لیست بهترین فیلمهای مافیایی در تاریخ سینما که باید تماشا کنید
لیست بهترین فیلمهای مافیایی چجور لیستی است؟ اگر جرائم روزنامهها، مانند قتل، رسوایی، خیانت و خشونت، را خوانده باشید شوکه میشوید. اما چرا تماشای آنها روی پرده سینما جذاب است؟ در حقیقت فیلمهای مافیایی در سالهای 1930 در اوج بودند. آثاری مانند “صورت زخمی” (Scarface)، “سزار کوچک” (Little Caesar) و “فرشتگانی با چهرههای کثیف” (Angels with Dirty Faces) در آن سالها تولید شدند. لیست بهترین فیلمهای مافیایی در تاریخ سینما مشکلات دوره رکود آمریکا و جنایتهای “آل کاپون” (Al Capone) را نمایش میدادند. مردم واقعاً میمردند. پولها سرقت میشدند. با این حال بسیاری برای دیدن این وقایع به سینما می رفتند.
تماشای افرادی که با قانون مقابله میکنند برای مخاطب تجربه بی نظیری است و احترام او را برمی انگیزد. مافیاییها با لباسهای متفاوت و خیره کننده خود تحسین برانگیز هستند. اعتماد به نفس و کاریزمای خوبی دارند. هرجا که جامعه است، جرم و جنایت هم هست. با اینکه مافیاییها را از تصویر مجرمین نیویورکی سالهای 1930 به یاد داریم که کاپشن چرم میپوشیدند و تفنگ به دست میگرفتند. اما مافیاییها در چهره و ظواهر مختلف دیده میشوند. از مافیاییهای لندنی تا یاکوزای ژاپنی و سندیکای چینی.
اما در فیلمهای مافیایی نمیتوان گفت “قانون همیشه خوب است و مجرمین بد هستند”. چون مافیاییها خودشان زندگی سختی داشتهاند. از فقر به ثروت رسیدهاند و حالا هم باید با پلیسها و سیاستمداران مبارزه کنند. به همین دلیل در اینجا میخواهیم لیست بهترین فیلمهای مافیایی در تاریخ سینما را به شما معرفی کنیم. با پروشات همراه باشید.
10. کارتر را بگیرید – Get Carter (مایک هاجز – 1971)
محبوبیت فیلمهای مافیایی دیرتر از آمریکا به بریتانیا رسیدند. با این حال وقتی رسیدند به اتفاقات واقعی پرداختند. در سالهای 50 و 60 میلادی دو مافیای دوقلو به نامهای رونی و رجی کری، که اهل لندن بودند، در فرهنگ عامه بریتانیا معروف شدند. این دو هم سندیکای خود را در لندن تشکیل دادند. هم از طریق تأثیر بر جنبشی جدید از طریق راه اندازی یک کلوپ شبانه، به نام Esmerelda’s Barn، شهرت یافتند. آنها در این مکان با شخصیتهایی چون “فرانک سیناترا”، “پیتر سلرز” و “شرلی بسی” گفتگو میکردند. برادران کری شخصیتهای جذابی بودند که هر زمان میخواستند به دو مافیا تبدیل میشدند. به همین دلیل نماد مافیای انگلیسی محسوب میشدند.
“مایکل کین” (Michael Caine) هم چهرهای معروف از کاکنی است که در تاریخ سینما اجراهای درخشانی به یادگار گذاشته است. او به خاطر اجرای جدی و خاص خود در فیلمهایی نظیر “الفی” (Alfie) و “کسب و کار ایتالیایی” (The Italian Job) شهرت دارد. او در این فیلم نقش یک مافیای تازه کار به نام “جک کارتر” را برعهده دارد که برای تحقیق درباره مرگ برادرش به زادگاهش در نیوکاسل میرود. اما بعد متوجه میشود مرگ برادرش با یک سندیکای جنایی در ارتباط است و حالا میخواهد انتقام بگیرد.
اجرای کین در نقش کارتر نقطه قوت فیلم است. رخت و لباس لوکس او با شرایط شهری که در آن به سر میبرد متفاوت است و تضاد طبقاتی را به خوبی نشان میدهد. او برای گرفتن انتقام مرگ برادرش یک به یک مافیا را کنار می زند. او درست مانند مانند جیمز باند پوچ گرا بر هر دو جنسیت غلبه کرده و با زنان بسیاری رابطه دارد.
در فیلم ارجاعاتی به جنبش “دهه شصتیهای موزون” دیده میشود، مثلاً در آپارتمان گلندا که آلبوم “بگذار خون بیاد” از “رولینگ استونز” در کنار تختی مدرن دیده میشود. اما بی خیالی و شک گرایی کارتر این فیلم را به “خداحافظی طولانی” (The Long Goodbye) و “هری کثیف” (Dirty Harry) شبیه میکند.
همچنین بخوانید: معرفی 11 فیلم دیوانهکننده که با الهام از داستانهای واقعی ساخته شدهاند
9. شهر خدا – City of God (فرناندو میراس – 2002)
فیلم با انرژی زیادی آغاز میشود که نویدبخش فیلمی دیدنی است. تصاویر چاقوهای تیزشده، غذاهای سرخ شده و جوانهایی که به دنبال خروسها میدوند، نشان میدهند که زندگی در اطراف شهر چقدر خطرناک و پرهیاهوست. قهرمان داستان جوان معومی به نام راکت است که در وسط جاده بین مافیا و پلیس گیر می افتد. دوربین با چرخش 360 درجه خود وقایع پیرامون رکت را خوب نشان میدهد. فیلم در عین دیدنی بودن پیام واضحی دارد: زندگی در شهر خدا همیشه خطرناک است، درست مانند مرغی که هر لحظه امکان سلاخی شدنش وجود دارد.
برخلاف فیلمهای دیگر لیست که زندگی مافیایی را پرشکوه نشان میدهند، این فیلم داستانی تراژیک دارد. فیلم درباره جنگ مافیا در سالهای 600 و 70 در ریودوژانیرو است که طی آن هزاران بیگناه کشته شده و سربازان خردسال هم به قتل رسیدند. با این حال کارگردان توانسته در کنار نمایش تراژدی داستان میان ترس و لذت تعادل برقرار کند.
میراس از طریق کارگردانی و تدوین خود این فیلم را جذاب و دیدنی کرده. و در کنار روایت راکت شخصیتهای فرعی و رویدادهای دیگری را هم نشان میدهد. “شهر خدا” با رویکردی پست مدرن سبک و انرژی خاصی را به داستان میآورد. به همین دلیل تماشایی است.
8. سرسخت – Hard Boiled (جان وو – 1992)
“جان وو” (John Woo) پس از ساخت فیلمهای جنایی هنگ کنگی در سالهای 1980، مانند “فردایی بهتر” (A Better Tomorrow) و “قاتل” (The Killer) سرانجام در سال 1992 با “سرسخت” به هالیوود راه یافت. بازرس یون با بازی “چو یون-فات” (Chow Yun-Fat) بنا به دلایلی تکیلا لقب گرفته است. پس از کشته شدن شریکش میخواهد از دارودسته اسلحه فروشان انتقام بگیرد. با اینکه از یک پلیس نفوذی در میان دارودسته مافیا کمک میگیرد. اما به هر قیمتی و با ضرب گلوله هم شده میخواهد به عدالت برسد. “سرسخت” تنها فیلم لیست است که بیننده در طرف مبارزین قرار میگیرد نه مافیا. اما اگر فکر کنید قهرمانهای ما آنچنان خشن نیستند، اشتباه کردهاید.
“سرسخت” پر از لحظات اکشن دیدنی است. “وو” کلیشههای ژانر جنایی و اکشن را به کار میبرد، مثل زمانی که پلیسها از پلهها سرازیر شده و مافیا فرار میکنند. در این حین هردو طرف به سمت هم تیراندازی میکنند. تعجبی ندارد که همین صحنههای تیراندازی بودجه زیادی را صرف خود کرد. و شاید میزان تیرهای شلیک شده در این فیلم از بدترین کابوسهای “چارلتون هستون” (Charlton Heston’s) بیشتر باشد. شاید هر فیلمساز دیگری فیلم را میساخت به یک اثر شکست خورده تبدیل میشد، اما به لطف کارگردانی “وو” به یک اثر هیجان انگیز تبدیل شد.
“سرسخت” بیشتر به خاطر نبرد پایانی پلیس و مافیا در بیمارستان شهر شهرت دارد. نبردی خونین و پرسروصدا که حتی بچهها هم جلیقه نجات پوشیدهاند تا در مقابل تیراندازی و آتش محافظت شوند. فیلم خشونت خود را تا پایان فیلم حفظ میکند و همچنان دیدنی است. گرچه حرفه “جان وو” در هالیوود آنطور که انتظار میرفت پیش نرفت، اما میتوانیم از تریلرهای هنگ کنگی آن لذت ببریم.
7. تقاطع میلر – (جوئل و ایتن کوئن – 1991)
وقتی دیالوگ نویس های هالیوود پرسروصداترین ژانر سینمایی را انتخاب کردند، نتیجهاش یکی از بهترین آثار لیست بهترین فیلمهای مافیایی تاریخ خواهد بود. سومین فیلم به نویسندگی و کارگردانی “جوئل و ایتن کوئن” درباره دو رئیس جنایت کار در دوره رکود آمریکا. تام ریگان (گابریل بیرن “Gabriel Byrne”)، دست راست لئوی جنایت کار (آلبرت فینی ” Albert Finney”) میخواهد بین دو گروه صلح برقرار کند. با این حال وقتی لئو متوجه میشود تام با دوست دختر او ورنا (مارسیا گی هاردن “Marcia Gay Harden”) رابطه دارد، از او دور میشود. این فیلم با وجود اتفاقهای بیشتر یک اثر پست مدرن در ژانر مافیایی تلقی میشود.
تقریباً تمام شخصیتهای فیلم در داستان نقش دارند و به خوبی پرداخته میشوند. از جانی کاسپر رئیس مافیا گرفته، تا برنی که همه چیز زیر سر اوست، مینک پرچانه و ادی دین احمق. به نظر میرسد تام تنها قهرمان داستان باشد. آرامش او در مذاکرات مختلف و به سخره گرفتن مافیای دیگر، نشانه تمایز اوست. در دنیایی که مردم عقلشان را از دست دادهاند او به مغزش رجوع میکند.
با این حال “تقاطع میلر” تنها اثری هوشمندانه در ژانر مافیایی نیست بلکه خشونت زیادی هم نشان میدهد. در باحال ترین صحنه فیلم، لئو در مقابل افرادی که کاسپر فرستاده مقابله میکند. انگار در این دنیای پر از هرچ و مرج نمیتوان آرامش داشت. برادران کوئن که این فیلم را پیش از “فارگو” (Fargo) و “جایی برای پیرمردها نیست” (No Country for Old Men) ساختند، در این اثر ثابت کردند که میتوانند میان خشونت و طنز تعادل ایجاد کنند. هر ژانری را که تماشا کنید فرقی نمیکند، چون فیلمهای کوئن همیشه دیدنی هستند.
همچنین بخوانید: رتبهبندی بهترین فیلمهای دهه اخیر با پیچش داستانی جذاب
6. راندن – Drive (نیکلاس ویندینگ رفن – 2010)
دیگر تعریف و تمجید از فیلم “ویندینگ رفن” تکراری شده است. او فیلمهایی خوش ساخت با بهترین بازیگران ممکن میسازد که طرفداران مرد سینما همیشه عاشق فیلمهای او بودند. گرچه در فیلمهای اخیر سبک را به محتوا ترجیح داده، اما فیلم “راندن” او چیز دیگری است. فیلمی با حضور “رایان گاسلینگ” (Ryan Gosling)، درباره یک راننده بینام که سارقین بانک را به مقصد میرساند. وقتی همسر زن همسایه را که با او دوست شده به مقصد میرساند، به دردسر جدیدی وارد میشود.
شخصیت راننده گاسلینگ یک مرد باحال است. مردی جذاب که در کارش عالی است و هرگز زیاد صحبت نمیکند. فقط سرش به کار خودش گرم است. حین تعقیب و گریز مجرمین غیرقابل کنترل میشود. گرچه در اصل یک شخصیت یاغی است اما اصول اخلاقی خود را دارد و همین جذابش میکند. او نماد مدرن مرد بینام است که اینجا به جای اسب ماشین دارد. با آن کت باحالش از هر شخصیتی جذابتر میشود. “آلبرت بروکس” (Albert Brooks) هم در نقش رئیس مافیا “برنی رز” اجرای دیدنی دارد. یک اثر کلاسیک مدرن که باید تماشا کنید.
5. سگهای انباری – Reservoir Dogs (کوئنتین تارانتینو – 1992)
یک فیلم جذاب و دیدنی که تارانتینو در آن هرچه در چنته داشت رو کرد تا اثری فراموش نشدنی برای سینمادوستان خلق شود. در این فیلم ستارههایی مانند “هاروی کایتل” (Harvey Keitel)، “استیو بوشمی” (Steve Buscemi)، “تیم راث” (Tim Roth) و خود “تارانتینو” عضو سارقین جواهرفروشی هستند. پس از اینکه در آخرین سرقت سروکله پلیس پیدا میشود حس میکنند یکی از خودشان آنها را لو داده.
تمایل تارانتینو برای نمایش خشونت و مرگ از همان اولین فیلمهای واضح بوده. و در این فیلم هم فیلمبرداری و اجرای خوب با صحنههای خشن ادغام شده است. هرچقدر یک صحنه این فیلم توجهتان را جلب کند باز متوجه میشود صحنه بعد زیباتر است. دیالوگهای طنز و هوشمندانه تارانتینو ارتباط شخصیتها را عمیقتر میکند. از همان صحنه اول غذا خوردن اعضا متوجه میشویم باید شاهد یک فیلم دیدنی باشیم.
درست مانند فیلمهای دیگر تارانتینو در اینجا هم موسیقی متن نقش مهمی دارد. در بهترین صحنه فیلم آهنگ Stuck in the Middle with You را میشنویم. در این صحنه آقای بلوند یک پلیس را شکنجه میکند. آنچه که برای ما موسیقی است برای پلیس در حال شکنجه شدن آهنگ مرگ است.
در صحنه بعدی وقتی اعضا با کت شلوار و عینک آفتابی به آرامی پیش میروند آهنگ Little Green Bag از “جرج بیکر” را میشنویم. این صحنه آنقدر داغ شد که هنوز در بسیاری از فیلمها دیده شده و نوجوانهایی که میخواهند باحال دیده شند این صحنه را تکرار میکنند. چه از تارانتینو خوشتان بیاید چه نیاید، او بر لیست بهترین فیلمهای مافیایی تأثیر گذاشت.
4. جانور سکسی – Sexy Beast (جاناتان گلیزر – 2000)
پس از قتلهای رتندون در سال 1995 و شهرت فیلمهایی مانند “قفل، انبار و دو بشکه باروت” (Lock, Stock and Two Smoking Barrels) از “گای ریچی” (Guy Ritchie)، علاقه به فیلمهای مافیایی بیشتر شد. این جنبش به ساخت فیلمهای اکشن با حضور “جیسون استاتهام” (Jason Statham) و فوتبالیست پیشین، “وینی جونز” (Vinnie Jones) منجر شد.اما پیش از آن “جانتان گلیزر” (Jonathan Glazer) بود که در این فیلم خود به مافیای لندنی پرداخت. “ری وینستون” (Ray Winstone) نقش یک سارق بازنشسته بانک را ایفا میکند که برای استراحت به جنوب اسپانیا آمده. با این حال با آمدن یک آشنای قدیمی با بازی “بن کینگزلی” (Ben Kingsley) دوباره به دردسر می افتد.
گرچه “جانور سکسی” در اصل یک فیلم کمدی-جنایی است، اما میتوان عناصری از سبک سورئالی که گلیزر بعدها دنبال میکند را در فیلم دید. مثل صحنههای تیراندازی و بعد موجودی خرگوش مانند (که با الهام از شاهکار “نیک پارک” (Nick Park) به نام “والاس و گرومیت: نفرین موجود خرگوشنما” (Wallace and Gromit: The Curse of the Were-Rabbit) ساخته شد).
در آغاز فیلم صحنههای آرامی از زندگی گال (وینستون) را میبینیم. او جز طبقه متوسط بوده و در دوران بازنشستگی خود زندگی رؤیایی دارد. اما در ادامه فیلم این رؤیا بهم میریزد. دان لوگان (کینگزلی) یک خلافکار پرمدعاست که هرکاری دوست داشته باشد انجام میدهد. او هم سرگرم کننده و در عین حال ترسناک است. مخصوصاً وقتی از تاکسی پیاده شده و فریاد می زند: “باید تیشرتمو عوض کنم. به تنم چسبیده. مثل یه … عرق کردم.”
به گفته کینگزلی او برای اجرای این نقش از مادربزرگش الهام گرفته. همین مضوع باعث میشود تصور کنیم او خانواده عجیب و غریبی داشته. گال هم نمیتواند در مقابل لوگان مقاومت کند مجبور است به لندن برگردد. شاید فیلم به پایان رسید اما آغاز هزاره جدیدی بود که لیست بهترین فیلمهای مافیایی را وسعت بخشید.
همچنین بخوانید: اگر فیلمهای کوئنتین تارانتینو را دوست دارید این 10 فیلم را تماشا کنید
3. دایره سرخ – Le Cercle Rouge (ژان پیر ملویل – 1970)
فیلمی با حضور “آلن دلون” (Alain Delon) حتماً تماشایی است. مخصوصاً وقتی کارگردان فیلم “ژان پیر ملویل” (Jean-Pierre Melville)، یکی از بهترینهای سینمای جنایی فرانسه و همبازیهای او هم “جان ماریا ولونته” (Gian Maria Volante) و “ایو مونتان” (Yves Montand) باشند. دلون نقش یک سارق تازه آزاد شده به نام کوری را ایفا میکند که بلافاصله به یک نقشه سرقت از جواهرفروشی وارد میشود.
او سپس با یک قاتل به نام ووگل (ولونته) و یک پلیس سابق الکلی به نام جنسن (مونتان) همراه میشود. اما کمیسر پلیس، متی، (بورویل) میخواهد ووگل را دستگیر کند. سبک لباس پوشیدن کوری و سیگار کشیدنهای مداومش تأثیر سبک فرانسه را نشان میدهد. شخصیت دلون آرام است، حتی وقتی با ووگل که دشمنش بود هم روبرو میشود، خشونت به خرج نمیدهد. فیلمبرداری و طراحی صحنه فیلم هم عالی هستند. همه اینها نشان میدهد کارگردان خوب میدانسته میخواهد چکار کند.
نقطه قوت فیلم اما کارگردانی دقیق ملویل است که برنامه ریزی و اجرای نقشه توسط شخصیتها را در سکوت و با دقت نشان میدهد. از این جهت میتوان این فیلم را اثری با الهام از “ریفیفی” (Rififi) ساخته “ژول داسن” (Jules Dassin) در سال 1955 دانست. گویی ملویل اصلاً در موضوع دخالت نمیکند و فقط با آرامش همه چیز را نشان میدهد. چون خوب میداند سکوت و عناصر اکشن داستان را هیجان انگیز میکند.
این فیلم اکشن عناصر سورئال هم دارد. مثل کابوسها جنسن مست که حشرات مختلف را میبیند. نورپردازی سایه روشن در سبک اکسپرسیونیست و تصاویر عجیب، در مقایسه با بقیه فیلم، این صحنه را تاثیرگذار کرده است. ملویل میداند چطور با خلق صحنههای تاثیرگذار فیلمی دیدنی بسازد.
2. برند برای کشتن – Branded to Kill (سیجون سوزوکی – 1967)
“سیجون سوزوکی” (Seijun Suzuki) پس از ساخت این فیلم از استودیو اخراج شد چون به نظرشان فیلمهای بی معنا میساخت. گرچه این فیلم حالا کلاسیک است اما آن موقع میتوانست برای هر استودیویی کابوس باشد. فیمی آنارشیست و ابزورد درباره سومین مزدور برتر ژاپن به نام گورو هانادا. اما وقتی یکی از مأموریتها را بعد انجام میدهد بهترین مزدور ژاپن میخواهد او را بکشد. مزدوری که در کشتن هدفهایش از روشهای عجیب استفاده میکند. سوزوکی پس از اخراج و رسواییاش تا ده سال فیلم نساخت.
اگر سبکی به نام “جاز سینمایی” وجود داشت حتماً “برند برای کشتن” جز آن بود. شاید فیلم از بیرون فیلمی شلوغ پلوغ و گیج کننده باشد اما در حقیقت اینطور نیست. نحوه تدوین و موسیقی جز توانسته لایههای مختلف داستان را بیرون بکشد. فرار هانادا از پنجره به داخل یک بالن یا تصمیم مزدور برای کشتن و از صحنههای جالب فیلم هستند که دنیای آن را عجیبتر میکنند.
تقریباً هر حرکت دوربین یا میزانسن اغراق شده هستند که به سبک داستان کمک کرده. نورپردازی با ایجاد حداکثر تضاد سایه روشن زیاد ایجاد میکند. یکی از عجیبترین فتیش های هانادا علاقه او به بوی برنج پخته است که در خشونت یا رابطه جنسی تحریکش میکند. “رامسی تیلر” (Rumsey Taylor) فیلم را به فیلمهای جیمز باندی شبیه میداند. اما در کل سوزوکی با این فیلم به عناصر ژانر جنایی و فیلمهای جاسوسی طعنه می زند.
سوزوکی در حین ساخت فیلم به کسی اجازه نداد در کارش دخالت کند و هرکاری که فکر میکرد بهتر است را انجام داد. نتیجه کار اثری متفاوت است که اگر از آن خوشتان بیاید قطعاً به یکی از فیلمهای محبوب لیست بهترین فیلمهای مافیایی شما تبدیل میشود.
1. پادشاه نیویورک – King of New York (آبل فرارا – 1990)
“آبل فرارا” (Abel Ferrara) فیلمسازی متفاوت است. از فیلم خشن “ستوان بد” (Bad Lieutenant) و “قاتل دریلر” (The Driller Killer) گرفته تا سبک و روایت خاص “هتل جدید رز” (New Rose Hotel) و “بلک اوت” (The Blackout)، فرارا همیشه با سبک خشن خود تماشاگر را شوکه کرده است. “پادشاه نیویورک” بهترین فیلم اوست. فیلمی دیدنی با بازی “کریستوفر واکن” (Christopher Walken) در نقش مواد فروش سابق، فرانک وایت، که به تازگی از زندان آزاد شده و میخواهد به محلههای فقیر نیویورک کمک کند.
فرارا متوجه میشود که “رابین هود” بزرگترین مافیای جهان بود. چون گرچه به سرقت، و خیانت و قتل دست میزد، اما نیتش مثبت بود. فیلمهای مافیایی به خاطر نمایش رویای آمریکایی و سرمایه داری شهرت دارند و داستان مردانی را نشان میدهند که از صفر به همه چیز رسیدهاند. با این حال “پادشاه نیویورک” را میتوان اولین فیلم مافیایی اجتماعی تاریخ دانست، که پول نه برای مادی گرایی بلکه برای ساخت بیمارستان در محلههای فقیری که خود مافیا از آنجا آمدهاند، صرف میشود. فرارا شاید امروز سبک فیلم را نقد کرده و آن را “فیلمسازی فاشیستی” بداند، اما بدون شک اثری شاهکار است.
در این فیلم او سبک مافیایی کلاسیک را با معاصر ترکیب کرده تا مافیایی رابین هود مانند را در دهه 90 نشان دهد. رابین هود او لباسهای مافیایی میپوشد و موسیقی متن هم ترکیبی از ارکستر، پاپ، هیپ هاچ و رپ است، درست مانند فیلمهای “پدرخوانده” (Godfather). فرارا در این فیلم کاری کرده که شاید میتوانست به راحتی بد پیش برود و به ساخت اثری شکست خورده منجر شود. با این حال نتیجه اثر او همکاری خوب میان “کریستوفر واکن”، “لارنس فیشبرن” (Laurence Fishburne) و “جانکارلو اسپوزیتو” (Giancarlo Esposito) است. فیشبرن اجرای زیبایی دارد و اسپوزیتو هم با کت چرمیاش در نقش یک آدم باحال ظاهر میشود.
در یکی از بهترین صحنههای فیلم شخصیت جیمی فیشبرن میپرد و در ازای یک بسته کوکائین یک کیف پر از پول به مواد فروش میدهد. مواد فروش وقتی کیف را باز میکند توی آن فقط تامپون است. جیمی هم پیش از شلیک به او میگوید: “اینا رو باید بذاری رو زخمت.” در این فیلم شخصیت سیاه یا سفید نداریم، چون حتی پلیسها هم مثل مافیا شرور هستند. در دنیایی که مافیا به مردم کمک میکنند و پلیس قانون شکنی میکند، هیچ بد و خوبی وجود ندارد.
“دیوید کاروسو” (David Caruso) و “وسلی اسنایپس” (Wesley Snipes) در نقش دو مأمور پلیس نفرت انگیز اجرای خوبی دارند و وقتی نمیدانند اوضاع را کنترل کنند خودشان همه را از بین میبرند. کاروسو نفرت انگیزترین شخصیت فیلم است. شاید حالا “پادشاه نیویورک” را نقطه مقابل فلسفه فیلمسازی فرارا بدانیم اما به عقیده ما طرفداران لیست بهترین فیلمهای مافیایی یک فیلم دیدنی است.
همچنین بخوانید: معرفی 12 فیلم جذاب و دیدنی شبیه پدرخوانده (The Godfather)
امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید. منتظر شنیدن نظراتتان هستیم!
دیدگاهها