10 کارگردان سینما که فیلمهایی میسازند که ارزش تماشای چندباره دارند
ابتدا بیایید ببینیم فیلمی که میتوان چندبار تماشا کرد چه فیلمی است. براساس باور عموم، که ما هم آن را قبول داریم، فیلمهایی که به خوبی درک شده، و محبوب هم هستند، را میتوان بارها تماشا کرد.
اما معمولاً تماشاگران به دلایل مختلف یک فیلم را بارها و بارها تماشا میکنند. به همین دلیل باید از قبل عذرخواهی کنیم، زیرا ممکن است برخی از کارگردانهای موردنظر شما در این لیست نباشند. برخی از آنها در این لیست جای نمیگیرند، درحالی که برخی دیگر حتی نمیتوانند در لیست ده فیلم برتر قرار بگیرند. کارگردانهای موردنظر شما به هر دلیلی در این لیست جای نگرفته باشند مهم نیست، زیرا جای خود را به کارگردانهای دیگر دادهاند.
بنابراین بدون اتلاف وقت میخواهیم کارگردانهایی را که فیلمهایشان ارزش چندین بار تماشا کردن را دارد، به شما معرفی کنیم. پیش از شروع مطمئن شوید که برای خواندن این مقاله وقت دارید. با پروشات همراه باشید.
10. مارتین اسکورسیزی – Martin Scorsese
یکی از پرکارترین فیلمسازهای اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یک که در دهه هشتاد زندگیاش هم قصد بازنشستگی ندارد.
از بین تعداد زیاد فیلمهای او، بسیاری “راننده تاکسی” (Taxi Driver)، داستان یک کهنه سرباز جنگ ویتنام که به جنون رسیده را فیلم برتر او میدانند. این فیلم جایزه نخل طلا را به دست آورد. برخی دیگر هم فیلم “رفقای خوب” (Goodfellas) را شاهکار او میدانند. این فیلم از آغاز ریتم سریعی داشته، و پیش از اینکه متوجه شوید در دنیای آن غرق خواهید شد.
فیلم موفق دیگر این کارگردان “گاو خشمگین” (Raging Bull) است، که براساس خاطرات “جک لاموتا”، بوکسور میان وزن سالهای 1940 که مشکلات شخصی بسیاری داشت، ساخته شد. این کتاب نه چندان موفق در دستان اسکورسیزی بزرگ به یک فیلم دیدنی تبدیل شد. “رابرت دنیرو” مثل همیشه شخصیت لاموتا را فراموش نشدنی کرد.
سپس تریلر سال 2006 “رفتگان” (The Departed) است که به شهرت رسید. شاید آن موفقیتی که اسکورسیزی با “راننده تاکسی” و “گاو خشمگین” باید به دست میآورد، با این فیلم به دست آورد. داستانی درباره نفوذ یک خلافکار ایرلندی به پلیس ماساچوست که در گیشه حدود 300 میلیون دلار فروش داشت. مهمتر از آن در سال 2007 نیز جایزه اسکار بهترین کارگردان را دریافت کرد.
فیلم سرگرم کننده دیگر او “کازینو” (Casino) نام دارد. بسیاری این فیلم را بازسازی فیلم “رفقای خوب” میدانند، که “نیکلاس پیلگی” داستان را نوشته، و دنیرو نقش اصلی را برعهده دارد. سپس “خیابانهای پایین شهر” (Mean Streets) از او نیز پس از اکران به یک شاهکار تبدیل شد. این فیلم در حرفه دنیرو نقش مهمی داشت، و همکاری درخشان این بازیگر و کارگردان را اثبات کرد.
همچنین بخوانید: بیوگرافی کامل مارتین اسکورسیزی و معرفی 23 فیلم برتر او
9. برادران کوئن – Coen Brothers
این کارگردانهای درخشان خستگی ناپذیر هستند، و جز کارگردان هایی هستند که در ژانر نوآر جنایی، کلیشههای این ژانر و بررسی زندگی آمریکایی نقش مهمی دارند. بنابراین تعجبی ندارد که فیلمهای آنها شهرت زیادی دارند.
بهترین فیلم آنها تا به امروز “جایی برای پیرمردها نیست” (No Country for Old Men) نام دارد، که وست تگزاس سالهای 1980 را نشان میدهد که در آن یک شکارچی به دنبال یک سارق است. سارق با کیفی پر از پول فرار کرده، و قاتل سریالی به دنبال اوست. “خاویر باردم” نقش این قاتل را ایفا کرده، و این نقش به سرعت به خیره کننده ترین و ترسناکترین ویلن تاریخ سینما تبدیل شد. فیلم به اسکار سال 2008 راه یافت، و جایزه اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردان، بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر مرد برای “خاویر باردم” را به ارمغان آورد.
سپس فیلم به یاد ماندنی “فارگو” (Fargo) را ساخت. خون پاشیده شده روی برف و جلوههای زیبای مناظر این فیلم را از آثار دیگر ژانر خود متمایز کرده است. این و برادر علاوه بر خون، در داستان خود از قتلهای متعدد هم استفاده میکنند. “فرانسیس مک دورمند” به دلیل ایفای نقش “ماج گاندرسن” جایزه اسکار بهترین بازیگر زن در نقش پلیس زن را دریافت کرد.
فیلم درخشان دیگر این دو کارگردان “درون لوین دیویس” (Inside Llewyn Davis) نام دارد که به دنیای هنر و هنرمند نگاهی میاندازد. داستان درباره موزیسینی است که بین هنرمندان دیگر نیویورکی فعالیت میکند، یک شخصیت متفاوت در میان دود و سیگار. برخلاف کمدیهای دیگری که شما را به خنده و سپس گریه میاندازد، این فیلم درحالی که گریه میکنید شما را به خنده میاندازد.
سپس به سراغ فیلم “بزرگ کردن آریزونا” (Raising Arizona) میرویم که درباره یک زن و شوهر که قبلاً پلیس و خلافکار بودهاند، و حالا بچه دار نمیشوند، میباشد. سپس تصمیم میگیرند سه قلوهای تاجر شهر را بدزدند. گرچه هر صحنه طنز یا اکشن است، فیلم بسیار عمیق بوده، و زوجی را نشان میدهد که برای داشتن خانواده هرکاری میکنند.
فیلم دیگر آنها “بارتون فینک” (Barton Fink) است: داستان فیلمنامه نویسی که به هالیوود میرود. بارتون که با موانع روبرو شده، به سراغ همسایه کناریاش در هتل که فروشنده دوره گرد است میرود تا از او الهام بگیرد. این چهارمین فیلم “ّبرادران کوئن” است که با ساخت آن ثابت کردند در ساخت کمدی سیاه درباره ذهن انسان مهارت دارند.
8. فرانسوا تروفو – Francois Truffaut
“فرانسوا تروفو” به همراه همکار، دوست و رقیبش “گدار” یکی از پیشگامان موج جدید سینمای فرانسه است، که آثاری با الهام از فلسفه و زیبایی شناسی ادبیات خلق کرده است.
گرچه زبان و چشم انداز آثار متفاوت بودند، اما پیامشان مشابه بود. همینقدر بگوییم که هر فیلم او با شگفتی، لطافت و چشم انداز خاصی ساخته شده بود که نشان دهنده عشق به سینماست.
اولین شاهکار او “چهارصد ضربه” (400 Blows) است که یک اثر نیمه-زندگی نامهای پیشگام در موج نوی فرانسه بوده، و براساس بزرگسالی او ساخته شده است. داستان درباره پسر نوجوانی به نام آنتوان است که در برابر بی توجهی مادر و ناپدریاش رفتار خشنی نشان میدهد. پایان فیلم مبهم بوده، و مشارکت فکری مخاطب را میطلبد تا هرکس به شیوه خودش آن را برداشت کند. این فیلم با استقبال مواجه شد، و تروفو جایزه بهترین کارگردان کن را دریافت کرد، همان فستیوالی که یک سال قبل به عنوان یک منتقد او را ممنوع الکار کرده بود.
در سال 1962 فیلم “ژول و جیم” (Jules et Jim) را ساخت، داستانی درباره مثلث عشقی میان ژول، جیم و کاترین، یک زن آزاد، در دوران قبل، حین و بعد از جنگ جهانی اول. این فیلم به دلیل تکنیکهای روایی جدید خود شهرت دارد؛ اما فیلمی که میتواند تا پایان شما را میخکوب کند “زن همسایه” (The Woman Next Door) نام دارد که به عواقب و پیامدهای هوس بازی و حسادت میپردازد.
سپس نوبت به فیلم “روز به جای شب” (Day for Night) میرسد که به تجارت فیلمسازی میپردازد. فیلمهای معدودی توانستهاند مانند این فیلم تروفو به داستان فیلم در فیلم بپردازند.
“بوسههای دزدکی” (Stolen Kisses) سومین سری از مجموعه آنتوان دوینل است که پس از جدایی از ارتش مشاغل مختلف را تجربه کرده، و بارها عشق با زنان مختلف را تجربه میکند. یک فیلم جذاب با لایههایی از شاعرانگی رمانتیک، تقابلهای دراماتیک، و کمدی.
همچنین بخوانید: اگر سبک فیلم سازی برادران کوئن را دوست دارید این 10 فیلم جذاب و دیدنی را تماشا کنید
7. آکیرا کوروساوا – Akira Kurosawa
این نابغه ژاپنی در طی بیش از پنجاه سال فیلمهایی ساخت که نه فقط در ژاپن بلکه در جهان درخشیدند. او اولین فیلمساز ژاپنی بود که به شهرت جهانی رسید. اولین فیلم او که مورد استقبال بین المللی قرار گرفت، “راشامون” (Rashomon) نام داشت، که در فستیوال فیلم ونیز سال 1951 شیر طلایی و در مراسک اسکار سال 1952 جایزه اسکار را دریافت کرد.
فیلمهای کارگردان آمریکایی “جان فورد” و نوشتههای شکسپیر بر او تأثیر گذاشت. در کارنامه او آثار بسیاری وجود دارد که از جنبه هنری و سرگرمی باارزش هستند. او در 26 مارس 1990 به خاطر سرگرم کردن تماشاگران و الهام بخشیدن به فیلمسازان سراسر جهان جایزه افتخاری اسکار را دریافت کرد. او در هنگام دریافت جایزه عنوان کرد که هنوز دانش آموزی است که میخواهد ماهیت سینما را درک کند. که این موضوع فروتنی او را نشان میداد.
داستان “راشامون” درباره چهار شخصیت است که هرکدام از نگاه خود یک حادثه را توصیف میکنند. بنابراین باعث میشود تماشاگر ذات حقیقت، حافظه، درک و انگیزه را زیرسوال ببرد. فیلم دیگر او که باید بارها تماشا کرد “هفت سامورایی” (Seven Samurai) است، و داستان روستایی را روایت میکند که شورشیان به آن دستبرد زده، و روستاییها از هفت سامورایی درخواست میکنند تا از آنها محافظت نمایند. این فیلم بر فیلمسازان سراسر جهان تأثیر گذاشت، که مهمترین اثر اقتباسی از آن “هفت دلاور” (The Magnificent Seven) از هالیوود بود.
فیلم مهم دیگر او “زیستن” (Ikiru) نام دارد که داستان بیماری را روایت میکند که پیش از مرگ به معنا و هدف زندگی میاندیشد. فیلم دیگر کوروساوا “یوجیمبو” (Yojimbo) است که فردی به شهری میآید که بین دو گروه گانگستری تقسیم شده، و این دو گروه بر سر تسلط بر شهر دائم باهم روبرو میشوند.
در سال 1963، فیلم “بهشت و جهنم” (High and Low) را براساس رمان جنایی آمریکایی “Ransom ” از کینگ ساخت، داستان درباره یک تاجر ثروتمند است که پسرش در ازای مبلغ بالایی ربوده میشود. ساختار منسجم این فیلم پلیسی باعث درخشش آن شد.
فیلم دیگر این لیست “سگ ولگرد” (Stray Dog) است که به عنوان یک اثر کلاسیک ژاپنی به ژانر نوآر راه یافت. فیلم درباره کارآگاه تازه کاری است که اسلحهاش در جمعیت گم شده، و حالا به دنبال سارق است، گرچه سلاحش در جرائم مختلف استفاده شده است. طرفداران کوروسوا و فیلمهای نوآر باید آن را تماشا کنند.
6. جیمز کامرون – James Cameron
“جیمز کامرون” در هنگام انتخاب فیلمهایش در سه دهه گذشته بسیار سختگیر بود. گرچه او از فیلم “پیرانا ۲: تخمریزی” (Piranha II: The Spawning) تا به حال تنها 8 فیلم ساخته، تقریباً تمام آنها سرگرم کننده و خیره کننده بودند، و میتوان آنها را بارها تماشا کرد. امروز کامرون یکی از محبوبترین کارگردانهای هالیوودی است که اغلب به دلیل شعف در روایت آثارش نقد میشود. او پیشگام جلوههای ویژه در سالهای 1980 و سپس جلوههای رایانهای بود که با فیلم “آواتار” (Avatar) آغاز شد.
فیلمی که کامرون را به فهرست کارگردانهای درجه یک هالیوود وارد کرد، فیلم “نابودگر” (The Terminator) سال 1984 بود که براساس خواب کامرون ساخته شد، زیر در خواب دیده بود یک موجود فلزی از دل انفجار به بیرون میخزد. این فیلم به دلیل ایده علمی تخیلی اصیل، تریلر میخکوب کننده، و صحنههای اکشن، به یکی از محبوبترین فیلمهای علمی تخیلی تاریخ سینما تبدیل شد.
کامرون پس از موفقیت این فیلم با الهام از چندگانه “بیگانهها” (Aliens) از “ریدلی اسکات” ان را ادامه داد، و یکی از بهترین آثار اکشن را ساخت. این فیلم با وجود اجرای “سیگورنی ویور” که نامزد اسکار شد با بودجه 18 میلیون دلاری 130 میلیون دلار فروش داشت. هفت سال بعد، کامرون با بودجه 100 میلیون دلاری خود در فیلم “نابودگر ۲: روز داوری” (Terminator 2: Judgement Day) آرنولد را در نقش ماشین کشتار نشان داد، و تی 1000 فلزی را به یک قهرمان تبدیل کرد. در نتیجه یکی از بهترین فیلمهای اکشن تاریخ تولید شد.
فیلم دیگر او “دروغهای حقیقی” (True Lies) شاید در میان آثار کامرون چندان چشمگیر نباشد، اما جز بهترین اجراهای آرنولد است. یک تریلر جاسوسی با ریتم تند که آرنولد با استفاده از منابع حکومتی جاسوسی زنش را میکند تا مطمئن شوید به او خیانت میکند یا نه. سپس این دو در یک ماجرای تروریستی درگیر میشوند تا مانع ساخت سلاح هستهای شوند. بدون شک این فیلم یکی از برترین آثار اکشن دهه 90 هالیوود است.
یک دهه یا بیشتر، در سال 2009، فیلم عظیم او “آواتار” ساخته شد. گرچه فیلمنامه آماده بود، اما تکنولوژی دوربین سه بعدی برای خلق دنیای پاندورا آماده نبود. این فیلم پس از اکران رقم هنگفت 2.78 میلیارد دلار فروش داشت.
سپس فیلم “تایتانیک” با داستان حماسی خود از راه میرسد که به پدیده فرهنگی پایان قرن بیستم تبدیل شد. این داستان عاشقانه سه ساعته فروش بسیار بالایی داشت، که کارگردان باید درصدی از سود را نیز دریافت میکرد که حرکت هوشمندانهای بود. ضبط پنج ماهه این فیلم برای عوامل عذاب آور بود زیرا کامرون بارها از کوره در رفت و با عوامل جروبحث کرد؛ اما همانطور که می گویند شاهنامه آخرش خوش است، زیرا “تایتانیک” در گیشه فروش بالایی داشت، و 11 جایزه اسکار از جمله جایزه بهترین کارگردان و بهترین فیلم را به دست آورد. یک آمار باورنکردنی در یک فیلم دیدنی و زیبا.
همچنین بخوانید: 7 فیلم برتر جیمز کامرون که نباید از دست بدهید
5. استیون اسپیلبرگ – Steven Spielberg
اسپیلبرگ از سالهای 1970 ارباب هالیوود بوده است. برخی از فیلمهای او در زمینه طراحی، جلوههای ویژه و سرگرم کنندگی خیره کننده بوده، و برخی دیگر در ژانر خود، به خصوص درام، دیدنی هستند. از بین فیلمهای دیدنی او اثری که پیشرو است بدون شک “پارک ژوراسیک” (Jurassic Park) میباشد که یکی از دیدنیترین فیلمهای هالیوودی است. فیلمی متمایز با جلوههای ویژه باورنکردنی، موسیقی متن “جان ویلیامز” و فیلمنامه ای پر از گره و رمز و راز. این فیلم توانست علاقه جهان به دایناسورها را دوباره زنده کند.
فیلم بعدی او “ئی. تی. موجود فرازمینی” (Extra-Terrestrial) دلنشین ترین و تاثیرگذارترین فیلم علمی تخیلی خانوادگی است. داستان درباره پیوند یک کودک تنها با بیگانه مهربانی است که به زمین آمده، و اجراهای زیبا، جلوههای ویژه، شخصیت بیگانه دوست داشتنی، و فیلمبرداری آن را دیدنی میکند.
فیلم تماشایی بعدی او درباره رویارویی انسان در برابر طبیعت است که الهام بخش آثار دیگر بود. “آروارهها” (Jaws) یک تریلر رازآلود است که با نگاه به این موجود حتماً خواهید ترسید. یک دهه پیش از اینکه اسپیلبرگ خیره کننده ترین فیلم بیگانه را بسازد، درام علمی تخیلی شوکه کننده و جدی به نام “برخورد نزدیک از نوع سوم” (Close Encounters of the Third Kind) را ساخت که مضمون موردعلاقه او یعنی نقش انسان در جهان را نشان میدهد. تا به امروز هنر بصری “داگلاس ترامبل” دیدنی باقی مانده است.
لیست فیلمهای تماشایی اسپیلبرگ برخلاف دیگران تا به اینجا تمام نمیشود، اسپیلبرگ و لوکاس با استفاده از فیلمنامه “لارنس کاسدان” چندگانه “ایندیانا جونز” را خلق کردند. از بین این چهار فیلم، فیلمهای “مهاجمان صندوق گمشده” (Raiders of the Lost Ark) و “ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی” (Indiana Jones and the Last Crusade) محبوبتر میباشند.
4. کوئنتین تارانتینو – Quentin Tarantino
” کوئنتین تارانتینو” متمایزترین و خاصترین استعداد کارگردانی اوایل دهه نود بود. او برخلاف کارگردانهای معروف دیگر، از هیچ مدرسه سینمایی فارغ التحصیل نشد. او در کلوپ فیلم در ساحل منهتن که فروشنده بود در زمینه سینما آموزش دید. دو فیمنامه اولی که در زمان کار در آنجا نوشت عبارتند از “عشق حقیقی” (True Romance) و “قاتلین بالفطره” (Natural Born Killers).
اولین فیلم مهم او “داستان عامه پسند” (Pulp Fiction) که به داستان دو مزدور با بازی خیره کننده “ساموئل ال. جکسون” و “جان تراولتا” میپردازد. زمانی که فیلم جایزه نخل طلای فستیوال کن را دریافت کرد، همه چشمها به سمت او خیره ماند، زیرا با بودجه 8 میلیون دلاری با فروش 100 میلیون دلاری مواجه شد. فیلم دوم برتر او “جانگوی آزاد شده” (Django Unchained) است که به داستان یک برده پیشین میپردازد که به یک شکارچی تبدیل شده، و میخواهد به کمک دوستش ارباب پیشین همسرش را نجات دهد. درحالی که شخصیتها چندلایه و جذاب هستند، صحنههای اکشن و فیلمبرداری خیره کننده و جذاب هستند.
فیلم بعدی او سری اول و دوم “بیل را بکش” (Kill Bill) است که در لایههای مختلف درام، هجو و اکشن را ادغام میکند. بدون شک این فیلم یکی از بهترین داستانهای انتقام زنانه است. در هنگام تماشای فیلم از ابتدا تا انتها میخکوب میشوید. “سگهای انباری” (Reservoir Dogs) داستان سرقتی است که خوب پیش نمیرود، فیلمنامه آن را تارانتینو در زمان کار در کلوپ نوشت. این فیلم در فستیوال ساندنس با موفقیت مواجه شد، و محبوب شد.
فیلم بعدی لیست “حرامزادههای لعنتی” (Inglourious Basterds) است که به نقشه از بین بردن هیتلر و مقامات او در یک شب میپردازد. این فیلم جذاب بوده، و پایان درخشانی دارد.
همچنین بخوانید: 9 فیلم برتر کوئنتین تارانتینو (Quentin Tarantino) به انتخاب مخاطبین
3. سرجو لئونه – Sergio Leone
“سرجو لئونه” کارگردان ایتالیایی این فیلم وسترن اسپاگتی را در دهه 60 ساخت. صحنههای رازآلود و روایت جذاب نقطه عطف این اثر وسترن است. مهمترین عنصر اثر لئونه توانایی او در خلق تنش با وجود یک دوربین کوچک یا حرکت شخصیت است. تیم تدوین کننده و آهنگساز فیلم این تأثیر را ایجاد کردند. گرچه تعداد فیلمهای او محدود بودند، اما توانستند در عمق خودآگاه مخاطب بنشینند.
اولین سری سه گانه دلار، “یک مشت دلار” (A Fistful of Dollars) به دلیل معرفی “کلینت ایستوود” شهرت دارد. این فیلم بازسازی اثر “یوجیمبو” در سال 1961 از کوروسوا است که آن هم از وسترنهای “جان فورد” الهام گرفته بود. موفقیت این فیلم باعث شد سری بعد آن با نام “به خاطر چند دلار بیشتر” (For a Few Dollars More) با بودجه بیشتر ساخته شد. سری آخر این سه گانه “خوب، بد، زشت (The Good, the Bad and the Ugly) است که موسیقی متن و فیلمبرداری آن را به یک اثر حماسی و اثر مهم ژانر وسترن تبدیل کرد.
فیلم مهم دیگر لئونه “روزی روزگاری در غرب” (Once upon a Time in the West) از شرکت پارامونت است. این فیلم با بودجه بزرگ خود اولین فیلم لئونه است که در آمریکا و در کلرادو ضبط شد. آخرین فیلم موفق او “روزی روزگاری در آمریکا” (Once Upon a Time in America) شاهکاری در شهر نیویورک است، نه در غرب وحشی. این فیلم را یک اثر شاهکار میدانند که پایان درخشانی بر حرفه او بود.
2. چارلی چاپلین – Charlie Chaplin
زمانی که “چارلی چاپلین” شخصیت جادویی خود با نام “ترامپ” را خلق کرد، و به یکی از خیره کننده ترین شخصیتهای سینمایی تبدیل شد، سینما اولین گامهای رشد خود را برمی داشت. شخصیتی که به شکل عجیبی راه میرفت، کت و شلوار کهنه میپوشید، کلاه می گذاشت، سبیل داشت، و با رفتار عجیب و غریبش علاقه همه را جلب میکرد. نبوغ “چارلی چاپلین” باعث میشود روایتهای مجذوب کننده، معصومیت و صحنههای آن را بارها و بارها تماشا کنید.
“بچه” (The Kid) اولین اثر کارگردانی شده او یکی از بهترین آثارش است. فیلم به فقر سالهای 1920 میپردازد که ترامپ در خرابهها زندگی میکند، زباله میخورد، و روزهایش را به بیهودگی میگذراند تا اینکه به یک کودک یتیم برمی خورد، و او را زیر بال و پر خود میگیرد.
فیلم بعدی او “تب طلا” (Gold Rush) است، و دورهای را نشان میدهد که همه در جستجوی یافتن طلا و ثروتمند شدن بودند، و ترامپ هم به دنبال طلا بود.
فیلم دیگر لیست “روشناییهای شهر” (City Lights) است که هم به ترامپ بیخیال میپردازد، و هم به ماهیت عاشقانه زندگی او. این فیلم متمایزترین پایان سینمایی را دارد. زیرا به تمایلایت روانی انسانها میپردازد که دوست دارند توسط دیگران پذیرفته شده، و دوست داشته شوند.
در سال 1963 فیلم “عصر جدید” (Modern Times) دنیای صنعتی را نشان میدهد، یک نقد سیاسی اجتماعی درباره دوره رکود. فیلم دیگر او که میتوان آن را بارها تماشا کرد “دیکتاتور بزرگ” (The Great Dictator) نام دارد که فاشیسم اروپا را نشان میدهد.
این پنج فیلم جز یازده فیلم کارگردانی شده توسط اوست. “چارلی چاپلین” یک فیلمساز واقعی است که آثارش تا ابد جذاب بوده، و تعجبی ندارد که او را نابغه سینما میدانند.
همچنین بخوانید: بیوگرافی کامل چارلی چاپلین و معرفی 10 فیلم برتر او
1. آلفرد هیچکاک – Alfred Hitchcock
“آلفرد هیچکاک”، ارباب ژانر رازآلود در روز جمعه سیزده اوت 1899 به دنیا آمد. با تماشای پروفایل او میتوانید به عظمت حرفه او پی ببرید. تعجبی ندارد که او را ارباب بزرگ سینما مینامند. بسیاری از کارگردانهای بزرگ فیلمهایشان را بازسازی کردند، اما اثر “روانی” هیچکاک آنقدر دیدنی بود که کارگردانی مانند “گاس ون سنت” به افتخار این کارگردان صحنه به صحنه آن را بازسازی کرد.
به طور کلی هیچکاک ژانرهای مختلف را تجربه نمیکرد، بلکه به فیلمهای جنایی بسنده میکرد. او همیشه علاقه خود به این ژانر را وابسته به دوران کودکی خود میداند که پدرش با یک یادداشت او را به اداره پلیس فرستاد، و درخواست کرد که او را بازداشت کنند.
بدون شک از میان فیلمهای “روانی” نماد ژانر وحشت کلاسیک است. گرچه فیلم نسبت به آثار بعدی او بودجه کمتری دارد، اما به یک فیلم دیدنی تبدیل شد، و الهام بخش ژانرهای دیگر بود. این فیلم با بودجه 800،000 دلاری خود در سراسر جهان بیش از 30 میلیون دلار فروش داشت.
همانطور که پیداست اغلب فیلمهای او را می تون بارها تماشا کرد، اما “سرگیجه” (Vertigo) عمیقترین و شخصیترین فیلم او پس از “روانی” است. یک شکست هنری و تجاری در زمان اکران که امروزه یکی از برترین فیلمهای سینمایی، و یک اثر پیچیده درباره مردانگی و شیفتگی است.
فیلم دیگر او که پس از “سرگیجه” آمد، “شمال از شمال غربی” (North by Northwest) است. یکی از بهترین و خیره کننده ترین آثار رازآلود، عاشقانه و کمدی، که از نظر سرگرمی نیز با فیلمهای مختلف رقابت میکند. شاهکار دیگر هیچکاک “پنجره عقبی” (Rear Window) است که مردی از روی ویلچر و از پنجره خانهاش شاهد یک قتل است. در این فیلم “گریس کلی” نقش آفرینی داشته، و از یک دختر منفعل به یک زن ماجراجو تبدیل میشود.
فیلم جسورانه و خوش سبک دیگر هیچکاک “غریبههایی در قطار” (Strangers on a Train) است که به نماد آموزش سینما در مدارس سینمایی جهان تبدیل شد. اثر موفق دیگر او “سایه یک شک” (Shadow of a Doubt) است که اثر موردعلاقه او میباشد، و این فیلم تمام گرههای فریب و قتل سریالی را در خود دارد.
امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید؛ منتظر شنیدن نظراتتان هستیم!
دیدگاهها (6)
فروردین 31, 1400
استاد قدر سینما بیلی وایلدر .
کی سینمای تروفو رو چند بار نگاه می کنه .؟مگه اینکه بگیم از روی نفهمیدن نگاه کنه نه لذت بردن
پاسخ
فروردین 13, 1399
چرا حرفی از نولان نیست؟؟؟؟
پاسخ
بهمن 7, 1398
واقعا نمی فهمم چرا تو.هیچکدوم از لیستاتون اسمی از فون تریه نیس یعنی انقد فیلماش بده من که فک نمی کنم من خودم داگویل رو سه یا چهار بار دیدم
پاسخ
بهمن 7, 1398
سلام امیر جان،
اگه توی سایت سرچ کنی لیست های زیادی داریم که از فیلم های فون تریه نام بردیم،
همینطور به مقاله اختصاصی از فیلم های فون تریه توی سایت هست که میتونی مطالعه کنی:
https://paroshat.com/46618/لارس-فون-تریه-بررسی-آثار
پاسخ
بهمن 5, 1398
هیچ فیلمی ارزش چندبار نگاه کردن نداره بارهای دو و سوم یا بیشتر فقط اون حس و حال بار اول رو تحت شعاع قرار میده. به هر حال الان اگر بپرسم چرا مثلا اینگمار برگمان تو لیست نیست و چرا این 10 تا ارجح بر باقی کارگردانا هستند عمرا بتونید دلیل بیارید.
پاسخ
بهمن 7, 1398
حالا شما میپرسیدی شاید جوابتو با منطق میدادن!
البته اینطوری که تو به صورتِ “مطلق” حرف میزنی بعید میدونم جز نظر و سلیقهی خودت، چیزی رو قبول کنی
پاسخ