تاثیر کارگردان بر فیلم و معرفی فیلمهایی که با تغییر کارگردان بهتر و بدتر شدند
گاهی اوقات کارگردان یک فیلم در نیمهراه فیلمبرداری تغییر میکند. این موضوع از جهاتی سودمند و از جهاتی باعث ایجاد مشکلاتی برای فیلم میشود. چون نمیتوان تاثیر کارگردان بر فیلم را انکار کرد. کارگردانی یک فیلم یکی از پراسترسترین مشاغل در صنعت سرگرمی است، پس طبیعی است که شاهد تعویض کارگردان در میانه فیلمبرداری یا حتی قبل از فیلمبرداری یک صحنه باشیم. شاید این تصمیم در ظاهر اشتباه به نظر برسد، ولی گاهی لازم است. ممکن است در جایی این تغییر ناگهانی کارگردان یک فیلم را نجات دهد یا به بهبودش کمک کند، یا بالعکس فاجعهای سینمایی به وجود آورد. در این مقاله میخواهیم با معرفی فیلم هایی که با تغییر کارگردان بهتر و بدتر شدند تاثیر کارگردان بر فیلم را نشان دهیم. با پروشات همراه باشید.
10. فیلم “بوهمین راپسودی” (زندگینامه فردی مرکوری) که از سقوط نجات پیدا کرد – Bohemian Rhapsody
“بوهمین راپسودی” (Bohemian Rhapsody) بهترین فیلم زندگینامهای موزیکال نیست و در بدترین حالت، فیلمی غیر ارجینال و فرعی شناخته شده است. زمانی که “دکستر فلچر” ((Dexter Fletcher که اعتبار کمتری داشت، جایگزین کارگردان اصلی آن “برایان سینگر” (Bryan Singer) شد، این فیلم از سرنوشت بدی که در انتظارش بود نجات پیدا کرد. جزییات مشخصی در دست نیست اما آنطور که پیداست “سینگر” مقصر این پسرفت بوده است که تاثیر کارگردان بر فیلم را نشان میدهد.
در سال 2017، گذشته “سینگر” درزمینهٔ تجاوز جنسی و رفتار نادرست او دوباره ظاهر شد و بدرفتاری او را درصحنه فیلمبرداری تشدید کرد. به همین دلیل، همکاری با او سخت شد و تهیهکنندگان او را اخراج کردند. درنهایت “سینگر” از این موفقیت بزرگ که با “بوهمین راپسودی” در گیشه کسب میشد، بینصیب ماند.
همچنین بخوانید: معرفی 15 فیلم جذاب و دیدنی با محوریت سیاست در تاریخ سینما که باید تماشا کنید
9. “مرد مورچهای” فیلمی از دنیای سینمایی مارول که ماندگار نشد – Ant-Man
فیلم “مرد مورچهای” (Ant-Man) باوجود بازیگران بینقصی که داشت، به خاطر فرمولی و کلی بودنش بهعنوان یکی از ضعیفترین کارهای دنیای سینمایی مارول شناخته میشود. اگر کارگردان اصلی فیلم، “ادگار رایت” (Edgar Wright) عوض نمیشد، این اتفاق نمیافتاد. اما متأسفانه کارگردان فیلم “اسکات پیلگریم در برابر دنیا” ( (Scott Pilgrim Vs. The Worldبه خاطر اختلاف سلیقه از آنجا رفت و “پیتون رید” (Peyton Reed) جایگزین او شد.
جدایی “رایت” از فیلم کاملاً تقصیر کمیته خلاقیت منحلشده دنیای سینمایی مارول بود، که میخواست “مرد مورچهای” به جای اینکه به فیلمی با ژانر سرقت تبدیل شود، چشماندازی بزرگتر از دنیای سینمایی مارول باشد. نتیجه تلاش ” پیتون رید” به حد کفایت سرگرمکننده بود، اما اثری از ریسک در آن دیده نمیشد.
8. فیلم “جوسی ولز یاغی” با حفظ مضامین سیاسی باعث قیام اتحادیه کارگردانان شد – The Outlaw Josey Wales
فیلم “جوسی ولز یاغی” (The Outlaw Josey Wales) امروزه بهعنوان یکی از بهترین آثار “کلینت ایستوود” (Clint Eastwood) شناخته میشود، اما به اندازه کافی به آن توجه نشده است. نهتنها بازی “ایستوود” بهعنوان یک مخالف نظام، بلکه کارگردانی سرسختانه او نیز بسیار موردتوجه قرار گرفت. با این اوصاف، ستاره فیلم “خوب، بد، زشت” (The Good, The Bad, And The Ugly) کارگردان و بازیگر این وسترن ضد جنگ است زیرا “فیل کافمن” (Phil Kaufman) را که کارگردان اول این فیلم بود اخراج کرد و خود مسئولیت کارگردانیاش را بر عهده گرفت.
“کافمن” میخواست نقشهای ولز را کمرنگ کند و “ایستوود” بهشدت با آن مخالف بود. این موضوع باعث عصبانیت انجمن کارگردانان آمریکا و تصویب درخواست “ایستوود” شد تا از جایگزینی ناگهانی بازیگران توسط کارگردانان جلوگیری کند. فیلم “جوسی ولز یاغی” علاوه بر اینکه بهبود یافت، باعث ایجاد یکی از مهمترین تغییرات در تاریخ هالیوود شد که نشان دهنده تاثیر کارگردان بر فیلم است.
7. فیلم “جنگیر“ که آغاز آن باید توسط کارگردان اصلی نجات پیدا میکرد – Exorcist
حتی فیلم “جنگیر” ( (The Exorcist) نیز از موج فیلمهای ترسناکی که دهه 2000 را فراگرفت در امان نبود، اما این پتانسیل را داشت که بهتر از فیلمهای همعصر خود باشد. پیشدرآمد فیلم کلاسیک جنگیری در اصل توسط “پل شریدر” (Paul Schrader)، فیلمسازی که برای فیلمهای “نخستین اصلاحشده” (First Reformed)و “شمارنده کارت”(The Card Counter) برنده جایزه شده است، ساخته شد.
“شریدر” فیلمی ترسناک و روانشناختی ساخت که تهیهکنندگان آن را بههیچوجه قبول نداشتند چون میخواستند فیلم فروش بیشتری داشته باشد. پس “شریدر” را اخراج کردند و از “رنی هارلین” (Renny Harlin) خواستند تا فیلم را آنطور که میخواستند بازسازی کند. “جنگیر: آغاز” (Exorcist: The Beginning) بهقدری بد با شکست مواجه شد که “شریدر” مجدد بر سر کار آمد تا کار خود را تمام کند. نهایتاً “قلمرو: پیشدرآمدی بر جنگیر” ((Dominion: Prequel to the Exorcist با استقبال بهتری مواجه شد.
6. فیلم “آلیتا: فرشته جنگ” که پس از تغییر کارگردان از پسرفت قطعی نجات یافت – Alita: Battle Angel
“جیمز کامرون”(James Cameron) از طرفداران مانگای “آلیتا: فرشته جنگ” (Alita: Battle Angel) است و رؤیای او این بوده که روزی آن را روی پرده به نمایش دربیاورد. بااینحال، او معتقد بود که جلوههای ویژه دهه 2000 حق مطلب را برای آلیتا ادا نمیکنند، بنابراین دست از کار کشید و منتظر ارتقای فناوریهای لازم شد. این انتظار تقریباً دو دهه طول کشید و زمانی پایان یافت که “کامرون” کار را به شخص دیگری واگذار کرد.
در سال 2015 اعلام شد که “رابرت رودریگز” (Robert Rodriguez) کارگردانی این کار را قبول کرده است و “کامرون” تهیهکننده آن خواهد بود. در حالی که “کامرون” روی فیلمهای آواتار خود تمرکز میکرد، انیمیشن قدرتمند “آلیتا: فرشته جنگ” بهعنوان بهترین اقتباس از انیمیشنهای هالیوود تا به امروز شناخته شد و مورد تحسین قرار گرفت. اما از آنجایی که این کار تا حدودی انتظارات را برآورده نکرده و به خاطر ادغام “دیزنی” و”فاکس” در هالهای از ابهام قرار دارد، “رودریگز” قول ساخت ادامه آن را داد.
همچنین بخوانید: رویارویی و مبارزه انتقامجویان و لیگ عدالت، بررسی تفاوت های بهترین تیم های ابرقهرمانی
5. فیلم “جنگ ستارگان: قسمت نهم- خیزش اسکای واکر” جایگزین یک فیلم مفهومی بهتر شد – Star Wars: Episode IX – The Rise Of Skywalker
فینال سهگانه دنباله “دیزنی” پر از مشکلات بود که بدترین آن بازخوانی فیلم “جنگ ستارگان: آخرین جدای” (The Last Jedi) بود. این موضوع نهتنها به این معنی است که “خیزش اسکای واکر” (Rise Of Skywalker) بیشتر زمان خود را صرف تصحیح ایرادات کرده، بلکه نشان از تسلیم شدن در برابر بدترین عناصر پایگاه هواداران جنگ ستارگان است. ظاهراً “دیزنی” در ابتدا قصد داشته است تا به این مجموعه سهگانه پایان دهد.
در سال 2015، “کالین ترورو” (Colin Treverrow) و “درک کانولی” (Derek Connolly) برای ساخت فیلم “دوئل سرنوشتها” (Duel of the Fates)استخدام شدند. این فینال بر اساس رویدادهای اپیزود هشتم ساخته شد، مثل اولین فرمان به جنگ داخلی و تغییر سرنوشت توسط “ری”. به دلیل تفاوت سلیقه و اختلافنظر، “ترورو” و “کانولی” با “جی.جی. آبرامز” (J.J. Abrams) و “کریس تریو” (Chris Terrio) جایگزین شدند، که با پخش مجدد “آخرین جدای”، بهنوعی از طرفداران دلجویی کردند.
4. فیلم “اسپارتاکوس” به لطف کارگردان جدیدش به یک حماسه واقعی تبدیل شد – Spartacus
با وجود اینکه “استنلی کوبریک” (Stanley Kubrick) جایگزین کارگردان اصلی بوده است، اما امروزه او بهعنوان کارگردان “اسپارتاکوس” (Spartacus) شناخته میشود. حماسه تاریخی “کرک داگلاس” (Kirk Douglas) در اصل توسط “آنتونی مان” (Anthony Mann) ساخته شد. “داگلاس” همانطور که در زندگینامه خود در “من اسپارتاکوس هستم” (I Am Spartacus) فاش کرد، متوجه شد که “مان” کارگردان مناسبی نیست، چون به قول خودش او یک تکنسین بود، نه یک هنرمند.
ازآنجاییکه “داگلاس” هم بازیگر اصلی و هم تهیهکننده فیلم بود، تنها پس از یک هفته “مان” را اخراج کرد و “کوبریک” را جایگزین او کرد. با اینکه “کوبریک” یکی از قابلاحترامترین فیلمهای ساختهشده را ارائه داد، اما کار بر روی “اسپارتاکوس” تصورات او را نسبت به سیستم هالیوود تضعیف کرد. بعدازاین تجربه، او بهطور انحصاری در بریتانیا که بیشتر تحت کنترلش بود فیلم میساخت.
3. فیلم “جزیره دکتر مورو” با کارگردانی جدید بدتر شد – The Island Of Dr. Moreau
ساخت فیلم “جزیره دکتر مورو” (The Island Of Dr. Moreau) آنقدر بینظم و از کنترل خارج بوده است که با مستند “روح گمشده: سفر محکوم به شکست جزیره دکتر موریو اثر ریچارد استنلی” (Lost Soul: The Doomed Journey Of Richard Stanley’s Island Of Dr. Moreau) جبران شد. همهچیز از زمانی شروع شد که “ریچارد استنلی” سه روز پس از فیلمبرداری اخراج شد، گرچه این فیلم رؤیای دیرینه او بود.
طبق گزارشها، از آنجایی که “استنلی” نتوانست “مارلون براندو” (Marlon Brando) و “وال کیلمر” (Val Kilmer) را بهخوبی هدایت و کنترل کند، بنابراین “جان فرانکن هایمر” (John Frankenheimer) این مسئولیت را بر عهده گرفت. “فرانکن هایمر” باوجود روحیه بد بازیگران، عیاشی سایر افراد برای فرار از کسالت و بسیاری از این مشکلات عجیبوغریب، بهسختی سعی در کنترل اوضاع داشت.
2. فیلم “آروارهها” بهعنوان اولین فیلم استیون اسپیلبرگ، پرمخاطبترین اثر او شد – Jaws
“اسپیلبرگ” برای “آروارهها” (Jaws) معروف است، اما او اولین انتخاب برای این فیلم نبود. کمپانی فیلمسازی “یونیورسال پیکچرز” (Universal Pictures)، در ابتدا “دیک ریچاردسون” (Dick Richardson) را انتخاب کرد، اما به دلیل جابجا به کار بردن دائم نام کوسه و نهنگ، پس از مدت کوتاهی اخراج شد. کارگردانی که بعداً “ایندیانا جونز و معبد مرگ” (Indiana Jones and the Temple of Doom) را نقد کرد، “آروارهها” را در دست گرفت و مشتاقانه داوطلب شد تا آن را به پایان برساند.
نتایج خود گویای همهچیز است و تاثیر کارگردان بر فیلم را نشان میدهد. “آروارهها” نهتنها به یکی از بزرگترین فیلمهای سال ۱۹۷۵ و تاریخ تبدیل شد، بلکه یکی از پرمخاطبترین فیلمهای مدرن امروزی نیز هست. این فیلم با هر کارگردان دیگری ممکن بود خوب یا حتی عالی از آب دربیاید، اما نتیجه کار بهاندازه کارگردانی “اسپیلبرگ” تاریخساز نمیشد.
همچنین بخوانید: بهترین فیلمهای سال 2006 که اکنون کلاسیک شمرده میشوند
1. فیلم “لیگ عدالت” شدیداً با انتقاد و جنجال مخاطبان مواجه شد – Justice League
هیچ تغییر کارگردانی در عصر مدرن به اندازه تغییری که در زمان “لیگ عدالت” (Justice League) نوشته “زک اسنایدر” (Zack Snyder) رخ داد، بدتر نخواهد بود. بعد از واکنش و عملکرد ضعیف “بتمن در برابر سوپرمن: طلوع عدالت” (Batman V. Superman: Dawn Of Justice) طبق گزارشها، “برادران وارنر” (Warner Brothers) و تهیهکنندگان دی سی شرایط را برای “اسنایدر” سخت کردند و به آرامی او را بیرون کردند.
هنگامی که “اسنایدر” به خاطر یک تراژدی خانوادگی آنجا را ترک کرد، “جاس ویدون” (Joss Whedon) جایگزین او شد. این جایگزینی نتیجه بدی داشت، اما نه به دلیل محبوب نبودن بازسازی “ویدون”، بلکه به این دلیل که بازیگران و گروه رفتار او را توهینآمیز دانستند. در حالی که ظاهراً تهیهکنندگان آن را پنهان میکردند. در نهایت، “لیگ عدالت” دیدگاه اصلی دنیای دی سی را از بین برد، “ویدون” در لیست سیاه قرار گرفت، شهرت “برادران وارنر” خدشهدار شد و “اسنایدر” با استودیویی دیگر به کار بازگشت.
امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید. منتظر شنیدن نظراتتان هستیم!
دیدگاهها