لیست بهترین فیلم‌های سیاه و سفید در قرن 21 که باید تماشا کنید

فیلم‌های سیاه و سفید از نبودن رنگ به نفع خود استفاده می‌کنند. این تصمیمی هوشمندانه است که فیلمساز می‌گیرد. رنگ‌های تیره می‌تواند حس نوستالژی ایجاد کند. نبود رنگ غم و حسرت را تداعی می‌کند. فیلم‌های سیاه و سفید با کنار زدن رنگ، که در فیلم‌ها به دیدنش عادت کرده‌ایم، روایت متفاوت خود را آشکار می‌کنند. تماشای فیلم‌های سیاه و سفید لذتبخش است. چون تاریکی آن بین دنیای واقعی و سینما تضاد ایجاد می‌کند. در اینجا این فیلم‌ها را معرفی می‌کنیم. با پروشات همراه باشید.


10. بلو جی – BLUE JAY – 2016

این فیلم بدترین انعکاس از عشق دو دبیرستانی حین خوردن قهوه را نشان می‌دهد. سادگی داستان لبخند بر لبانتان می نشاند. تصاویر تک بعدی آن و گذشته عشاق حس نوستالژی را در دلتان بیدار می‌کند. به همین دلیل حین تماشای فیلم حسرت را حس می‌کنیم.

“سارا پلسون” (Sarah Paulsen) نقش آماندا را برعهده دارد که عاشق شخصیت جیم با بازی “مارک دوپلاس” (Mark Duplass) است و عشق بی چشمداشت آماندا در مقابل خشم و نومیدی جیم را شاهد هستیم. فیلم به تدریج در قالب آهنگ‌های عاشقانه که دو عاشق گوش می‌دهند و گفتگویی که در ذهن یکی از آنها باقی مانده، ادامه می‌یابد. بنابراین می‌بینیم اگر مسیر دیگری را زیر پا گذاشته و تصمیم دیگری می‌گرفتند زندگی‌شان چه می‌شد.

همچنین بخوانید: لیست بهترین و بدترین فیلم‌های سیاه و سفید سال‌های 2010 براساس امتیاز IMDb


9. رما – ROMA – 2018

یک اثر زندگی نامه‌ای و عاطفی که کارگردان آن، “آلفونسو کوارون” (Alfonso Cuaron) با الهام از ریشه‌های مکزیکی‌اش آن را خلق کرده است. تصاویر سیاه و سفید مکزیک اوایل سال‌های 1970 را نشان می‌دهند. ترجیح فیلمبرداری سیاه و سفید بر رنگی به خاطره نمایش گذشته است تا آن را از طریق لنز دوربین به تصویر بکشند. کوارون این فیلم را به زنان زندگی‌اش که به او درس دادند تقدیم کرد.

فیلم تکرار خسته کننده زندگی را نشان می‌دهد و شاهد تصاویری هستیم که خانه کودکی کوارون، دوچرخه‌ها، پرنده‌ها و دیوارهای سنگی را شامل می‌شود. سپس دوربین کلئو و زندگی روزمره او را دنبال می‌کند که هرروزش وقف کارهای روزانه می‌شود. هدف دار بودن و وزن سنگین گذشته استعماری هنوز در شخصیت و کارهای او دیده می‌شود. کلئو به شدت به سوفیا، آنتونیو و بچه‌ها وابسته است و انگار زندگی خانواده بدون وجود او پیش نمی‌رود. از بیدار کردن چهار بچه شیطان اما شیرین، تا حاضر کردن شام و جمع کردن زباله‌ها و تمیز کردن خانه، همه کارها بر دوش اوست. تا اینکه آنتونیو با معشوقه‌اش فرار کرده و کلیو هم متوجه می‌شود باردار است.


8. فانوس دریایی – THE LIGHTHOUSE – 2019

فیلمی سیاه و سفید و محو که به کمک این عنصر توانست سایه شوم مرگ و ناراحتی بر چهره شخصیت‌های داستان و رنج آنها را نشان دهد. در کل فیلم شاهد آسمان خاکستری هستیم. زمان دیگر قابل اندازه گیری نیست و با ترکیب شدن حقیقت و رؤیا شاهد یک داستان رئالیسم جادویی هستیم. عنصر جنون آنقدر بر داستان مسلط است که اصلاً متوجه آغاز آن نمی‌شوید.

ویک (ویلم دفو “Willam Dafoe”) و وینسلو (رابرت پتینسون “Robert Pattinson”) دو کارگر فانوس دریایی هستند که برای کار به یک جزیره متروک می‌آیند اما گویا در جنون غرق می‌شوند. مستی ناشی از الکل و نداشتن همزبان آن‌ها را به جنون می‌کشاند و کارهای دیوانه وار و گفتگوهای عجیب بینشان شکل می‌گیرد. آن‌ها حرف می‌زنند. دعوا می‌کنند و دوباره حرف می‌زنند.

هوا گرگ و میش بوده و مردها بعد از مستی الکل نمی‌دانند چه می گویند و چکار می‌کنند. زمان در جزیره گویا تمامی ندارد و انزوای فضا آنها را افسارگسیخته می‌کند. فیلم نوعی فیلم ترسناک ابزورد است که تبدیل شدن شخصیت‌ها به ویلن به خاطر تنهایی را شاهد هستیم. در پایان می‌بینیم که تنهایی و تکرار مردها را در مسیرهای تاریک قرار می‌دهد.


7. فرانسیس‌ها – FRANCES HA – 2012

ظاهراً سیاه و سفید بودن فیلم می‌تواند روابط را رمانتیک‌تر نشان داده و ماهیت واقعی آن را به نمایش بگذارد. در این فیلم با نمای سیاه و سفید شاهد حوادثی هستیم که بر فرانسیس رخ می‌دهد. فرانسیس‌ها، قهرمان این فیلم از “نوآ بامباک” (Noah Baumbach)، با بازی “گرتا گرویگ” (Greta Gerwig)، که در متن هم دست داد، متوجه می‌شود به بیشتر رویاهایش نرسیده و روابط دوستانه خوبی ندارد. با این حال همیشه لبخند به لب دارد تا غمش را پنهان کند یا از حقیقت شرایطش فرار کند. او نمی‌تواند دائم گله و شکایت کند یا دائم به فکر حل مشکلات باشد.

فیلم بر مخاطب تأثیر بسزایی دارد. کارگردان با الهام از فیلم‌های موج نوی فرانسه یک فیلم سیاه و سفید ساخته تا یادآور آن دوران باشد. موسیقی فیلم‌های “تروفو” (مضامین پر گره “دختری زیبا مثل من” (A Gorgeous Girl Like Me)) فیلم را پررنگ و لعاب‌تر کرده؛ صحنه‌ای از فیلم “خون ناپاک” (Bad Blood) ساخته “لئوس کاراکس” (Leos Carax) با همان موسیقی در فیلم ساخته “دیوید بویی” (David Bowie) به نام Modern Love هم در فیلم به چشم می‌خورد. عنوان داستان هم به موج جدید اشاره دارد: به شخصیت “ساخت آمریکا” (Made in the U.S.A.) ساخته “ژان-لوک گدار” (Jean-Luc Godard) که هرگز اسم فامیلی‌اش را نمی‌شنویم اما در تیراندازی‌ها و تلفن‌ها همیشه اسم “ریچارد پو…” را می‌شنویم. در کل داستان اصلاً اسم شخصیت را نمی‌شنویم تا چند دقیقه پایانی آن که نام فرانسیس هندلی روی تکه کاغذی نوشته شده است و البته معلوم نیست واقعاً اسم اوست یا نه.


6. آرتیست – THE ARTIST – 2011

یک فیلم تماشایی و غیرقابل توصیف که با موسیقی شنیدنی خود شما را به عصر دیگری می‌برد. موسیقی پراکنده وجود دارد و موسیقی ارکسترایی از “لودویک بورس” (Ludovic Bource) هم شنیده می‌شود.هر بازیگر به زبان مادری خود حرف میزند که از زبان دیگری تفاوت دارد.

جرج ولنتین با بازی “ژان دوژاردن” (Jean Dujardin) یک ستاره فیلم صامت است که با وجود تیپ جذاب و ابرو و سبیل خاصش به شخصیت‌های کارتونی می‌ماند. این ستاره مسن به بازیگر جوان بااستعدادی کمک می‌کند تا دوباره به شهرت برسد، چرا که پپی میلر، با بازی بازیگر آرژانتینی “برنیس بژو” (Bérénice Bejo) جای او را گرفته است.

جرج معتقد است او بازیگر است و فقط باید بر کارش تمرکز کند. “سوزان سونتاگ” یک نویسنده آمریکایی است که درباره این فیلم می‌گوید: “فیلم “هنرمند” به جای داشتن دیالوگ بین شخصیت‌ها با مخاطب دیالوگ دارد. بنابراین سکوت وسیله‌ای است تا توسط آن با مخاطب ارتباط برقرار کنیم. سکوت ابزار هنرمند است تا به کمک آن خود را از بند جهان آزاد کند، که برای هنرمند جهان عبارت است از حامی، مشتری، مصرف کننده، ضدقهرمان، و مخاطب اثر.” بنابراین فیلم هم مانند جرج ساکت بوده و در انتها دیالوگ می‌شنویم.

همچنین بخوانید: برترین فیلم‌های کلاسیک سیاه و سفید که هر فرد دوستدار سینما باید تماشا کند


5. پرسپولیس – PERSEPOLIS – 2007

یک فیلم زندگی نامه‌ای براساس رمان گرافیکی 4 جلدی از “مرجان ساتراپی” و به کارگردانی “ونسان پارونو” (Vincent Paronnaud). فیلمی زیبا با روایتی خاص و رئال درباره زندگی زنان و افراد پیش از انقلاب که با عقاید رایج آن دوره مخالف بودند.

این فیلم زندگی مرجان از کودکی تا جوانی را نشان می‌دهد. او به عنوان یک نوجوان به هنر رزمی “بروس لی” (Bruce Lee) علاقه دارد و به موسیقی “آیرن میدن” (Iron Maiden) گوش می‌دهد، در همین حال با محدودیت‌های حاکم در آن دوران مخالف است و باید با آن مبارزه کند.

او در آرزوی خانه‌ای است که هرگز وجود نداشته است. در خانه احساس خفگی می‌کند چون باید نقش‌هایی را قبول کند که به او تعلق ندارند. تصاویر سیاه و سفید خاکستری فضای کل فیلم را تشکیل می‌دهد. با این که کل داستان به این خفگی و محدودیت می‌پردازد اما استقلال را حس می‌کنیم.


4. نبراسکا – NEBRASKA – 2013

داستانی درباره یک پدر و پسر، که پدر تصور می‌کند جایزه یک میلیون دلاری را برده و این جایزه به در خانه‌اش می‌آید. وودی گرانت یک سرباز بازنشسته جنگ کره است که با پای پیاده از خانه‌اش در مونتانا به نبراسکا می‌رود تا جایزه‌اش را بگیرد.

خانواده‌اش تلاش می‌کنند به او بفهمانند چنین جایزه‌ای وجود ندارد و کلاهبرداری است، اما فایده‌ای ندارد. پسرش دیوید این ماجراجویی را فرصتی برای وقت گذرانی دو نفره با پدرش می‌داند. فضای عاطفی و پیچیده داستان می‌تواند این فیلم را به یکی از بهترین فیلم‌های سیاه و سفید قرن 21 تبدیل کند.


3. کنترل – CONTROL – 2007

یکی از بهترین فیلم‌های زندگی نامه‌ای درباره موسیقی راک آن هم ساخته دو نفر که با موضوع خوب آشنا بودند و با دست خالی آن را ساختند. فیلم براساس خاطرات همسرش کرتیس، دبورا (با بازی “سامانتا مورتون “Samantha Morton”) ساخته شده که در زمان ازدواج نوجوان بود و کارگردانی فیلم را “آنتون کوربین” (Anton Corbijn) برعهده دارد که از کرتیس جوان و خوشتیپ عکس می‌گرفت.

“ایان کرتیس” (Ian Curtis) نوجوانی درونگراست که با دهان باز و خیره به تغییرات زندگی‌اش نگاه می‌کند. رویای او این است که دراز بکشد و با سیگاری رو لبانش به موسیقی گوش دهد و اطرافش پر از رمان باشد. در اواخر سال‌های 1970 به خواننده اصلی یک گروه تبدیل شد و در سن 23 سالگی خودکشی کرد. مسلماً در فیلم به ازدواج او هم پرداخته شد چون همسرش نه تنها منبع و نویسنده ترانه‌ها بلکه تهیه کننده‌اش هم بود. بدون شک ایان برای ازدواج آماده نبود و این موضوع به جنونش در موسیقی منجر شد. او سرانجام به افسردگی متبلا و به شرایطی دچار شد که به سرزنش و آسیب خودش منجر شد.


2. در جستجوی بوسه نیمه‌شب – IN SEARCH OF A MIDNIGHT KISS – 2007

فیلمی در شهر لس آنجلس که در سایه آن شاهد داستانی مدرن هستید. طنز خفیف و داستانی درباره جستجوی عشق شما را میخکوب می‌کند.

در معصومانه‌ترین لحظات داستان گفتگوهایی شکل می‌گیرد که می‌تواند خنده را روی لبانتان بنشاند. بنابراین لحظاتی حس می‌کنیم شاهد یک کمدی رمانتیک هستیم. داستان رفته رفته چندلایه تر شده و دوست دارید تا پایان با فیلم همراه شوید تا بفهمید چه بر سر شخصیت‌های داستان می‌آید. عنوان فیلم هم به اندازه کافی جذاب است.

همچنین بخوانید: رتبه‌بندی بهترین فیلم‌های دهه اخیر با پیچش داستانی جذاب


1. تحسین متقابل – MUTUAL APPRECIATION – 2005

فیلمی جذاب و دیدنی یادآور روستاهای شرق در فیلم‌های سال‌های 1980. شخصیت‌های داستان لایه‌های متفاوت و متضادی دارند که آنها را به انسان‌های واقعی و مسئول تبدیل می‌کند که در کنار هم زندگی می‌کنند. فیلم درباره زندگی موزیسینی به نام آلن رایس است که گروهش از هم پاشیده. بنابراین آلن برای رسیدن به رویای موسیقی راک به نیویورک می‌رود.

روایت داستان آنقدر زلال است که گویا خودبخود در مقابل چشمانتان جریان دارد. آلن عاشق الی است اما احساساتش را نشان نمی‌دهد، مثلاً روی چمدانی با لباس‌های پراکنده می‌نشیند تا زود بسته نشود. شخصیت‌های تحلیل شده داستان نمی‌خواهند احساساتشان را راحت به هم نشان دهند و به همین دلیل در شرایط سخت راحت باهم حرف می‌زنند. لنز سیاه و سفید فیلم را به یک رؤیا تبدیل می‌کند و بیشتر فضای آن را نشان می‌دهد تا جزئیات را.


امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید. منتظر شنیدن نظراتتان هستیم!

                               

دیدگاه‌ها

بستن فرم