10 دیالوگ به یادماندنی در فیلم‌های “ماتریکس” (The Matrix)

“ماتریکس” فیلمی علمی تخیلی است که هنوز تماشایی است. به سختی می‌توان یک فیلم علمی-تخیلی یافت که از این فیلم الهام نگرفته باشد. گرچه این موضوع دلیل اصلی به یادماندنی بودن این فیلم نیست، اما یکی از عوامل تاثیرگذار بر موفقیت این اثر محسوب می‌شود.

زمانی که به این فیلم فکر می‌کنیم احتمالاً به یاد موجودات هوش مصنوعی عنکبوت مانند می افتیم، یا شاید به یاد گلوله‌هایی که از کنار نئو رد می‌شد. با این حال در این فیلم دیالوگ‌های درخشان و شنیدنی وجود دارد که در اینجا به آن اشاره می‌کنیم. با پروشات همراه باشید.


10. بلند شو، ترینیتی. فقط بلند شو.

این صحنه در آغاز فیلم تماشاگران را با شخصیت ترینیتی آشنا می‌کند. مهارت او واضح است، اما در صحنه‌هایی که تعقیب شده و روی زمین می افتد درحالی که تفنگی منتظر اوست، ترسیده و با این طریق انسانیت خود را نشان می‌دهد، اما خود را مجاب می‌کند که ادامه دهد.

همچنین بخوانید: معرفی 12 فیلم جذاب و دیدنی شبیه ماتریکس (The Matrix)


9. فکر کردم تو مردی. “اکثر مردها همینطورن”.

ترینیتی پس از دنبال کردن خرگوش سفید ترینیتی را ملاقت می‌کند و به دنبال او به کلوپ وارد می‌شود. فیلم هرگز اشارات فمینیستی نداشته، اما لازم هم نیست.

صحنه‌های اکشن شخصیت‌ها و گریم خودشان گویای موضوع هستند و به همین دلیل هرگز به جنسیت ترینیتی اشاره نمی‌شود. زیرا حضور او اثبات کننده همه چیز است.


8. تو یک برده‌ای نئو. برای بردگی به دنیا آمدی.

نئو هنوز قرص قرمز را نخورده. او به مورفئوس گوش می‌دهد که می‌گوید دنیایی که او در آن زندگی می‌کند، دنیایی نیست که تصور می‌کرده و او برای این زندگی برنامه ریزی شده بود.

همه این جریانات استعاری به نظر می‌رسند و نئو باید به حقیقت پی ببرد.


7. کمربندت را ببند، دوروتی.

فیلم برای تعریف و واضح کردن فضای روایت خود از ارجاعات به فرهنگ عامه استفاده می‌کند. ترینیتی از نئو می‌خواهد خرگوش سفید را دنبال کند. مورفئوس از او می‌پرسد که می‌خواهد به چاله خرگوش بیفتد یا نه؛ که هردوی آنها ارجاع به “آلیس در سرزمین عجایب” است. سپس سایفر عزیمت نئو از ماتریکس را با رفتن دوروتی از کانزاس مقایسه می‌کند؛ به این معنا که کانزاس دنیای دروغین و اوز دنیای واقعی بود.


6. استراحت کن، نئو.

در این فیلم کلمه “سؤال” و “جواب” زیاد استفاده می‌شود، مخصوصاً در نیمه ابتدایی فیلم. تاکید بر کنجکاوی و این حقیقت که نئو فرد کنجکاوی است، او را متفاوت می‌کند.

مورفئوس می‌تواند نیاز نئو برای یافتن سؤال را درک کند و به شیوه‌ای با او همدردی می‌کند که بیننده را تحت تأثیر قرار داده و باعث می‌شود آنها هم سؤالات خود را داشته باشند.

همچنین بخوانید: 33حقیقت جالب درباره مجموعه فیلم‌های ماتریکس


5. حقیقت چیست؟

نئو نمی‌تواند باور کند که حقیقت پیشین او در هنگام ترک ماتریکس تماماً دیجیتال بود.

او درحالی که روی صندلی کهنه چرمی نشسته سرش را تکان می‌دهد و اصرار دارد که آن زندگی حقیقت دارد. بنابراین با مورفئوس مکالمه‌ای را آغاز می‌کند که مورفئوس او را به چالش می‌کشد و می‌گوید وقتی حواس پنجگانه مغز حقیقت را تعریف می‌کنند چگونه می‌توان از حقیقت مطمئن شد.


4. ذهن حقیقت را تعریف می‌کند.

گرچه ماتریکس واقعیت مجازی است، با این حال مردم هنوز در آن می‌میرند. نئو درحالی از تمرین بیدار می‌شود که دهانش خونی است، انگار که واقعاً مبارزه می‌کرده.

مورفئوس می‌گوید در ماتریکس مغز می‌میرد و درنتیجه بدن هم می‌میرد. این موضوع تمرکز فیلم بر قدرت ذهن را نشان داده و توضیح می‌دهد که ذهن حقیقت انسان را تعریف می‌کند.


3. می‌دانی پس از نه سال چه فهمیدم؟ اینکه جهالت نعمت است.

لحظه شام خوردن سایفر با مأمور اسمیت به تماشاگر کمک می‌کند تا درباره کیفیت زندگی در داخل ماتریکس در مقایسه با جهان فکر کند. سایفر برای کسب شانس بازگشت به ماتریکس انسان را رها می‌کند، زیرا می‌داند که این دنیا واقعی نیست. با این حال او شامش را خورده، متوجه می‌شود که مزه غذا واقعی بوده و اگر هرروز در واقعیت غذا بخورد عالی می‌شود. چه چیزی از این بهتر؟


2. قاشق خم نمی‌شود. تو خم می‌شوی.

دیدار نئو با معبد به او این فرصت را می‌دهد تا با انسان‌هایی که از ماتریکس خبر دارند آشنا شود. کودکی با ذهنش قاشقی را خم می‌کند و نئو هم به آنها ملحق می‌شود تا این کار را انجام دهد.

کودک به او یادآوری می‌کند که او نیست که قاشق را خم می‌کند بلکه ذهنش این حقیقت را پذیرفته و متوجه شده که باید چارچوب‌های ذهنی‌اش را کنار بگذارد.

همچنین بخوانید: 5 فیلم جذاب و دیدنی شبیه فیلم اطلس ابر (Cloud Atlas) که باید تماشا کنید


1. دنیای کامل رؤیایی بود که مغز بدوی‌ات می‌خواست از آن بیدار شود.

مونولوگ مأمور اسمیت درباره ذهنیت او درباره انسان و خلق هوش مصنوعی به مشکلاتی که بر زندگی انسان امروز تأثیر دارد، اشاره می‌کند.

یکی از مشاهدات جالب شخصیت او این است که بشر برای تعریف زندگی خود به بدبختی و رنج وابسته است و معتقد است زمانی که هوش مصنوعی گسترده شده و واقعیت مجازی را در اختیار انسان می‌گذارد، ذهن آنها این موضوع را رد می‌کند زیرا با معنای زندگی‌اش در تضاد است.


امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید. منتظر شنیدن نظراتتان هستیم!

                               

دیدگاه‌ها (3)

بستن فرم

  1. امین

    دی 25, 1401

    اقای اندرسون

    پاسخ

  2. حمید مزینانی

    مرداد 6, 1399

    با سلام
    تشکر می کنم
    ماندگار ترین دیالوگ های تاریخ سینما رو گذاشتید.
    مخصوصاً ((استراحت کن)) و ((حقیقت چیست)) حتی (( کمربندت رو ببند)) بسیار تکان دهنده و گیراست.
    به راستی به ما اموختید که یک جمله یا حتی یک عبارت ساده دیالوگ هم حساب میشه
    ممنون (اینم دیالوگ حساب میشه و ماندگااااار)

    پاسخ

  3. عبآس

    مرداد 4, 1399

    جهالت نعمت است! چه تلخ

    پاسخ