معرفی 10 فیلم خاص به سبک هنری که احتمالا تا به حال ندیدهاید
تعداد افرادی که بر این تفکرند که سینما رویهای آرام دارد و با گذشت زمان در حال افت کردن است و مردم نیز کمکم علاقه خود را به آن از دست میدهند، زیاد است. با این وجود، سینما همچنان قدرت زیادی دارد که میتواند مستقیما به زندگی ما تاثیر بگذارد. و ممکن است فیلمهای هنری بهترین قسمت این ماجراجویی باشند.
کارگردانانی مانند “اینگمار برگمن”، “یاسوجیرو اوزو”، “ژان لوک گدار” و “آندری ناکوفسکی” سینمای هنری را تعریف کردند. آنها فیلمهایی خارقالعاده و خلاقانهای ساختند تا ما را وادار کنند فکر کنیم و وجود، اخلاقیات و خوبی خود را زیر سوال ببریم. و امروز نامهایی مثل “اپیچاتپونگ ویراستاکول”، “لین رمزی”، “آندری زویاگینتسف”، و “نوری بیلگه جیلان” هم در این لیست ذکر شدهاند، و به فرآهم آوردن تجربه سینمایی بیهمتا ادامه میدهند.
با تشکر از این فیلمسازان خاص، ما به حس کردن این جادو ادامه میدهیم. احساساتی مانند ابهام، آرامش، خود را زیرسوال بردن و حتی عجیب و غریب بودن، همچنان در حال تغذیه روح ما هستند.
فیلمهای این لیست درباره همین موضوع هستند و میخواهیم بهترین فیلمها در این مضمون را برایتان فراهم کنیم. با پروشات همراه باشید.
1. قبیله ‒ The Tribe ‒ 2014
“قبیله” یک درام اوکراینی به نویسندگی و کارگردانی “میروسلاو اسلابوشپیتسکی” است. این فیلم یکی از بهترین مثالهای معاصر سبک هنری در سینماست که یک تجربه جسورانه است.
سرجی جوانی با مشکل شنوایی است که به مدرسهای شبانهروزی میرود که دانش آموزان مانند او از آن فارغالتحصیل میشوند. فیلم از روز اول مدرسه شروع میشود که سرجی با قوانین شدید سلسله مراتبی که دانش آموزان برای خود گذاشتهاند، آشنا میشود. و در نهایت او نیز بخشی از آن میشود.
سرجی که اولین امتحان گروه ارازل مدرسه را قبول شده بود، دانش آموزانی که در جرمهای مختلف دست داشتند، حالا دیگر عضوی از این زنجیره شده بود. با این وجود، او عاشق یکی از اعضای گروه میشود که به طور عمیقی به همه چیز تاثیر میگذارد.
“پلیما” کار برجستهای است که بینندگان را درگیر میکند و با مهارت تمام کنترل میشود. این فیلم خشم پویای افراد جوان را که به دنبال راهی به بیرون هستند به طور استادانهای نشان میدهد.
در این فیلم، به زبان اشاره صحبت میشود. هیچ زیرنویس یا دوبلهای برای آن وجود ندارد. درواقع، ما برای فهمیدن عشق و نفرت نیازی به صدا نداریم. کارگردان دنباله مکانیزم دیالوگها را به ارتعاش در میآورد و ما را به قواعد و جزییات مختلفی سوق میدهد.
این واقعیت که شخصیتها ناشنوا هستند و قادر به صحبت کردن نیستند، به بدوی بودن و همچنین نام فیلم پافشاری میکند. این فیلم مارپیچی از سکوت و وحشیگری است که با تشکر از ساختار محرک آن، تا مدت ها در ذهن باقی میماند.
در آخر، بی رحمی، سختی و حادثه جویی در مدرسه، رابطههای بیرون مدرسه، پول، دزدی، حمله، همگی تبدیل به قسمت پوسیده کشور میشود و جزییاتی از چگونگی کار سیستم را آشکار میکند.
همچنین بخوانید: 15 فیلم جذاب و دیدنی در تاریخ سینمای ترکیه
2. دوردست ‒ Distant ‒ 2003
زمانی که “اوزاک” برنده جایزه بزرگ جشنواره کن در سال 2003 شد، نام “نوری بیلگه جیلان” در کنار “پاسولونی”، “تارکوسکی” و “لارس فون تریه” برده شده بود. این نشانهای بود از دیگر شاهکارهای او مانند “روزی روزگاری در آناتولی” (Once Upon A Time in Anatolia) و “خواب زمستانی” (Winter Sleep). یکی از اصیلترین فیلمهای سبک هنری فیلم “دوردست” جیلیان است که او را به خط مقدم صحنه جهانی آورد، و نمونهای شگفتانگیز از کارهای آرام است.
دوردست، داستانی مینیمال است که حول مشکلات افراد روشنفکر طبقه متوسط میچرخد. این فیلم زندگی در شهرهای مدرن، تنهایی و از دست رفتن ارزشها را زیرسوال میبرد و فضایی زیبا و راکد را ارائه میدهد. بیگانگی انسان مدرن با خودش و همه چیز، از طریق برخورد دو شخصیت داستان مورد تاکید قرار میگیرد.
حتی تغییرات انسان را در محور شهر-روستا نیز به تصویر میکشد. “اوزاک” اما در حومه شهر نیست، اما نشانههایی از نواحی روستایی را از طریق شخصیتهایی که این نشانهها را به شیوههای مختلف پر کرده بودند دنبال میکرد.
در ابتدا، استفاده از شاتهای طولانی یکی از مهمترین ویژگیهای این فیلم است. فرد در موقعیت کوچکی در زندگی قرار دارد، و دوربین ساکن حس انبوه شدگی را افزایش میدهد.
با اینکه این فیلم بدبینانه است و دارای لحظاتی از تنش و کشمکش است و شخصیتها ناامیدانه درباره بدبختیهای گذشته خود فکر میکنند، اما “دوردست”، برای کسانی که میخواهند صلح ایجاد کنند یا با وجود خود بجنگند، و سفری نامطمئن و ابدی به انتهای شب را شروع کنند، منحصر به فرد است.
همچنین بخوانید: بهترین موسیقی های متن فیلم، 55 ساندترک ماندگار تاریخ سینما
3. باشگاه ‒ El Club ‒ 2015
“پابلو لارائین” کسی که فیلمهایی همچون “تونی مانرو” (Tony Manero)، “پس از واقعه” (Post mortem) و “نه” (No) که از مهمترین فیلمهای سینمای معاصر شیلی بودهاند را ساخته، با “باشگاه” برنده جایزه خرس نقرهای در جشنواره فیلم برلین شد.
ما داستان کشیشهایی را دنبال میکنیم که به دلیل گناهانی که در جو تاریک کلیسا انجام داده بودند، از آنجا اخراج شدند. “لارین” با رویکرد سیاسی خود نسبت به تاریخ شیلی، داستانی مهم درباره کلیسای کاتولیک ساخته است که ما را با فیلمی بسیار اصیل و محکم روبرو میکند.
تصاویر مه آلود و تاریک باعث میشود بار فشار دین و قانونهای کلیسای کاتولیک را در طول فیلم احساس کنیم. در واقع، زمانی که بررسی دینی از طریق چنین سنت و کشمکش مدرنی آغاز میشود، پیدایش میدانی وجودی اجتناب ناپذیر است.
باشگاه، حرفهای مهمی درباره کودک آزاری در کلیسا میزند و درمورد همجنسگرایی نیز بحث میکند و تجربهای منحصر به فردی با فضای پرتنش خود ارائه میدهد که با سکوت تغذیه میشود. این فیلم با فیلمبرداری، طنز، و بیان قدرتمند است که قدرت و نفوذ کلیسا را نابود میکند.
همچنین بخوانید: نگاهی به ۳۰ شاهکار تاریخ سینمای ایتالیا (بهترین فیلم های سینمای ایتالیا)
4. ویدیوی بنی ‒ Benny’s Video ‒ 1992
“میشائیل هانکه” خشونت را همانند دیو تمدن غربی با فیلمهای ترسناک و ریش عجیب و غریبش به خالصترین شکل ممکن نشان میدهد.
هانکه کارگردانی است که دست روی ترسهای واقعی زندگی میگذارد. او بهترین کارگردانی است که میتواند توضیح دهد چطور یک جامعه متمدن دارای قانون، میتواند به یکباره به هرج و مرج منتهی شود. در این رابطه، میتوان گفت که هانکه مشکلات جدی با موسسات و بوروکراسی دولت دارد و فیلمهای او نیز به ناچار تحت تاثیر آن قرار میگیرند.
خشونت در جریان اصلی سینما به عنوان بخشی ضروری از زندگی است، اقدامی که باید به طور عادی انجام شود، کالایی که برای مصرف ما قرار گرفته شده است. ژانر فیلم هر چه که باشد، ترسناک، هیجانانگیز یا اکشن، خشونت جزیی از تزیین آن است. هانکه میخواهد جنون موجود در فیلمش که قابل هضم هم نیست را به بینندگان خود منتقل کند.
بنی فردی 14 ساله است که از خانواده و زندگیش دور شده است، و تمام وقت خود را صرف تماشای ویدیوهای خشن میکند و خودش هم با دوربین دستیش از طریق پنجره اتاقش فیلم میگیرد. بنی به تدریج سلامت روان و ادراک خود از واقعیت را از دست میدهد و تصمیم میگیرد به همراه یک دختر، فیلمی خشن بسازد…
این فیلم، فیلمی ترسناک است اما بدون روح، خون آشام یا هیولا. موضوع آن در زندگی روزمره اتفاق میافتد. بیتفاوت بودن ما به آنچه که از صفحه نمایش میبینیم، یکی از وحشتناکترین واقعیتها برای هانکه است.
افراد خودشیفته جامعه مصرفگرا و طبیعت شکننده بنیان خانواده دیگر وسواسهای فکری او هستند، و “ویدئوی بنی” به خوبی روی این مشکلات تاکید میکند.
در حالی که نشان میدهد خانواده چه بنیاد خشنی میتواند باشد، بسیار وحشیانهتر و واقع گرایانهتر از آنچه که روزنامهها نشان میدهند به تصویر میکشد، همچنین بیننده را وادار میکند که درباره خشونت در زندگی روزمره فکر کند.
همچنین بخوانید: نگاهی به ۲۰ شاهکار برتر سینمای استرالیا (بهترین فیلم های سینمای استرالیا)
5. آسایشگاه ساعت شنی ‒ The Hourglass Sanatorium ‒ 1973
این فیلم باشکوه اقتباسی از مجموعه داستانهای “برونو شولتز” به نام “آسایشگاه زیر نشانه ساعت شنی” است.
“ساعت شنی آسایشگاه” که چندین بار توسط مقامات سیاسی به تعویق افتاد و تنها چند سال بعد تکمیل شد، به طور غیرقانون به جشنواره کن فرستاده شد. با اینکه فیلم برنده جایزه نخل طلای فرانسه شد و با جایزه هیئت داوران جشنواره فرانسه به خانه بازگشت، اما در لهستان ممنوع اعلام شد. و ترسناکترین بخش ممنوعیت فیلم روی کارگردان آن “ووسیچ” بوده است.
ما داستان مردی یهودی را دنبال میکنیم که برای دیدن پدرش به آسایشگاه میرود. این سفر به دنیای رویایی، با تشکر از جادوی تردید و موقت بودن زمان، مبهوت کننده میشود.
شاهکار سورئالیست او، با شخصیتهای عجیب و غریب، خاطرات، توهمات، تصاویری از لهستان گذشته و موسیقی متن فوقالعادهاش تجربهای منحصر به فرد و غیرطبیعی را برای بیننده فراهم میآورد.
این فیلم خیرهکننده، بینندگان را وادار میکند که در پیوند بین هستی و نیستی، واقعیت و غیرواقعی بودن در تعادل باقی بمانند.
“آسایشگاه ساعت شنی” در بین 21 فیلم کلاسیک لهستانی قرار دارد که مارتین اسکورسیزی آن را به عنوان: شاهکار سینمای لهستان دانسته است.
همچنین بخوانید: 12 فیلم برتر لهستانی در تاریخ فیلم سازی این کشور
6. بیماری گرمسیری ‒ Tropical Malady ‒ 2004
“بیماری گرمسیری” برنده جایزه مخصوص هیئت داوران در 57 جشنواره فیلم کن است، و یکی از خارقالعادهترین تولیدات اصیل فیلمسازی تایلند ساخته کارگردان قوی “اپیچاتپونگ ویراستاکول ” محسوب میشود. (دیگر فیلمهای او “عمو بونمی که میتواند گذشتهاش را به خاطر بیاورد” (Uncle Boonmee Who Can Recall His Past Lives)، “به برکت شما” (blissfully Yours) میباشد).
در اولین بخش که به نظر ترکیبی از دو فیلم تقریبا متوسط است، عشق آشکار یک سرباز و مردی جوان که در تجارت برش یخ کار میکند، در زندگی روزمره تایلند، دیده میشود. سپس فیلم ناگهان به مسیری جالب و معماگونه تکامل مییابد، و داستان یک دشمن که میتواند به یک ببر تبدیل شود، شروع میشود.
سپس “ویراستاکول” در بخش اول شخصیت فیلمش را به اعماق جنگل میفرستد. در این جستجوی درونی در تاریکی که با اساطیر کشور آمیخته شده است، او روایتی خلق می کند که میتوان آن را با قدرت سینما احساس کرد.
کارگردان فضایی فریبنده میسازد که آرامش را در تمام فیلم حفظ میکند، و حشرات، میمونها، و نقش و نگار ببرها، ما را به سمت مفاهیمی مانند طبیعت، مرگ، زندگی، و تناسخ میبرد. فیلم “بیماری گرمسیری” نیز مانند دیگر فیلمهای این کارگردان، کاری بسیار قدرتمند و احساسی است.
همچنین بخوانید: نگاهی به کارنامه سینمایی یک اسطوره: تئو آنجلوپولوس کارگردانی برای تمام دوران
7. شما، زندهها ‒ You, the Living ‒ 2007
اگرچه، نام او در سینمای اروپا آنقدر پرآوازه نیست، اما با تشکر از سبک تقلیدناپذیر او، “روی اندرسون” بسیار قابل تحسین است.
“شما، زنده ها” فیلم دوم از سه گانه “زنده” اوست که قبل از آن “آهنگهایی از طبقه دوم” (Songs from the Second Floor 2000 ) و بعد از آن “کبوتری که روی شاخهای از انعکاس وجودش نشست” (A Pigeon Sat on a Branch Reflecting on Existence 2014) ساخت.
“شما، زندهها” که به شدت به انسانیت و دنیای مدرن میپردازد، مشکلش را با نام خود نشان میدهد. از نظر اندرسون، گروه “زنده ها” افرادی خودخواه، متکبر و بیاخلاق هستند که گمان میکنند زندهاند و زندگی میکنند، اما در اصل از درون در حال پوسیدگیاند. برای تبیین این اثرات بیگانگی، کارگردان بار دیگر شخصیتهایی را به تصویر میکشد که از لحاظ روحی فرسوده و بدشکل هستند.
در این فیلم هیچ طرح واضحی وجود ندارد. ما افرادی را تماشا میکنید که تقریبا در 50 صحنه متفاوت طغیانهای احساسی را تجربه میکنند، بیشتر آنها با زمینهای تراژدی- کمدی. اندرسون زندگی انسان عادی و بیگانه را با زبان سینمایی فوقالعادهای و با استفاده از طنزی مسخره به تصویر میکشد.
او درونمایهای بسته و رو به پوسیدن، و رنگهای روشن خاکستری تا سبز استفاده میکند تا فضایی مناسب برای انعکاس دنیای سرد سوئد ایجاد کند.
رویدادهای خندهدار و تراژدی- کمدی فیلم به زندگی روزمره ما نزدیک است و تبدیل به نمونهای از عمل ما در جامعه میشود.
همچنین بخوانید: بهترین فیلم های سینمای اروپا در قرن 21 شاهکارهایی برای فیلم بازها
8. النا ‒ Elena ‒ 2011
فیلم “النا” ساخته “آندری زویا گینتسف” که دوربین خود را از کشور به شهر میبرد، بینندگان را به سفری به وجدان یا بهتر است بگوییم مسئولیتپذیری میبرد.
زویاگینتسف پس از ساخت “بازگشت” (The Return)، “تبعید” (The Banishment) و “لویاتان” (Leviathan) در سراسر جهان شناخته شد. با جوایزی که برنده شد، فضایی که در فیلمهایش ساخت، و موضوعی که با آن سر و کار داشت، این کارگردان توانست جایگاه مهمی در میان نسل جدید فیلمسازان روسی به دست آورد.
النا، یک پرستار واجد شرایط است که با ولادمیر مردی ثروتمند و پیر ازدواج کرده که به نیاز به مراقبت خانگی دارد. هر دوی آنها مشکلاتی دارند و از فرزندان خود دور هستند. زمانی که ولادیمیر سکته قلبی میکند و به بیمارستان منتقل میشود، تصمیم میگیرد وصیتنامهاش را تنظیم کند. با این وجود، النا در وصیتنامهاش جایی ندارد…
النا که سعی دارد به خانواده پسرش کمک کند تا ورشکسته نشوند، در دوراهی بین همسر و خانوادهاش قرار میگیرد.
موضوع این فیلم بر مشکلات اساسی درباره انسانیت تمرکز دارد و سعی بر آن دارد که به جای حاضر کردن جوابهای آماده، سوالات جدیدی ایجاد کند. زویاگینتسف در مسیر خوب و بد، قدیمی و جدید، مدرن و سنتی، احتمال و غیر ممکن بودن، انتخاب یا از دست دادن، سفر میکند. ساختار آرام، سادگی ، طبیعی بودن آن و البته موسیقی فوقالعاده “فیلیپ گریس” هرگز در پشتیبانی همانگی سینمایی عقب نمیماند.
کارگردان موفق میشود که فضا و زمان کافی ایجاد کند و داستان را به طوری سنگین اما با اعتماد به نفس روایت میکند. او به مسائل جامعهشاختی، روانشناختی، و مشکلات اقتصادی در خانوادهها و طبقات اجتماعی میپردازد.
زویاگینتسف راه داستایوفسکی را دنبال میکند، و با پرسیدن سوالاتی درباره طبیعت انسان، درست و غلط را بررسی میکند. در انجام این کار، او اشاره میکند که چیزی که اشتباه است، این است که یک سیستم فاسد انسانها را به هم مرتبط میکند. و فقدان زمان و عناصر مشخص، پیام فیلم را جهانیتر میکند.
همچنین بخوانید: معرفی 15 فیلم برتر نئو نوآر در تاریخ سینما
9. بابی پسر بد ‒ Bad Boy Bubby ‒ 1993
“بابی پسر بد” یک کمدی سیاه استرالیایی- ایتالیایی است که توسط “رالف ده هیر” نوشته و کارگردانی شده است.
بابی به مدت 35 سال توسط مادرش در یک زیرزمین زندانی میشود. او بابی را متقاعد کرده است که هوای بیرون در تمام این مدت سمی بوده است. اما زمانی که پدرش که بابی او را برای سالها ندیده بود، باز میگردد، او حقایق زندگی را میفهمد و برای اولین بار دنیای بیرون را میبیند.
هیر فیلم خود را به شیوهای بسیار متعادل به سه بخش تبدیل میکند. در بخش اول او اسارت غم انگیزانه بابی را با تصویرسازی و طراحی هنرمندانهای نشان میدهد که بینندگان را به وحشت میاندازد.
در دومین بخش از داستان، کارگردان گیج شدن بابی از فرار ناگهانیش از اسارت و روبرو شدنش با مردم را به تصویر میکشد. در پایان فیلم ما با پایانی عالی روبرو میشویم که با آغازش بسیار متفاوت است. عملکرد عالی “نیکولاس هوپ” در احتمالا اوج حرفهاش، روان نامتوازن بابی را به خوبی انعکاس میدهد.
این فیلم که ارزشهای اخلاقی اجتماعی را نادیده میگیرد، ساختاری مخرب و در عین حال جالب دارد. این فیلم درباره دین، تمایلات جنسی، هویت جنسی، موسیقی، و فرهنگ خوردن و نوشیدن و حتی حساسیت به کشتار حیوانات حرفهای جالبی دارد. با بررسی محدودیتهای روانشناسی “بابی پسر بد” به یکی از خارقالعادهترین فیلمهایی تبدیل میشود که تا به حال تجربه کردهاید.
همچنین بخوانید: 12 فیلم برتر تاریخ سینما با موضوع کوری (نابینایی)
10. شکارچی موش ‒ Ratcatcher ‒ 1999
“لین رمزی” (کارگردان فیلم های “تو هیچوقت واقعا اینجا نبودی” (You Were Never Really Here)، “باید درباره کوینن صحبت کنیم” (We Need to Talk About Kevin)، “مورون کلر” (Morvern Callar) ) قطعا یکی از خاصترین کارگردانان این عصر است. فیلم او که از جهات مختلف، با”قوش” (Kes) ساخته “کن لوچ” شباهت دارد، او با استفاده از عکاسی سنتی مناظری فوقالعاده ایجاد میکند.
جیمز گلیپسی (بیل ادی) پسری 12 ساله است که با پدر دائم الخمر و مادر ساکت اما مهربانش در محلهای فقیرنشین “گوان” در “گلاسگو”- اسکاتلند زندگی میکند.
درحالی که کودک دنیای در حال تغییر اطراف خود را تماشا میکند، قرار است به خانوادهاش خانهای در شهرداری در منطقهای بهتر بدهند. جیمز درگیر راز خود شده است، و کم کم خود را از خانوادهاش دور میکند و در نزدیکی یک کانال مجاور تودههای زباله از اعتصاب بلندمدت کارگران دنیای جدیدی میسازد.
این که که بتوان منطقهای را به خوبی انعکاس داد، بسیار مهم است. رمزی کاری میکند ما جهان را از نگاه جیمز ببینیم، و این داستان واضح، و عمیق در نهایت ما را تسخیر میکند.
با اینکه فیلم به جشنواره فیلم کن سال 1999 راه یافت و به طور کلی نظرات مثبتی از منتقدان دریافت کرد، “شکارچی موش” هرگز پخش سینمایی گستردهای نداشت. و با توجه به این، این فیلم برای کسانی که میخواهند فیلمی بسیار جذاب در سبک هنری تماشا کنند، بسیار مناسب است.
همچنین بخوانید: 10 فیلم برتری که داستان آن ها فقط در 1 روز اتفاق می افتد
امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید؛ منتظر شنیدن نظراتتان هستیم!
دیدگاهها (3)
آبان 2, 1398
bad boy bubby فیلمی با داستانی مریض اما متفاوت در زمان خودش.
دیدنش برای هرفیلمباز حرفه ای، از اوجب واجباته
پاسخ
تیر 4, 1399
که امشب شبِ عشقه
پاسخ
دی 5, 1401
یه فیلم داغون و بیش از اندازه طولانی که میشد تو نیم ساعت جمش کرد، بعضی از فیلمها زیادی بهشون بها داده میشه یکیشون این فیلم خوش بحال کارگردانش خودش تعجب میکنه که اگه فیلم خوب میساختم اینقدرها تحویلش نمیگرفتن
پاسخ