ریچل در سریال “فرندز” (Friends) و درس‌هایی که باید از او یاد بگیریم

“فرندز” در طی ده فصل خود درس‌های مهمی به ما یاد داد. ریچل در سریال “فرندز” یکی از شخصیت‌های این سریال بود که با داستان خود، تغییر و تحولش و رشد در این سریال به یک شخصیت محبوب تبدیل شد. مثلاً زمانی می‌خواست در عروسی رأس و امیلی همه چیز را به هم بزند و فیبی این اجازه را به او نداد. در عین حال با کنار گذاشتن بری و شروع یک زندگی تازه سازگار شدن با شرایط را به ما آموخت. به طور کلی ریچل یک شخصیت مهم است که درس‌های مهمی به ما می‌آموزد. در اینجا مهم‌ترین درس‌هایی که باید از او یاد بگیریم را به شما معرفی می‌کنیم. با پروشات همراه باشید.


10. بی فکری کار خوبی نیست

ریچل بیشتر وقت‌ها بدون فکر و نقشه قبلی دست به عمل می‌زد. مثل وقتی که سوار هواپیما شد تا به لندن برود و عروسی رأس و امیلی را به هم بزند. او تصور می‌کرد رأس او را انتخاب می‌کند، اما بعد تصمیم گرفت درباره احساساتش به رأس چیزی نگوید. متاسفانه رأس همه چیز را خراب کرد و وفتی ریچل تصمیم گرفت به همراه او به یونان برود در نهایت تنها ماند. پس بی فکری هرگز به نفع او عمل نکرد.

همچنین بخوانید: چرا ریچل بهترین شخصیت سریال دوستان (Friends) است؟


9. غر زدن اضافه ممنوع

ریچل گاهی اوقات به خاطر هیچ و پوچ می‌جنگد. مثلاً وقتی درباره نامه‌ای که به رأس نوشت حرف زد و سرانجام همه چیز به هم خورد. خیلی وقت‌ها بی دلیل غر می‌زد، مثل وقتی که بعد از جایی باز هم به رأس گوشه و کنایه می‌انداخت. به تدریج بالغ‌تر شد و یاد گرفت کی و کجا حرف بزند و مبارزه کند. مثلاً کم کم دعواهایش با رأس کمتر شد. حتی دیگر در جواب جمله معروف رأس که “ما جدا شده بودیم” هم زیاد غر نمی‌زد.


8. برای دنبال کردن رویاها هرگز دیر نیست

ریچل وقتی از تصمیمش برای ازدواج با بری منصرف شد تا زندگی تازه‌ای را شروع کند در اواخر بیست سالگی بود. گرچه فوری به شغل رویاهایش نرسید، اما با سخت کوشی توانست به هدفش و خیلی چیزهای دیگر برسد. او حتی در سی سالگی هم می‌ترسید که نکند برای ازدواج و تشکیل خانواده وقت نداشته نداشته باشد. با این حال طولی نکشید که اما را به دنیا آورد. او و رأس مشکلات خودشان را داشتند، اما در نهایت به سراغ رأس آمد. در پایان داستان زندگی او کاملاً عوض شد و توانست به رویاهایش برسد.


7. زندگی خود را با بقیه مقایسه نکنید

ریچل در سریال “فرندز” و در فصل اول زندگی سختی داشت چون زندگی خود را با بقیه مقایسه می‌کرد. وقتی سه دوستش به کافه می‌آیند و به او می گویند که باردار هستند، ارتقا شغلی گرفته‌اند یا به زودی ازدواج کرده‌اند، ریچل بهم می‌ریزد. چون حس می‌کند شاید تصمیمش درست نبوده است. هرکس دوران بد و خوب خودش را دارد و نباید در این دوران خودش را با بقیه مقایسه کند. ریچل روزگار سخت را پشت سر گذاشت و از پیشخدمتی به صنعت مد رسید. او حتی یک دختر به دنیا آورد. این درس‌های زندگی ارزشمند هستند و باید از او یاد بگیریم که هرگز در سختی‌ها خود را با بقیه مقایسه نکنیم.


6. تغییر ترسناک است، اما غیرممکن نیست

بیشتر افراد فکر می‌کنند تغییر ترسناک است. این ترس به خاطر این است که نمی‌دانند چه اتفاقی برایشان می افتد. ریچل از یک دختر ثروتمند احمق به یک پیشخدمت تبدیل شد، اما این تغییر برای او لازم بود و درس‌های زیادی به او یاد داد. با این حال برای کنار آمدن با این شرایط به زمان نیاز داشت. به همین دلیل برای خودش چکمه خرید و بعد مجبور شد کارت‌های اعتباری‌اش را از بین ببرد. با این وجود این کارش ضروری بود چون از او یک آدم بهتر ساخت. به طوری که توانست به استقلال برسد و به شغل رؤیایی‌اش برسد. بله تغییر ترسناک است، اما غیرممکن نیست و داستان ریچل در سریال “فرندز” این موضوع را خوب به ما یاد داد.

همچنین بخوانید: شخصیت‌های اصلی سریال فرندز (Friends) و خنده دارترین صحنه‌هایشان


5. از خطر کردن و اشتباه کردن نترسید

اگر ما هرگز ریسک و اشتباه نکنیم به هیچ جا نمی‌رسیم و چیزی یاد نمی‌گیریم. ریچل در سریال مشکلات زیادی داشت اما از همین اشتباهات درس‌های مهمی یاد گرفت. او هرچقدر هم که شرمنده و آسیب دیده بود باز هم یاد گرفت و ادامه داد. با این که مصاحبه‌اش در رالف لورن ناموفق بود اما دوباره برگشت و استخدام شد. شاید اشتباهات ریچل خنده دار بود اما درس‌های مهمی را به او آموخت.


4. به نزدیکان خود تکیه کنید

اگر به خاطر حضور مونیکا نبود شاید ریچل در مسیرش تنها می‌ماند. وقتی او تصمیم گرفت زندگی تازه‌ای را شروع کند این مونیکا بود که جای تازه‌ای برای زندگی به او داد. شاید ریچل ظرف‌ها یا لباس‌ها را نشسته باشد، اما برای مونیکا دوست خوبی است. وقتی مونیکا و ریچارد از هم جدا شدند ریچل در کنار مونیکا بود و وقتی مونیکا چندلر را انتخاب کرد ریچل از او حمایت کرد. داشتن یک دوست خوب خیلی مهم است. ریچل بارها در شرایط سخت و آسان کنار دوستانش بود و به آنها کمک کرد.


3. سختکوشی نتیجه می‌دهد

ریچل با شغل رؤیایی‌اش به دنیای کار وارد نشد چون همیشه آرزو داشت در صنعت مد کار کند اما پیشخدمت شد. با این حال بعد از فرار از ازدواجش با بری این اولین قدم برای شروع زندگی‌اش بود. ریچل کم کم به دنیای بزرگسالان وارد، از دوستان و همکارانش چیزهایی یاد گرفت و چیزهایی را هم به تنهایی آموخت. طوری که سرانجام به صنعت مد وارد شد و سخت کار کرد. اگر او آن همه سعی و تلاش نکرده بود هرگز در صنعت مد پاریس کاری دست و پا نمی‌کرد.


2. برای حل مشکلات به خودتان زمان بدهید

ریچل بعد از فرار از عروسی فکرش را هم نمی‌کرد چه آینده‌ای در انتظار است. حتی نمی‌دانست چکار کند. با این حال زمان و دوستانش به دادش رسیدند. تماشای ماجراجویی ریچل درس‌های مهمی را به ما می‌آموزد. با دیدن آن متوجه می‌شود که هیچکدام از ما نمی‌دانیم چه آینده‌ای در انتظارمان است، اما باید به خودمان زمان بدهیم و سخت تلاش کنیم. ریچل از فصل 1 تا 10 تغییرات زیادی داشت و کلی ماجراجویی پشت سر گذاشت.

همچنین بخوانید: بهترین سریال‌های کمدی و خنده دار که این روزها باید تماشا کنید


1. اگر قرار باشد اتفاقی بیفتد می افتد

داستان عشق ریچل و رأس مثل قصه‌هاست. شاید عشق آنها خوب پیش نرفت اما به سرانجام خوبی رسید. در فصل 10 ارتباط دوباره‌شان پیدا بود، اما خب یکدیگر را مجبور نکردند. با این حال بعد از مدتی خودشان فهمیدند که آنها برای هم ساخته شده‌اند. سرانجام هر دو تنها بودند و دیگر ریچل نمی‌خواست عروسی رأس را به هم بزند. همه چیز خود به خود پیش رفت و همین درس مهمی بود.


امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید. منتظر شنیدن نظراتتان هستیم!

                               

دیدگاه‌ها

بستن فرم

  1. دلارام

    شهریور 24, 1401

    خیلی ریچل نازه برد پیت چطور دلش اومد جدا بشه

    پاسخ