نابترین فیلمهای هنری توسط کدام کارگردانها ساخته شدند؟
فیلمهای مختلفی وجود دارد که برخی از آنها برای تماشاگر عام ساخته شده، و به همین دلیل قواعد و قوانین کلی را پیروی میکند. با این حال فیلمهایی هم وجود دارند که به منظور اهداف هنری ساخته میشوند، نه اهداف تجاری.
این فیلمها به شیوه متفاوتی از فیلمهای تجاری ساخه شده، و در اغلب موارد کارگردانها به دنبال نمایش دیدگاه خاصی از زندگی هستند.
این اهداف باعث میشود کارگردانها زبانها و مکانیسمهایی خلق کنند که قالب فیلمسازی را کنار زده، و برترین تجربههای تاریخ فیلمسازی را در اختیارمان قرار دهند.
این فیلمها با سبک ویژهای ساخته شده، و کارگردانهای آن اهداف هنری دارند، و فراتر از انتظار مخاطب ظاهر میشوند. در اینجا لیستی از برترین کارگردانهای هنری را به شما معرفی میکنیم. با پروشات همراه باشید.
10. بیلا تار – Béla Tarr
“بیلا تار” کارگردان مجارستانی یک فیلمساز خاص است که از زمان آغاز حرفه خود در سال 1977 با فیلم “آشیانه خانوادگی” (Family Nest)، نه فیلم ساخته که تمامشان خاص و متفاوت هستند.
فیلمهایی مانند “تانگوی شیطان” (Satantango) که در سال 1994 ساخته شد، و بیش از 400 دقیقه است، نمونههایی از فیلمهای رادیکل او میباشد. او به عنوان یک کارگردان بزرگ، درباره شکل فیلمسازی ایده خود را دارد. او خود را بیشتر یک هنرآموز میداند تا یک هنرمند، و همچنین معتقد است که به جای پیروی از قواعد کلاسیک سینما میتوان زبان خاص خود را خلق کرد.
تار حرفه خود را پیشرفت زبانی خاص و شخصی میداند. او ادامه این زبان را در فیلم “اسب تورین” (The Horse of Turin) سال 2011 توصیف میکند که جز آثار پایانی حرفه اوست. تار پس از این فیلم گفت که میخواهد آغازگر نسل جدیدی از فیلمسازان باشد. جنبه دیگری از او نیز به ما میگوید که دوست دارد در شرایط خوبی در سینما کار کند؛ او فیلمنامه های جدید را دوست ندارد، و به جریانهای دیگر علاقه مند است.
همچنین بخوانید: معرفی 15 کارگردان زن فعال در سینمای امروز جهان
9. کریشتوف کیشلوفسکی – Krzysztof Kieślowski
این فیلمساز لهستانی در پیچیدهترین و تاثیرگذارترین فیلمهای تاریخ که شامل یک سه گانه و “ده فرمان” (Decalogue) هستند، با “کشیشتف پیسیویچ” فیلمنامه نویس همکاری کرد.
سه گانه او در فرانسه و براساس سه رنگ پرچم فرانسه ساخته شد؛ در این سه گانه، مضامین مربوط به سه رنگ پرچم به ساختار یکپارچه و پیچیده حسی تبدیل شدهاند، که شخصیتهای آن باید از شر گذشته رها شده، یا با چالشهای اخلاقی روبرو شوند.
پیچیدگی آثار او در “ده فرمان” به اوج رسیده، و شامل فصلهایی است که در آن هر شخصیت براساس یک فرمان شکل گرفته است. کیشلوفسکی با این شخصیتها میخواهد ماجراجویی درونی انسان را نشان دهد که به فیلم هم شیوه روایی بیرونی داده، و پیام آن را بیان میکند.
همچنین بخوانید: 12 فیلم برتر لهستانی در تاریخ فیلم سازی این کشور
8. عباس کیارستمی – Abbas Kiarostami
“عباس کیارستمی” فیلمساز ایرانی، از زمان ساخت فیلم در سالهای 1970 تا مرگ در سال 2016 به یکی از مورداحترامترین کارگردانهای جهان تبدیل شد. کیارستمی کارگردان دیگری بود که زبان خود را به عناصر بیانی تقلیل داده، و از طریق آن به یک زبان منحصر به فرد و چشم انداز جدیدی دست یافت که آنها را در فیلمهای خود نمایش میدهد.
او بر رویدادهای معمولی زندگی و شخصیتهای معمولی تمرکز کرده، و با کمک فیلم آنها را به چیزی تبدیل میکند که هرگز ندیده و حتی فراموش کردهایم. این ویژگی اصلی کیارتمی بود که از طریق سینما حقایق پنهان زندگی را نمایش میداد.
همچنین بخوانید: لیست 40 تایی بهترین فیلم های ایرانی در تاریخ سینمای ایران
7. ژان-لوک گدار – Jean-Luc Godard
این کارگردان نوودل وگ که هنوز مشغول کار است با فیم انقلابی “از نفس افتاده” (Breathless) محصول سال 1960 کارش را آغاز کرد، فیلمی که بسیاری از قواعد مونتاژ، فرم فیلم و روایت را کنار زد. “ژان-لوک گدار” از زمان موج نوی فرانسه فیلمسازی را متوقف نکرده، و هرگز به قانونی پایبند نبوده است. سبک گدار به همراه پیشرفتهای فنی ارتقا یافت، و به جایی رسید که با عکس فیلم میسازد.
حرفه گدار به طور پیوسته با مردمی که در هر لحظه زندگی کنارش بودند تغییر کرد. حرفه او از زمان فیلمهای رمانتیک یا فیلمهای سیاسی در حال دگرگونی بوده است. گدار در دوره فعالیت خود برای خلق فضاها و واحدهای روایی که مخاطب را به چالش میکشید، مونتاژ را دچار چالش کرد. هرگز نمیدانید از فیلمهای گدار چه میخواهید، و دائم شوکه میشوید.
همچنین بخوانید: 10 کارگردانی که بخاطر فیلمهایشان تحت پیگرد قانونی قرار گرفتند
6. فدریکو فلینی – Federico Fellini
“فدریکو فلینی” به عنوان یکی از بزرگترین فیلمسازان ایتالیایی توانست نام خود را به یک صفت تبدیل کند. با تماشای فیلمهای فیلنی به دنیایی متفاوت از دنیای واقعی وارد میشوید، که اتفاقات غیرممکن در آن رخ داده، و این اتفاقها به شکل و در فضایی رخ میدهند که به سبک فلینی هستند. این یک دنیای رؤیایی است که توسط یکی از بزرگترین هوشهای تاریخ سینما ساخته میشود.
زمانی که از فلینی صحبت میشود باید کلیدواژه “رؤیا” را به کار ببریم، و این رؤیا نه فقط به ماهیت رویدادها بلکه به شیوه روایت آنها نیز اشاره میکند. نحوه صداپیشگی فیلمهای او خاص بوده، و خود فیلم را نقد میکند. طراحی تولید نه تنها در هر فیلم یکپارچه بوده، بلکه در هر فیلم دیده شده و دنیای او را نشان میدهد که پر از کنایه و نقد است.
همچنین بخوانید: معرفی 10 فیلم با پایان زیبا و دیدنی در تاریخ سینما
5. تئو آنگلوپولوس – Theo Angelopoulos
این فیلمساز یونانی به مدرسه فیلمسازی در فرانسه رفت که از آن اخراج شد، اما بازهم از حرفهاش دست نکشید. او پس از چندین پروژه شکست خورده سرانجام اولین فیلم خود را در سال 1970 به نام “بازسازی” (Reconstruction) ساخت، و از آن سال تا زمان مرگ خود در سال 2012 بیش از 10 فیلم ساخت. آخرین فیلم او به نام “غبار زمان” (The Dust of Time) در سال 2008 ساخته شد.
آنگلوپولوس سبک پیچیدهای خلق کرد که شامل برداشتهای بلند و عریض است. در این شات ها میزانسن دقیق و گویاست، و اشیا و شخصیتها در آن دیده میشوند. برخی از شات های او بسیار پیچیده بوده، و تعداد زیاد شخصیتها در فضا دیده شده یا باهم ارتباط دارند.
اما آنگلوپولوس کارگردانی نیست که بی دلیل شات های بلند و پیچیده بسازد، او بسیار دقیق بوده، و گاها با کمک میزانسن، موسیقی و دیالوگ لحظات خاصی در فیلم خلق میکند. او گفت موضوع اصلی او تاریخ و زمان بوده، و این موضوع در لحاظت مختلفی از فیلم یافت میشود که مفهوم فعلی ما از زمان را کنار میزند.
او با بزرگترین هنرمندان قرن بیستم همکاری کرد. آهنگساز یونانی، ” النی کارایندرو”، آهنگساز همیشگی او بوده است. آنگلوپولوس برای “تونیو گوئرا” فیلمنامه نوشته، و با بازیگرانی مانند “هاروی کایتل”، “مارچلو ماسترویانی” و “گونار اکلوف” همکاری کرده است.
همچنین بخوانید: 10 کارگردان سینما که فیلمهایی میسازند که ارزش تماشای چندباره دارند
4. اینگمار برگمان – Ingmar Bergman
این کارگردان بزرگ سوئدی یکی از کارگردانهای پرکار تاریخ سینماست. او کارگردانی را از سالهای 1940 آغاز کرد، و در سال 1982 با فیلم “فنی و الکساندر” (Fanny and Alexander) با فیلمسازی سنتی خداحافظی کرد (سینمای فیلمهای اکرانی)، با این حال به خاطر شاهکارهایش یکی از بزرگترین چهرههای تاریخ سینماست.
اغلب فیلمهای دوران حرفهای او در جزیره فارو و به همراه عده معدودی از عوامل ساخته شد. او با هنرمندان بزرگی مانند “سون نیکویست”، گونار اکلوف”، “لئو اولمان”، “بیبی آندرشون”، “اولاً ریری” و هنرمندان سوئدی دیگر همکاری کرده است.
برگمان همیشه عاشق تئاتر بود، و شاید ترکیب درک عمیق او از فیلمسازی و تئاتر اجازه داد فیلمهای عمیق و پیچیدهای مانند “پرسونا” (Persona)، “مهر هفتم” (The Seventh Seal) و “توت فرنگیهای وحشی” (Wild Strawberries) را بسازد. این فیلمها شخصیتهای پیچیده، عاطفی و میزانسن هایی دارند که به دوربین مربوط است.
برگمان اهمیت مونتاژ و ریتم را نیز درک کرده، و این موضوع در پیام فیلمهایی مانند “پرسونا” که او آن را یک سمفونی شنیداری بصری میداند تا یک داستان مرسوم، قابل دید است.
همچنین بخوانید: نگاهی به 20 شاهکار برتر اینگمار برگمان، کلکسیونی تکرار نشدنی برای شیفتگان سینما
3. یاسوجیرو اوزو – Yasujirō Ozu
“یاسوجیرو اوزو” را گاها ژاپنیترین کارگردان ژاپنی میدانند، و او خود را یک توفوساز توصیف میکند. زیرا او میخواست با حداقل عناصر زبان خود را منتقل کند، و دقیقاً به آنچه که میخواست رسید. در فیلمهای او تقریباً هیچ حرکت دوربینی وجود ندارد، و شخصیتهای موجود در خانههای سنتی ژاپن در آن به چشم میخورند. او از طریق فیلمنامه خود توانست بر فیلمسازی تسلط یافته، و یکی از متفاوتترین سبکهای تاریخ فیلمسازی را بسازد.
“ویم وندرز” فیلمهای او را یکی از آخرین گزینهای خالص جهان میداند، و البته وندرز تنها کسی نیست که این کارگردان را تحسین کرده، و از او الهام میگیرد. سبک فیلمسازی خاص و زیبایی شناسانه او در فیلمسازی یادآور احساس و صداقت بوده، و برای خلق آن به عناصر زیادی نیاز نداریم.
اوزو برای مطالعه شرایط انسان بر درامهای خانوادگی و شخصیتهای ساده تمرکز میکند، و همین تمرکز به او اجازه داد انسانیت را به شیوه خودش دیده و نشان بدهد.
همچنین بخوانید: برترین فیلمهای ترسناک سینمای ژاپن
2. آندری تارکوفسکی – Andrei Tarkovsky
این کارگردان روسی افسانهای طی 24 سال حرفه خود با مشکلات و تراژدیهایی مواجه شد، و به دلیل موانعی که در هر فیلم به آن دچار شد تنها توانست هفت فیلم بسازد. گاهی اوقات به دلیل نگرش متفاوتش به سینما حمایتی دریافت نمیکرد، گاهی اوقات با سانسور روبرو میشد، در شرایطی هم بیمار بود، اما این هیچکدام از این موانع مانع ساخت برترین فیلمهای تاریخ سینما توسط او نشدند.
او یکی از اولین کارگردانهایی بود که امکان برداشت شات های بلند، میزانسن پیچیده و ارتباط میان شخصیتها، دوربین و قضا را ایجاد کرد، اما علاوه بر این برداشتها، علاقه او به ایجاد زبان شخصی و اصیل فیلمهای تارکوفسکی را متمایز کرد. او میخواست داستان خود را به شیوهای روایت کند که تا به حال دیده نشده، و همین موضوع باعث بسط دادن زبان فیلمش میشد.
او پس از مرگ “آناتولی سولونیتسین”، بازیگر اهل شوروی که سالها همکارش بود، مجبور شد در خارج از روسیه فیلم بسازد. در سال 1983 فیلم “نوستالژی” (Nostalgia) را در ایتالیا و با همکاری “تونینو گوئرا” و در سال 1986 فیلم “ایثار” (The Sacrifice) را با همکاری عوامل “اینگمار برگمان” یعنی “گونار اکلوف” و “سون نیکویست” ساخت. تارکوفسکی کتابی چاپ کرد که در آن سینما را واسطهای برای بیان جنبههایی از زندگی میداند که در زبان روزمره قابل بیان نیستند.
همچنین بخوانید: نگاهی به سینمای آندری تارکوفسکی: رده بندی هر 7 فیلم مفهومی و شاعرانه تارکوفسکی
1. روبر برسون – Robert Bresson
“روبر برسون” کارگردان فرانسوی، یکی از آن کارگردانهای دیگری است که حرفه خود را نه فقط به فیلمسازی بلکه به نوعی از فیلمسازی برای ایجاد زبانی خاص اختصاص داده، که در آن چشم انداز جدیدی از زندگی را نشان میدهند. سبک برسون به رویدادهای معمولی معنا و حسی میدهد که ایجاد آن تنها از طریق فیلم ممکن است.
فیلمهای برسون مانند “جیب بری” (Pickpocket) در سال 1959 یا “ناگهان بالتازار” (Au Hasard Balthazar) در سال 1966 تنها با شات هایی از صورت و دست ساخته شدهاند. گاهی اوقات برسون را کارگردانی میدانند که با حداقلها داستان خود را روایت میکند. عواطف خاص او و تواناییاش در بیان روابط انسانی از طریق حرکات دستها چنین امکانی را فراهم میکند.
با تماشای فیلمی از روبر برسون به دنیای متفاوتی وارد میشوید که با زوایای فیلمهای خود روابط را نشان میدهد. همین موضوع او را به یکی از متمایزترین فیلمسازان تبدیل کرده، تا جایی که برادران داردن از او الهام گرفته، و فیلمسازانی مانند تارکوفسکی او را یکی از برترینها میدانند.
همچنین بخوانید: معرفی بهترین کارگردانهای دهه اخیر (2010 تا 2019)
امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید؛ منتظر شنیدن نظراتتان هستیم!
دیدگاهها