چهار شخصیت مختلف را ترکیب میکند. فیلمبرداری سفت و ایستا، شیوهای متقاطع و زیبایی شناسی درخشان، ماهیتی بیگانه دارد.
19. “الیسو” (Eliso) سال 1928 ، کارگردان: نیکولوز شنگلایا (Nikoloz Shengelaia)

“نیکولوز شنگلایا” شاعری عجیبوغریب، رماننویس و شخصیتی در صحنه آیندهگرای گرجستانی، یک درام اکسپرسیونیستی اکشن “الیسو” را در سال 1928 فیلمبرداری کرد. “شنگلایا” حرفه خود را با نمایشهای غیرمتعارف عشق ممنوع در اکران فیلمهای صامت ساخت.
“الیسو” که با نام “عشق قفقازی” نیز شناخته میشود، یک شاهکار دوران صامت براساس داستان کوتاه اثر “الکساندر کازبگی” (Alexander Kazbegi) با همین عنوان ساخته شده است که در طول تهاجم رژیم تزاری در روستای “چچن” تکامل مییابد. دختر چچنی “الیسو” و پسر گرجستانی “واژیا” که از دو دهکده مخالف هستند، عاشق هم میشوند. ویژگی افتخاری فیلم مونتاژ آن است که براساس موسیقی قومنگاری انجام شده.
18. “نمایشگاه فوقالعاده” (Extraordinary Exhibition) سال 1968 ، کارگردان: الدار شنگلایا (Eldar Shengelaia)

از “الدار شنگلایا” پسر بزرگتر “نیکولوز شنگلایا”، میتوان بهعنوان “میلوش فورمن” (Milos Forman) سینمای گرجستان نام برد. پرترههای غمانگیز و طعنهآمیز او از جامعه، او را به یک فیلمساز مخالف در دهه 1960 تبدیل میکند. اگرچه او در 63 سال فعالیت حرفهای خود تنها 12 فیلم بلند ساخت، اما همچنان یکی از بزرگترین نابغههای فیلم ملی است.
در “نمایشگاه فوقالعاده” مجسمهساز جوانی که از جنگ جهانی دوم بازگشته است با نظم سیاسی و دیوانسالاری مبارزه میکند که از شکل بناهای قبرها الگوبرداری میکند. این فیلم با زیباییشناسی نئورئالیسم ایتالیایی غنی شده است که در آن قهرمان داستان با شرایط کاری بیگانه شده است. بااینحال، نسبت به فیلمهای کسلکننده و افسردهکننده نئورئالیستتر است ولی درعینحال غم و اندوه را به همراه دارد.
17. “میمینو” (Mimino) سال 1977 ، کارگردان: گیورگی دانلیا (Georgiy Daneliya)

“گیورگی دانلیا” با فیلم عجیبوغریب خود “کین-دزا-دزا!” (Kin-dza-dza!) در سال 1986، با فیلم کمدی “آفونیا” (Afonya) در سال 1975 و یا با شاهکار مالیخولیایی “ماراتن پاییزی” (Autumn Marathon) در سال 1979 استاد روایتها و تصاویر کمیک غیرمتعارف بود. “میمینو” یک نمونه عالی از فیلمهای دوران طلایی گرجستان با غم و شادی، کمدی و درام و بسیاری از مناسبتهای کارناوال است.
“میمینو” در زبان گرجستانی به معنای “گنجشک” است و این فیلم یک خلبان جوان گرجستانی را نشان میدهد که با هدف یادگیری پرواز با هواپیمای بزرگ، به مسکو سفر میکند. در مسکو، او از یک هماتاقی یک راننده کامیون ارمنی میسازد و آنها چندین راه در رو عملی را امتحان میکنند. آنها آواز میخوانند و میرقصند، میخندند و گریه میکنند، از حیثیت خود دفاع میکنند، به دادگاه میروند و در امپراطوری روسی شده، عزتنفس قومنگاری را احساس میکنند. این فیلم نشان دهنده یک مطالعه اساسی از روابط جهانی مردمان اتحاد جماهیر شوروی است.
همچنین بخوانید: 10 فیلم ترسناک آلمانی زبان که تاکنون تماشا نکردهاید
16. “پیروسمانی” (Pirosmani) سال 1969 ، کارگردان: گئورگی شنگلایا (Giorgi Shengelaia)

“گئورگی شنگلایا” نیز استادی از خانواده “شنگلایا” است که ژانرهای زیادی را تجربه کرده است. او فیلمهای موزیکال، فیلمهای تاریخی و جنگی، اقتباسی بحثبرانگیز از یک داستان محبوب و حتی اولین فیلم اروتیک گرجستانی یا یک کمدی بزنبکوب ساخت. این فیلم او هم یکی از بهترین فیلمهای گرجستانی است.
“پیروسمانی” از روی هنرمند فداکار گرجستانی نامگذاری شده است و سفرهای مادامالعمر این نقاش را شرح میدهد. به گفته سایت mutualart.com نقاشیهای او امروزه تقریباً حدود 290 میلیون تا 77 میلیارد تومان ارزش دارد؛ درحالیکه خود او درواقع از گرسنگی مرده است. “شنگلایا” در سال 1961 قبل از ساخت داستان تخیلی، مستندی درباره یک هنرمند ساخت. “پیروسمانی” تقریباً تصویری مینیمالیستی است که سبک این نقاش را روی پرده احیا میکند و مخاطب را به دنیای هیپنوتیزم ساده “نیکو پیروسمانی” میبرد.
15. “چوپانان توشتی” (Shepherds of Tusheti) در سال 1976 ، کارگردان: سوسو چخایدزه (Soso Chkhaidze)

“سوسو چخایدزه” کار خود را در تلویزیون و مستند پایه گذاری کرد. “چخایدزه” در سال 1967 اولین فیلم مستند کوتاه خود، “کلخیدا” (Kolkhida) را کارگردانی کرد که با داراییهای فرهنگی قومنگاری ترکیب شده بود. فیلمشناسی او جلوهای ناب از تلفیق شاعرانه مستند و تخیلی است. “چوپانان توشتی” نیز از این قاعده مستثنی نیست.
این یک فیلم تلویزیونی تاریخی در سه قسمت است که شرایط زندگی سخت چوپانان را در یکی از مناطق دورافتاده گرجستان -توشتی- به تصویر میکشد. این فیلم در طول 5 سال با گروهی که در روستاهای کوهستانی زندگی میکنند، تولید شده است. در اینجا، بخش مستند و مجموعه تخیلی قابل تشخیص نیست؛ بیشتر شخصیتها غیر حرفهای هستند و همچنین یک مد ترکیبی عالی تولید شده است.
14. “برگهای ریزان” (Falling Leaves) در سال 1966 ، کارگردان: اوتار یوسلیانی (Otar Iosseliani)

شایعه شده است که شرابسازان یکی از فاسدترین طبقات اجتماعی در تاریخ شوروی هستند. اگر هویت فرانسوی با “آزادی، برابری و برادری” تعریف شود، شراب همه چیز را در مورد مردم گرجستان توضیح میدهد. بنابراین، اگر میخواهید در مورد گرجستانیها مثلی بسازید، باید شرابسازان را هدف بگیرید.
این اولین فیلم بلند ساخته “اوتار یوسلیانی” یکی دیگر از نمونههای بارز سینمای گرجستان است. “برگهای ریزان” ایدئالیست جوانی به نام “نیکو” را به تصویر میکشد که در یک کارخانه شراب شروع به کار میکند. او در محل کار با فساد، سهلانگاری و بیهودگی حرفهای مواجه میشود که تبدیل به موضوع اصلی بیگانگی اجتماعی و وجودی او میشود. “نیکو” خود را در همان مسیر سخت در زندگی عاشقانهاش کشف میکند و خودش هم سخت میشود. این تصویری درخشان با نقد اجتماعی متمایز و یک نگاه سینمایی متمایز است.
13. “عروسی” (The Wedding) سال 1964 ، کارگردان: “میخائیل کوباخیدزه” (Mikheil Kobakhidze)

“میخائیل کوباخیدزه” ظاهراً “آلبر لاموریس” (Albert Lamorisse) سینمای گرجستان است (او در طول زندگی خود فقط فیلمهای کوتاه ساخت). منتقدان معمولاً “کوباخیدزه” را با “چارلی چاپلین” (Charlie Chaplin) و “باستر کیتون” (Buster Keaton) میخوانند. او تمام انرژی دوران خاموش هالیوود را در دهه 1960 گرجستان شوروی بازگرداند.
فیلم “چتر” او بسیار شبیه “بادکنک قرمز” (The Red Balloon) از “لاموریس” است، اما در این یکی یک چتر وجود دارد. “کوباخیدزه” با تشکیلات شوروی هم تنش دارد. با این وجود، “عروسی” با کلیشههای سوسیالیستی-رئالیستی غنی شده است. این یک صحنه عاشقانه در زندگی شهری تفلیس است که در آن عشق و ناامیدی، ملموس و ناملموس و رؤیا و واقعیت، کنار هم وجود دارند. موسیقی اصلی فیلم “Les Deux Guitares” است که هم ظاهر کمیک و هم دراماتیک را روی صفحه نمایش میدهد. این فیلم را میتوان یکی از بهترین فیلمهای گرجستانی نامید.
همچنین بخوانید: نگاهی به ۱۰ شاهکار برتر سینمای روسیه (بهترین فیلم های سینمای روسیه)
12. “وقتی بادامها شکوفه دادند” (When Almonds Blossomed) سال 1972 ، کارگردان: لانا غوغوبریدزه (Lana Gogoberidze)

کار و تلاش “لانا غوغوبریدزه” مانند بسیاری دیگر از زنان هنرمند، کم کم متواری و فراموش میشود ولی او در دوران طلایی فیلم گرجستان به اندازه برادران “شنگلایا” یا “یوسلیانی” مهم بود. این فیلم خصومت بین دو پسر دبیرستانی را نشان میدهد؛ آنها در مسابقات دوچرخهسواری و یا بر سر یک دختر با یکدیگر رقابت میکنند. این خصومت زمانی جدی میشود که پسری که متمایزتر است، (“زورا”) با ماشین پدرش به درخت برخورد میکند و دیگری کشته میشود. بعد از این، اتفاق پدرش هر راهی را امتحان میکند تا جرم “زورا” را برای بازجویی از بین ببرد.
“وقتی بادامها شکوفه دادند” تلاش میکند تا طبقه ممتاز فاسد را در تشکیلات شوروی به تصویر بکشد. بااینحال، هنوز هم بهعنوان یک درام مالیخولیایی به بلوغ میرسد و احساس گناه و پشیمانی را به مخاطب میدهد.
11. “قرارهای کورکورانه” (Blind Dates) سال 2013 ، کارگردان: لوان کوگواشویلی (Levan Koguashvili)

“لوان کوگواشویلی” در اوایل دهه 2010، یکی از امیدهای درخشان سینمای محلی بود. او که از برنامه فیلم مدرسه هنر “تیش” در شهر نیویورک فارغ التحصیل شده بود، اولین فیلم خود را با عنوان “روزهای خیابان” (Street Days) در سال 2010 ساخت که درباره معتادان میانسال است و فاجعه اجتماعی اعتیاد به مواد مخدر در آن زمان را به تصویر میکشد.
“قرارهای کورکورانه” همچنین نمایشی درآمدزا از جامعه گرجستان قرن 21 است. “ساندرو”، معلم مدرسه 40 ساله که دستمزد کمی میگیرد و با پدر و مادرش زندگی میکند، خود را در رابطهای عاشقانه با مادر یکی از شاگردانش میبیند. این فیلم خط درخشانی از آیینهای اجتماعی است که در آن موارد ناخوشایند و غمانگیز، موتیف اصلی تصویر را آشکار میکند. کارگردان اثر، “لوان کوگواشویلی” شخصیتهای دوگانه و دمدمی خود را به شیوهٔ “نبراسکا” (Nebraska) ساخته “الکساندر پین” (Alexander Payne) آزمایش میکند.
10. “دره سبز بزرگ” (Great Green Valley) سال 1967 ، کارگردان: مراب کوکوچاشویلی (Merab Kokochashvili)

“مراب کوکوچاشویلی” هم مانند بیشتر نویسندگان این نسل، فارغ التحصیل موسسه سینمایی گراسیموف است. فیلمبرداری او در مناطق روستایی پرسه میزد و درگیریهای کشاورزی و مردم شناسی جامعه را بررسی میکرد.
“دره سبز بزرگ”، این تصویر سرزنشآمیز از بدن انسان در سال 1967، بسیار قاطع باقی میماند. حتی در حال حاضر که قرارداد جدید و سبز و بحران آب و هوا روی میز دستور کار سیاسی اجتماعی امروز قرار دارند. قهرمان داستان زندگی روستایی خود را میگذراند درحالیکه نفت زیرزمین در آنجا کشف میشود. او نمیخواهد زمینش را از دست بدهد و در نتیجه مشکلات سخت او ظاهر میشود.
9. “من بسو هستم” (I’m Beso) سال 2014 ، کارگردان: لاشا تسکویتینیدزه (Lasha Tskvitinidze)

در اینجا یکی از جنجالیترین، خشنترین و وحشیترین کارگردانان گرجستان معاصر، “لاشا تسکویتینیدزه” آمده است. فیلم کوتاه “تمو” (Temo) از او در سال 2019 نگرانی عمیقی در مورد زبالههای سرمایهداری دیجیتال دارد؛ درحالیکه “من بسو هستم” نیز براساس فرهنگ بیمحتوا و زباله ساخته شده است.
موضع سینمایی “بسو” بین رویکردهای فیلمهای اولیه “هارمونی کورین” (Harmony Korine) و وضعیت ناامیدکنندهای که در موج نو رومانیایی به نمایش گذاشته شده است، در نوسان است. او در اینجا به پسر نوجوانی میپردازد که در شهری کوچک و فقیرنشین در جورجیا زندگی میکند و رویای تبدیل شدن به یک هنرمند هیپهاپ را در سر میگذراند. بسیاری از اصطلاحات اجتماعی در طول فیلم ظاهر میشوند؛ از جمله فقر غیر قابل تحمل، شهر ویران شده غیرصنعتی، یا الجیبیتیکیوآی. در اینجا “تسکویتینیدزه” ارادت خود برای به تصویر کشیدن جامعه و افراد طبقه پایین را با سبک ذهنی شبه مستند نشان میدهد.
همچنین بخوانید: معرفی بهترین فیلمهای فدریکو فلینی به مناسبت صدسالگی این کارگردان ایتالیایی
8. “آخرین روز” (The Last Day) سال 1959 ، کارگردان: سیکو دولیدزه (Siko Dolidze)

رئالیسم سوسیالیستی برجستهترین ژانر در اتحاد جماهیر شوروی بود که ایدهها را تولید کرد و ارزشهای تشکیلات سیاسی را عادی ساخت. این ژانر روایتهای افسانهای را تولید کرد که در آن همه افراد مهربان بر مشکلات تحمیلشده زندگی غلبه کردند. بهطورخلاصه، رئالیسم سوسیالیستی این امید را ایجاد کرد که در مقطعی، کمونیسم واقعی محقق شود.
“سیکو دولیدزه” از ستایشگران تشکیلات شوروی دهه 1930 بود. بنابراین، پس از محکومیت استالینیسم، به ساختن فیلم در حوزه ایدئولوژی استالینیستی ادامه داد. یک زنپستچی مرد پستچی مسنتری را دنبال میکند که ویژگیهای این حرفه را آموزش میدهد و در عین حال به او نشان میدهد که مهمترین چیز در زندگی مهربانی است. این فیلم با فیلمبرداری ماهرترین فیلمبردار گرجستانی، از مناظر خیرهکننده تفلیس، تصویری بی عیب و نقص از مردمی خیرخواه است که در آن مهربانی بر تماشاگران موج میزند.
7. “توبه” (Repentance) سال 1984 ، کارگردان: تنگیز آبولادزه (Tengiz Abuladze)

“تنگیز آبولادزه” عزتنفس خود را براساس سهگانهای ایجاد کرد که اولین فیلم آن “درخواست” بود که در بالا ذکر شد. در این سه فیلم، او با ماهیت انسانی مبارزه میکند و در تاریخهای ویرانگر جامعه کاوش میکند. اکثر گرجستانیها عاشق این سه گانه هستند اما به سختی میتوانند آن را تماشا کنند.
“توبه” آخرین فیلم از این سهگانه و گنجینهای سخت از “آبولادزه” است که او در آن فاجعهبارترین وحشیگریهای استالینیسم را بررسی میکند. “توبه” تمثیلی درباره نظام تمامیتخواهی است که در یک شهر کوچک در شوروی اتفاق میافتد. مبارزه با فرماندار مستبد شهر و یک خانواده اشرافی در مرکز توجه قرار دارد. درواقع، این یک فیلم مخالف نظام نیست، اما همچنان یکی از بهترین فیلمهای گرجستانی است.
6. “سرآغاز” (Beginning) سال 2020 ، کارگردان: دهآ کولومبگاشویلی (Dea Kulumbegashvili)

“دهآ کولومبگاشویلی” در سفر تصویری سیاه و سفید کوتاه خود به روستای دورافتاده گرجستان، توانایی خود را در جستجوی وحشیگری، از منظر شاعرانه نشان داد. او در جشنواره فیلم “سن سباستین” در سال 2020 با اولین فیلمش “سرآغاز” درخشید.
“سرآغاز” چیزی است که “جاناتان رامنی” (Jonathan Romney) بهعنوان سینمای آهسته ابداع کرد. دهآ کولومبگاشویلی” در اینجا مبارزات اقلیت مذهبی را بررسی میکند، اما مهمتر از همه، او یک زن را در لایههای مختلف نظم مردسالارانه مشاهده میکند. تجاوز جنسی، خیانت، ماچوئیسم و تجربیات عرفانی هردو مواضع مراقبه و مقاومت را در فیلم ایجاد میکنند. این یک فیلم بسیار پیچیده با ارجاعات بینفرهنگی و پیشینه فکری عظیم است.
5. “گام” (The Step) سال 1985 ، کارگردان: اَلِکساندِر رخویاشویلی (Aleksandre Rekhviashvili)

“اَلِکساندِر رخویاشویلی” یک فیلمساز بسیار دست کم گرفته شده بود. او تقریباً در 50 سال سابقه فیلمسازی خود به سختی شش فیلم را کارگردانی کرد. او به عنوان یک فیلمبردار ظاهر شد و در این زمینه نیز بسیار برجسته بود.
پویایی تقریباً ثابت و استعارههای پوچگرا “گام” را به یکی از بهترین فیلمهای گرجستانی تبدیل کرده است. پسر جوان برای یک تغییر بزرگ خانه والدینش را ترک میکند اما همه چیز به همان شکل باقی میماند. سرانجام او تصمیم میگیرد به روستایی کوهستانی برود. “گام” با فیلمبرداری مهیج و استادانه و همچنین با ستارگان سینمای گرجستان در دهه 1990، “مراب نینیدزه” (Merab Ninidze) و “لوان آباشیدزه” (Levan Abashidze)، در برخی موارد هم بیشازحد واقعگرایانه و هم سورئال است.
همچنین بخوانید: معرفی سینمای موج نوی فرانسه: لیستی از فیلمهای منتخب به همراه کارگردان آنها
4. “ناممه” (Namme) سال 2017 ، کارگردان: زازا خالواشی (Zaza Khalvashi)

“زازا خالواشی” از دهه 1990 سر صحنه فیلمبرداری بوده است. با این حال، او در سال 2017 با فیلم “ناممه” مورد توجه منتقدان گرجستانی قرار گرفت که در آن، با داستانی اساطیری، مخاطب را از افسانههای جنوپری، به زندگی زورمره میبرد.
به نظر میرسد “ناممه” اسرارآمیزترین و غیرمحتملترین داستان صحنه فرهنگی معاصر گرجستان باشد. ماهی شفابخشی پس از ساختن سد در آن نزدیکی و آلوده شدن آب قدرت خود را از دست میدهد. نام این فیلم برگرفته از نام “ناممه”، دختری شفابخش است که پس از مرگ پدرش مسئول آن ماهی خواهد بود. شاید این تنها فیلم گرجستانی در ژانر ماورایی باشد. در اینجا باید منتظر بمانید تا معجزهای رخ دهد و سپس آن را خواهید داشت!
3. “13” (13 Tzameti) سال 2005 ، کارگردان: گلا بابلوانی (Géla Babluani)

“گلا بابلوانی” عمیقاً در پی آیینهای بیمارگونه است. فیلم دوم او “میراث” (Heritage) در سال 2016 رسم عامیانه آزاردهنده “انتقام وحشیانه” را در منطقه “سوان” گرجستان نمایش میدهد. بااینحال، فیلم دوم، مردم محلی را به عنوان حیوانات خشن و بدون پیشینه اجتماعی، فرهنگی یا وجودی به نمایش میگذارد. فیلم اول او “13”، عمیقتر است و به نظر میرسد یکی از بهترینها در صنعت محلی باشد.
این محصول مشترک گرجستان-فرانسه یک فیلم هیجانانگیز درباره یک خانواده گرجستانی مهاجر در فرانسه است. پسر کوچکتر با مشکلات مالی روبرو است و خود را درگیر یک بازی مخفیانه قمار میبیند. او آخرین بازیکن مسابقات رولت روسی است. افراد ثروتمند روی آنها شرطبندی میکنند. شاید سازندگان “بازی مرکب” (Squid Game) در سال 2021 قبل از ساخت سریال خود آن را تماشا کرده باشند! بههرحال، یک بازسازی هالیوودی از “13” با بازی “جیسون استاتهام” (Jason Statham) و به کارگردانی همان کارگردان نیز وجود دارد که درواقع تجربه قابلتوجهی نیست. بااینحال، “13” سال 2005 یک فیلم عالی است که شما را به لرزه، رعشه و تفکر وامیدارد. این فیلم یکی از بهترین فیلمهای گرجستانی است.
2. “رامکردن باغ” (Taming the Garden) سال 2021 ، کارگردان: سالومه جاشی (Salomé Jashi)

“سالومه جاشی” بیشتر ناهنجاریها و پوچیهای دولتهای اخیر گرجستان را مستند کرده است. او کمپینهای اجتماعی و اردوگاههای میهن پرستی تشکیلات سیاسی قبلی را مشاهده و منفعلانه از آن انتقاد کرد. او مستندی مضحک در مورد یکی از وزرای تشکیلات آنها ساخت که ارزشهای ماکیاولیستی را به زشتترین راه آشکار میکند. او با جدیدترین اثر “رامکردن باغ” به هوسبازیهای ثروتمندترین مرد گرجستان و رهبر غیررسمی تشکیلات سیاسی امروز گرجستان میپردازد.
این فیلم شاید بهترین مستند گرجستانی بعد از “نمک برای سوانتیا” اثر خارقالعاده “میخائیل کالاتازوف” باشد. “رام کردن باغ” “سالومه جاشی” حملونقل درختان هزارساله از اقصی نقاط کشور به باغ خصوصی ثروتمندترین و معتبرترین تاجر گرجستانی را مشاهده میکند. کل مسئله جابهجا کردن درختان غولپیکر و بردن آنها به مکان دیگری با ماشین یا از طریق دریا بسیار سورئال است. درختی که در میان دریا شناور است یادآور فیلمهای تخیلی نویسنده بزرگ یونانی “تئو آنگلوپولوس” (Theo Angelopoulos) است، ولی تماشای آن بهعنوان بخشی از یک نمایش واقعی و یکی از بهترین فیلمهای گرجستانی ضروری است.
1. “مرد مجرم” (The Criminal Man) سال 2019 ، کارگردان: دیمیتری مامولیا (Dmitri Mamulia)

“دیمیتری مامولیا” امروزه یک نظریهپرداز روشنفکر برجسته فیلم است. او بنیانگذار و معلم مدرسه “سینمای نو” در مسکو است. او قصد دارد توضیح دهد که چرا گرایش به اصطلاح “سینمای آهسته” میتواند طلوع الگوهای جدید و تازه سینمایی باشد. “مامولیا” موضع سینمایی خود را در مورد ساختار فلسفی مطرح میکند که او را در حال حاضر برجستهترین میسازد.
ماجراجویی کابوسوار از تصاویر خزنده، اجساد ناقص، قتل افراد بیگناه و آیینهای عجیبوغریب انسانی از ویژگیهای “مرد مجرم” هستند. پس از اینکه “گیورگی”، مهندسی در شهر صنعتی، شاهد رخداد یک قتل میشود، ذهنش آلوده میشود و آن قتل او را تسخیر میکند. او به مکانهای عجیبوغریب سفر میکند و بدترین و ناامیدکنندهترین مکانهای گرجستان را به نمایش میگذارد. این فیلم را تماشا کنید چون یکی از بهترین فیلمهای گرجستانی است.
همچنین بخوانید: 12 فیلم برتر لهستانی در تاریخ فیلم سازی این کشور
امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید. منتظر شنیدن نظراتتان هستیم!
دیدگاهها