10 فیلم برتر آمریکایی در ژانر نوآر (Noir) در تاریخ سینما
ژانر نوآر (Noir) زائیده سبک اکسپرسیونیسم و اعتلای آن پس از رئالیسم نوین آلمان در اواخر دهه ۳۰ میلادی میباشد. نوآر یک اصطلاح فرانسوی و رایج شده در اواسط دهه ۴۰ است. در حالی که آمریکاییها تقریبا تا اوایل دهه ۷۰ به این ژانر ملودرام اندوهناک اطلاق میکردند.
شروع و اقبال فيلمهاي ژانر جنايي با قدرت جادويي ادبيات ژانر پليسي همزمان با ظهور نويسندگان شاخصي مانند دشيل همت و ريموند چندلر سبك خاصي از سينماي جنايي را به وجود آورد كه به اصطلاح فرانسوياش بسيار بيشتر مشهور گشت؛ اصطلاحي كه فرانسويان و بعدتر اورپاييها بدان فیلم نواَر (Film noir) ميگفتند.
در نظر داشته باشيد كه اصطلاح نوآر و ژانر نوآر هرگز در سينماي آمريكا طي سالهاي 1940 تا 1958 جا نيفتاد. نه منتقدان و نه نماشاگران اقبالي بدين عنوان نداشتند چرا كه هاليوود كارخانه فيلمسازي در ژانر درام اجتماعي و ژانر عاطفي و بويژه در گونهي جنايي و پليسي بود و مجموع اين ژانرها در يك گونهي تركيبي به گونهاي بود كه آمريكاييها بدان ملودرام اندوهناك (و نه فيلم نوآر) مي گفتند.
پس از شاهين مالت ساخته جان هيوستون در سال 1941 فيلم نوآر تا يك دهه پيشتازي خود را حفظ كرد. فيلمهاي اين دوره عموما سياه و سفيد؛ سرشار از ناميدي و بدون قهرمان رايج ساير ژانرها ساخته ميشدند. سبك بصري فيلمهاي نوآر در دهه چهل عمدتا در حد سينماي اكسپرسيونيسم آلمان بود. سايههاي پرمعنا؛ استفاده از سبك نورپردازي خاص و همچنين دكورهاي استوديويي از مهمترين عناصر تشكيل دهنده فيلمهاي نوآر اواخر دهه 40 و اوايل دهه 50 به شمار ميآيند.
با جاافتادن اصطلاح سينماي نوآر در آمريكا در اواسط دهه 70 كم كم منتقدان بيشتر درباره اين فيلمها نوشتند و قواعد و اصول اين گونهي سينمايي بيشتر براي تماشاگران روشن شد.
در مجموع فيلم نوآر فيلمي است كه در آن قهرمان ماجرا عمدتا شخصي منزوي و ظاهرا شكست خورده است كه دنيا روي خوشي به او نشان نداده است. اندوه و حزن ذاتي در فيلم نوآر جزو عناصر مسلم فيلم است چنانچه در مقوله فيلمبرداري و نورپردازي عمدتا صحنههاي داخلي و خارجي اين فضاي غمبار بيشتر جلوهگري ميكنند.
در فيلم نوآر خط سير داستاني دو خطي است. عمدتا شخصيت ها در مقوله جبر و اختيار قرار ميگيرند اما به نظر ميرسد سرنوشت همه آنها از قبل مشخص شده است. (برگرفته از همشهری آنلاین)
در این مقاله به دوران طلایی هالیوود بازمیگردیم تا بهترین فیلمهای آمریکایی در ژانر نوآر را مرور کنیم.
بانویی از شانگهای – The Lady from Shanghai، 1947
به گفته منتقدی به نام دیو کر، “این فیلم عجیبترین فیلم ساخته شده است”. اورسون ولز (Orson Welles) در این فیلم نقش یک کشتی ران با لهجه ایرلندی را ایفا میکند که درنهایت در اتاقی از آینهها موردشلیک قرار میگیرد. این فیلم زمانی ساخته شد که اورسون ولز دیگر در دوران طلاییاش نبود و بسیاری تصور میکردند که دیگر نمیتواند موفقیت فیلمهای “همشهری کین” (1941) و “آمبرسون های باشکوه” (1942) را تکرار کند؛ اما او بهجای آن به نقشآفرینی در فیلمهای نوآر روی آورد.
اولین موفقیت او در فیلم “غریبهها” (1946) بود و سپس این فیلم که ولز در آن نقش کشتیرانی را ایفا میکند که پس از ملاقات السای زیبا در یک نقشه قتل درگیر شده و به همراه همسر ثروتمند السا از طریق کانال پاناما به سانفرانسیسکو میرود.
بخشی از جذابیت این داستان به دلیل داستان این کشتی ران و بخش دیگر آن داستان جذاب السا است که اغواگری و دورویی را نشان میدهد. برای اینکه میزان موفقیت ولز در سینمای نوآر را درک کنید، تاریخچه آن را به شما توضیح میدهیم.
سبک فیلمهای نوآر در بریتانیا و فرانسه و قسمتهای دیگر جهان هم گسترش یافت و در سالهای 1970 و 80 دوباره به آمریکا بازگشت و حتی امروز هم دیده میشود. اما در آغاز از فیلمهای مجرمانه سال 1941 شروع شد و تا سال 1959 ادامه یافت. ازجمله ویژگیهای این فیلمها دیالوگهای عصبی، ابهامات، داستانهای پیچیده و شخصیتهای چندبعدی، است که حدود 2 دهه رواج یافته بودند.
غرامت مضاعف – Double Indemnity، 1944
اگر هنوز مفهوم فیلم نوآر را درک نکردهاید بهتر است این فیلم را تماشا کنید. این فیلم از بیلی ویلدر (Billy Wilder) یکی از فیلمهای سال 1944 بود که فیلم نوآر را جاودانه کرد. منتقدان فرانسوی پس از جنگ جهانی دوم با تماشای این فیلم برای اولین بار از واژه فیلم نوآر استفاده کردند.
در این فیلمها یک زن شرور وجود دارد که مردان خام را اغفال میکند، فیلیس دیتریچستون (Barbara Stanwyck) فروشنده بیمه عمر والتر نف فرد مکموری را اغفال میکند تا او را در کشتن شوهرش یاری دهد و مرگ او را یک حادثه جلوه دهند تا فیلیس بتواند از طریق ماده غرامت مضاعف، بیمه عمر شوهرش را طلب کند و به نظر میرسد که والتر نف هم نمیتواند در برابر او مقاومت کند.
ما از طریق فلش بکهای نف که به نفع همکارش بارتون کیز اعتراف میکند متوجه داستان میشویم. دو رمان دیگر جیمز ام. کین (James M. Cain) نیز باعث ساخت فیلمهای نوآر بودند: “پستچی همیشه دو بار زنگ میزند” (1945) و “میلدرد پیرس” (1946).
لورا – Laura، 1944
فیلم لورا یک ماه پس از “غرامت مضاعف” اکران شد و ثابت کرد که فیلم نورآ ماندنی است. این فیلم برخلاف فیلم “غرامت مضاعف” یک فیلم کاملاً شهری و مدرن و با بیان گیرا است. کارآگاهی به نام مارک مک فرسون (Dana Andrews) وارد اتاق والدو لیدکر (Clifton Webb) میشود تا درباره قتل وحشیانه لورای زیبا و جوان پرسوجو کند، درحالیکه پرتره زیبای او بالای شومینه آویزان است.
داستان پیچیده این فیلم از رمان ورا کاسپاری (Vera Caspary) الهام گرفته و باوجود زیبایی داستان، این شخصیتهای فیلم هستند که در ذهن بیننده حک میشوند: نه فقط لورا و لیدکر، بلکه نجار وینسنت پرایس، یک مرد زنباز و خود مک فرسن، که الهامبخش شخصیت جیمز استورات در “سرگیجه” (1958) بود که هنوز عاشق یک زن مرده بود. پرمینجر یکی از کارگردانهای مطرح فیلمهای نوآر بود که فیلمهای دیگر او عبارتاند از: فرشتگان مغضوب (1945)، ویرلپول (1949)، جایی که پیادهرو تمام میشود و پریچهره (1952).
خواب ابدی – The Big Sleep، 1946
این فیلم که از رمان ریموند چندلر (Raymond Chandler) الهام گرفته به کارگردانی هاوارد هاکس ساخته شده و هامفری بوگارت در آن نقشآفرینی میکند. بوگارت در فیلم دیگر نوآر به نام “شاهین مالت” (1941) نیز نقشآفرینی کرده بود. هاکس با استفاده از صحنهسازی موضوعی و بصری که خاص فیلمهای نوآر است، یک فیلم رمانتیک ساخته است. البته این فیلم پر از صحنههای شلیک، پورنو گرافی و تهمت و فحاشی نیز است. کارگردان بدبینی و پیچیدگی فیلمهای نوآر را در داستانی ساده گنجانده که گفتگوی بوگارت و لورا است، زوجی که در دنیای واقعی زن و شوهر هستند.
کارگردان این فیلم دیگر فیلمهای نوآر خود را تکرار نکرد شاید نمیتوانست آرامش و سکونی را که با این فیلم به فیلمهای نوآر آورده بود تکرار کند.
گیلدا – Gilda، 1946
این فیلم یکی از برترین فیلمهای چارلز ویدور (Charles Vidor) است که محصول سینمای اروپاست. بالین (George Macready) صاحب کازینوئی بزرگ در بوینسآیرس است. او برای امور حراستی کازینو مردی بهنام جانی فارل (Glenn Ford) را بهکار میگیرد. جانی پس از چندی متوجه میشود که گیلدا (Rita Hayworth) محبوبه سابقش همسر کنونی بالین است. هیورث پیشازاین فیلم نیز با ویدور همکاری داشت اما در این فیلم اغواگری و جذابیت بیشتری را به معرض نمایش میگذارد.
اگر میخواهید با سینمای قدیمی هالیوود آشنا شوید، تصاویر سیاهوسفید آن را ببینید و با شیوه طراحی آنکه احساسات بیننده را برمیانگیخت آشنا شوید، این فیلم را ببینید.
از درون گذشته – Out of the Past، 1947
در شهری کوچک در کالیفرنیا، جف بیلی (Robert Mitchum) که صاحب یک گاراژ است، تصور میکند که میتواند گذشته را فراموش کند و زندگی بسیار خوبی داشته باشد. اما با آمدن مردی در لباس تیره همهچیز تغییر میکند. فلش بکهای داستان ما را با یک قمارباز (Kirk Douglas) و یک زن (Jane Greer) آشنا میکند. و بهتدریج پیچیدگی داستان افزایش پیدا میکند.
این فیلم از ژاک تورنو یک فیلم نوآر تمامعیار است که تمام ویژگیهای لازم در آن دیده میشود: ضدقهرمان، زن خبیث، مردان سیاهپوش، روبهرو شدن با تقدیر، ساختار غیرخطی و سیگار کشیدن در اوج ناراحتی. در این فیلم هم، همانند فیلم خواب ابدی، مهم نیست که بتوانید تا آخر ادامه دهید یا نه، مهم در اوج بودن است.
لحظه بیپروایی – The Reckless Moment، 1949
فیلم با صحنهای از یک زن عینک پوش به نام لوسیا هارپر (Joan Bennett) آغاز میشود که به سمت لوسآنجلس در حرکت است. در شروع فیلم متوجه میشویم که سفر او دلیلی دارد زیرا در سینما سالهای 1940 آمریکا کسی عینک نمیپوشید. او میخواهد به معشوقه دخترش، بیا، بگوید که دیگر دختر او را ملاقات نکند. اما پس از مرگ تصادفی آن پسر سعی میکند دخترش را از اتهام دور نگه دارد.
این فیلم که بر اساس رمان الیزابت سانکسای ساخته شده، نسبت به فیلمهای دیگر نوآر، کمتر به بدبینی و ظن دچار است. این فیلم همانند برخی از فیلمهایی که مابین نوآر و ملودرامای زنانه هستند، زنی را به تصویر میکشد که میخواهد از خانواده خود دفاع و محافظت کند.
اگرچه کارگردان این فیلم آلمانی است اما بهخوبی توانست زندگی در شهر کوچکی از کالیفرنیا را به تصویر بکشد بهطوریکه هم یک مکان ایدئال باشد و هم یک زندان: کل زندگی لوسیا به دفاع از خانواده و کنجکاویهای همسایگانش خلاصه میشود. ماکس افولس کارگردان فیلم تنها از برخی ویژگیهای فیلم نوآر استفاده میکند و بهخوبی نشان نمیدهد که نسبت به شخصیتها چه حسی دارد.
در مکانی پرت – In a Lonely Place، 1950
فیلمهای نوآر نباید همیشه تاریک و سیاه باشند اما این فیلم از نیکولاس ری اینچنین است. داستان فیلم در هالیوود رقم میخورد که هامفری بوگارت یک نویسنده است که یک شب به دختری پول پرداخت میکند تا درازای نمایشنامه خوانی با او به وی کمک کند. زمانی که در صبح روز بعد جسد آن دختر را پیدا میکنند او متهم شناخته میشود. همسایه او زنی به نام لورل (Gloria Grahame) است که آنها عاشق هم میشوند اما رفتارهای نویسنده این زن را به شک میاندازد.
داستان زنی که متوجه میشود معشوقهاش به قتل متهم است یکی از داستانهای تکراری سینمای دهه 40 است اما این رابطه در اینجا بهتر و پختهتر و درعینحال ترسناکتر، نشان دادهشده است. بهتدریج ناراحتی ناشی از این اتهام زیبایی رابطه آنها را زیرسوال میبرد. فیلمهای دیگر نیک ری که نوآر خوانده میشوند عبارتاند از: آنها شبهنگام زندگی میکنند (1948) و بر روی زمین خطرناک (1951).
جیببر خیابان جنوبی – Pickup on South Street، 1953
در قطاری در نیویورک، کندی (Jean Peters) را میبینیم که توسط دو مرد دیگر بهشدت نظارت شود و بعداً متوجه میشویم که آن مرد مأموران رسمی هستند. سپس مک کوی (Richard Widmark) را میبینیم که در کالسکه بهکندی زل میزند و سپس کیف او را میقاپد.
کندی خبر ندارد که در کیف او نوار کمونیستی جاسازیشده که به هدف آزمایش هوش آدمی استفاده میشود. این فیلم ثابت میکند که مغز انسان در 80 دقیقه چه کارهایی را میتواند انجام دهد. مک کوی ناخواسته به یک بازی سیاسی کثیف وارد شده است. مو ویلیامز (Thelma Ritter) یکی از شخصیتهای حمایتکننده غمانگیز است که باوجود اطلاعات بالا به خاطر وفاداریاش کاری انجام نمیدهد.
مرگبار ببوس مرا – Kiss Me Deadly، 1955
در تاریکی شب زنی بهسرعت در خیابان میدود و فردی که متوجه او میشود خودرواش را متوقف میکند. با سوارشدن زن در خودرو، راننده رادیو را روشن میکند و سپس در تاریکی جاده ناپدید میشوند. اگر تا به اینجا به دیدن ادامه فیلم کنجکاو نشدهاید پس باید بگوییم که فیلم نوآر مناسب شما نیست. آن مرد مایک هامر (Ralph Meeker) نام دارد، یکی از غیرقابلتحملترین کارآگاههای منطقه؛ آن زن هم کریستینا نام دارد و نقشش چندان طولانی نیست. پس از تماشای فیلم میفهمیم که دویدن زن در وسط جاده به اجساد یافته شده مربوط است. این فیلم هم از آن دست فیلمهای نوآر است که به جنگ سرد ارتباط دارد و مرگ همانند ابر قارچی بر فراز قربانیان قرار میگیرد.
نشانی از شر – Touch of Evil، 1958
این فیلم از اورسون ولز یکی از آخرین فیلمهای نوآر دوره اول و آخرین شاهکار آن است. همانطور که گفتیم این ژانر در سالهای 1970 با فیلمهای خداحافظی طولانی (1973) و محله چینیها (1974) دوباره تکرار شد اما با گذشته کمی تفاوت داشت.
ولز برای حدود یک دهه نقشآفرینی نکرده بود تا اینکه برای این فیلم انتخاب شد. در شهر در مرز کالیفرنیا و مکزیک، خودرویی پس از ورود به مرز آمریکا منفجر میشود. آیا تابهحال فیلمی دیدهاید که در آغاز هیجانتان را برانگیزد؟
این فیلم داستان قتل، ماریجوانا و فساد نیروهای پلیس است. چارلتون هستون یک پلیس مرزی مکزیکی است، ژانت لی همسر اوست و ولز هم یک کارآگاه عظیمالجثه است که شخصیت منفی فیلم را میسازد.
دیدگاهها (2)
خرداد 15, 1397
پس sunset blvd چی؟؟؟ کی انتخاب کرده این لیستو
شاهین مالت کجاست؟
پاسخ
خرداد 15, 1397
سلام کاربر عزیز،
به زودی لیست فیلمهایی که معرفی کردیم قراره بازبینی و تکمیل بشن و فیلمهای خوبی که معرفی کردین هم قطعا توی لیست قرار میگیره،
ممنون از پیشنهادات شما
پاسخ