شخصیتهای اصلی “بازی تاج و تخت” و بهترین دیالوگهایشان
سریال “بازی تاج و تخت” (Game of Thrones) پر از دیالوگهای شنیدنی است که همگی الهام بخش و دلنشین هستند. با این حال بعضی از این دیالوگها ما را میخکوب میکنند. فرقی نمیکند شخصیت محبوب شما در این سریال چه کسی باشد، چون همگی شخصیتهای پیچیدهای هستند. این شخصیتها با وجود چندلایه بودنشان گاهی اوقات جملههایی میگفتند که شخصیت خودشان را خوب توصیف میکرد. در اینجا شخصیتهای اصلی “بازی تاج و تخت” و بهترین دیالوگهایشان را به شما می گوییم. با پروشات همراه باشید.
10. لیتل فینگر: آشوب مثل یک نردبان است
در شروع سریال لیتل فینگر لرد یک جای کوچک بود، اما کم کم قدرتش بیشتر و بیشتر شد. او از هر کس دیگری بیشتر از قدرتش سواستفاده کرد و حتی جنگ به راه انداخت. او در یکی از مونولوگ های معروفش استراتژی خود برای موفقیت را معرفی کرد. او آشوب را فرصتی میبیند تا به موقعیتهای جدید برسد و برایش مهم نیست این آشوب به دیگران چه آسیبی میرساند.
همچنین بخوانید: بازی تاج و تخت زمانی که جان اسنو باید میمرد و دلیل اینکه نجات پیدا کرد
9. استنیس براتیون: برو، وظیفهات را انجام بده
استنیس رهبر چندان محبوبی نبود. خودش زیاد به پادشاه شدن علاقهای نداشت، اما به عنوان وارث حقیقی تخت آهنین آن را وظیفه خودش میدانست. بنابراین برای انجام وظیفهاش هرکاری میکرد. طرفداران به خاطر عزم راسخش او را تحسین میکردند. حتی وقتی برین به خاطر قتل برادرش استنیس را اعدام کرد، استنیس این موضوع را پذیرفت. برای او انجام وظیفهاش از همه چیز مهمتر بود.
8. ند استارک: اما من با سربازها بزرگ شدم. خیلی وقت است که مردم را بلدم
با این که خیلی از طرفداران ند استارک را به خاطر شرافتش دوست داشتند، اما تصمیمهای بد خودش باعث مرگش شد. وقتی با واریس روبرو شد، واریس به او گفت اگر به خیانت اعتراف کند زنده میماند. اما ند اصرار کرد که از مدتها پیش برای مردن آماده شده. ند از همان لحظهای که از شمال آمد نفرین شد و پایان غم انگیزی شد. او سربازی بود که به دنیای سیاست مداران و توطئه گران آورده شده بود. پس تنها کاری که میتوانست انجام دهد مردن بود.
7. سانسا استارک: درست است که من دیر یاد میگیرم، اما بالاخره یاد میگیرم
سانسا یکی از شخصیتهای اصلی “بازی تاج و تخت” است که به یکی از شخصیتهای محبوب تبدیل شد. با این حال در فصل اول شخصیت ضعیفی بود. او دختر کوچولویی بود که فکر میکرد دنیا در داستانهای عاشقانه خلاصه شده و هنوز با سختیهای زندگی روبرو نشده بود. اما هر اتفاق بدی که برایش افتاد او را آگاهتر کرد و به تدریج به یکی از باهوشترین شخصیتها تبدیل شد. وقتی سرانجان لیتل فینگر را شکست داد اعتراف کرد که در یادگیری ضعیف است، اما مهم این است که بالاخره یاد گرفت.
6. جیمی لنیستر: به خاطر عشق هرکاری میکنم
جیمی لنیستر گاهی اوقات مثل یک قهرمان رفتار میکرد و گاهی اوقات مثل یک شیطان. این تضاد عجیب در شخصیتش در رابطه او با سرسی پیداست. در قسمت اول وقتی برن استارک او را با خواهرش دید به خاطر عشق برن را از پنجره به پایین انداخت. گرچه این صحنه شرارت او را نشان داد، اما بعدها با انگیزههای او بیشتر آشنا شدیم. او کارهای بدی مرتکب شد و با اینکه جنبه مهربان سرسی را هم دید اما به خاطر او شرافتش را زیر پا گذاشت. در نهایت هم حاضر شد برای عشق بمیرد.
همچنین بخوانید: 10 صحنه سریال بازی تاج و تخت که طرفداران انتظار داشتند ببینند
5. سرسی لنیستر: من خشونت را انتخاب میکنم
با این که سرسی لنیستر شخصیت شرور سریال بود اما نمیشود او را در نظر نگرفت. او اغلب به در بسته میخورد، اما همیشه خودش را از منجلاب بیرون میکشید. وقتی از طرف کلیسا برای دستگیری او آمدند به او گفتند یا خودش با پای خودش برود یا خشونت به پا میشود. او هم مثل همیشه خشونت را انتخاب کرد و این جواب همیشگی او بود.
4. جان اسنو: عشق به معنای مرگ وظیفه است
گرچه ند استارک پدر واقعی جان اسنو نبود، اما به ند استارک زیاد شباهت دارد. مثلاً مثل او تحت هر شرایطی کار درست را انجام میدهد. بعد از این که به نایت واچ ملحق شد استاد ایمون به او هشدار داد احساس و منطقش او را به مشکل دچار میکنند. همین اتفاق هم افتاد. جان به جای ملحق شدن به ارتش راب در دیوار ماند. مجبور شد ایگریت را ترک کند و به نایت واچ برگردد. در پایان این جمله را گفت تا قتل دنیریس برای محافظت از قلمرو را توجیه کند.
3. آریا استارک: با نوک شمشیرت آنها را بی حرکت کن
جان اسنو وقتی اولین شمشیر آریا را به او هدیه داد اولین درس را هم به او یاد داد و گفت همیشه دشمنهایش را با سمت تیز شمشیر بی حرکت کند. این اولین درسی بود که آریا در مسیر تبدیل شدن به یک مبارز مرگبار یاد گرفت. او رفته رفته به یک قاتل ماهر تبدیل شد و دیگر مثل آب خوردن آدم میکشت. به همین دلیل یک روز هم این نصیحت را به سانسا گفت و ثابت کرد که به نظر او کشتن کار راحتی است.
2. دنیریس تارگرین: من چرخ را متوقف نمیکنم. من چرخ را میشکنم
دنیریس یکی از شخصیتهای اصلی “بازی تاج و تخت” است که هنوز پایانش را بحث برانگیز میدانند. با این که تبدیل شدنش به یک شخصیت منفی ناگهانی بود، اما این موضوع با شخصیت او سازگاری داشت. او همیشه خودش را یک قهرمان میدانست که باید کار درست را انجام میداد. او همیشه خاندان وستروس را چرخ هایی میدانست که حین چرخیدن همه را له میکردند. بنابراین به جای این که چرخ را متوقف کند میخواست آن را بشکند. از نظر دنیریس مسیر درست کردن جهان نابودی جهان فعلی بود.
همچنین بخوانید: رتبهبندی بهترین و بدترین شخصیتهای زن در سریال بازی تاج و تخت (Game of Thrones)
1. تیریون لنیستر: من شراب مینوشم و خیلی چیزها بلدم
تیریون از اول تا آخر سریال جز محبوبترین شخصیتهای اصلی “بازی تاج و تخت” بود. تیریون نه تنها باهوشترین بلکه بامزهترین شخصیت سریال بود و به همین دلیل او را دوست داشتند. همیشه با او مثل یک موجود معلول رفتار میکردند و بنابراین همیشه روزهایش را به مست کردن میگذراند. اما با این که از این کار خوشش میآمد اما اجازه نمیداد این نوشیدنی او را از برنامه ریزی یا راه حلهای هوشمندانه دور کند. بنابراین این جملهاش هوش و بامزه بودن او را یک جا نشان میدهد.
امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید. منتظر شنیدن نظراتتان هستیم!
دیدگاهها