10 کارگردانی که از فیلم های خود متنفر هستند

اینکه یک هنرمند از اثر خود متنفر باشد دردناک است. فیلمسازی یک مسیر پیچیده است که در آن یک فیلمساز اثر را مانند یک کودک از رحم مادر رشد می دهد. بنابراین یک نفر چگونه ممکن است به جای پذیرفتن عواقب کار خود از آن متنفر باشد؟ بنابراین گاهی اوقات ممکن است تلاش و کوشش انجام شده برای ساخت یک فیلم بی نتیجه باشد.

هرکس که تا به حال فیلم ساخته یا در فرایند ساخت آن دست داشته، با دشواری های آن آشناست. شاید هوا بد باشد، عوامل در بدترین وضعیت خود قرار گرفته باشند یا اوضاع بد خوب پیش نرفته باشد. نتیجه این پروژه ها همیشه بدترین آثار ممکن است. به همین دلیل یک فیلمساز باشد خوش شانس باشد تا اثرش با موفقیت پیش برود.

اما تولید خوب همیشه به معنای نتیجه خوب نیست، مخصوصا زمانی که یک استودیو در مراحل پس از تولید در آن نقش داشته باشد. تاریخ نشان داده که بسیاری از فیلم های موفق در مراحل پس از تولید و حتی توسط موفق ترین تدوین کاران نابود شده اند. بدون اتلاف وقت در اینجا می خواهیم 10 فیلمی را که کارگردان های آنها از آن متنفر بودند را به شما معرفی کنیم. با پروشات همراه باشید.


1. ایندیانا جونز و معبد مرگ – Indiana Jones and the Temple of Doom (استیون اسپیلبرگ)

پس از موفقیت فیلم “مهاجمان صندوق گمشده” (Raiders of the Lost Ark) جرج لوکاس و استیون اسپیلبرگ تهیه کننده و کارگردان فیلم تصمیم گرفتند سری دیگر آن را بسازند که دیگر نازی ها را در مقابل شخصیت منفی قرار ندهد. جلسات تولید ادامه یافت و آن دو تصمیم گرفتند فیلم را در شمال هند و گروهی از افراد را به عنوان ویلن فیلم نشان دهند. با این حال پیش از فرایند پیش-تولید مشکلاتی آغاز می شود.

لارنس کسدن فیلمنامه نویس “مهاجمان صندوق گمشده” از پروژه کناره گرفت و با وجود تفاوت های ایجاد شده آن را یک پروژه ناموفق نامید که دیگر تمایلی به حضور در آن نداشت. بدون شک داستان اولیه آشفته و تاریک بود و واقعیت همکاری لوکاس و اسپیلبرگ را نشان می داد که پس از این جدایی فیلمنامه نویس آشفته بودند. آنها ویلارد هیوک و گلوریا کاتس را به عنوان فیلمنامه نویس انتخاب کردند، زیرا به فرهنگ هند شناخت داشتند، با این حال فیلم اشتباهات فراوانی داشت.

دولت هند از پیشنهاد آنها برای پخش فیلم در کشورشان استقبال نکرد زیرا فیلمنامه فرهنگ هند را زیرسوال میبرد. ساتیاجیت ری، فیلمساز بزرگ موج نوی هند در نمایش هند از فیلم ناراضی بود زیرا معتقد بود برای ساخت فیلم تحقیقات کافی به عمل نیامده و اسپیلبرگ و تیمش از فرهنگ هند شناخت ندارند.

اسپیلبرگ رهبر افسانه ای هندی آمرش پوری را به عنوان رهبر گروه شروران قرار ی دهد که ایزدبانوی کالی را پرستیده و انسان ها را می کشد تا از برکات ایزدبانو بهره مند شود. اما در فرهنگ هند ایزدبانوی کالی قاتل نیست، بلکه مادر و الهامبخش جشن های مهم هند پس از دورگا پوجاست. آثار به کار رفته در ضیافت بزرگ پانکوت نیز اصل نبوده و هیچ کدام از گویش ها اصالت هندی ندارند.

اسپیلبرگ براساس علایق و سبک خاص خود این فیلم از این فیلم استقبال نمی کند و آن را اثر مورد قبول خود نمی داند. او این فیلم را پر از نقاط تاریک می داند که  بیشتر به فیلم های “ارواح خبیثه” (Poltergeist) نزدیک است تا فیلم های “ایندیانا جونز”.

همچنین بخوانید: تمام 32 فیلم استیون اسپیلبرگ از بدترین تا بهترین


2. بیگانه 3 – Alien 3 (دیوید فینچر)

هنگامی که دیوید فینچر از تجربه ناخوشایند خود در فیلم “بیگانه 3” و همکاری با ریدلی اسکات صحبت کرد، اسکات به او گفت که اصلا نباید این فیلم را شروع می کرد و بهتر بود یک فیلم استودیویی می ساخت. شاید فینچر نیز از همان ابتدا این موضوع را می دانست، اما چون عاشق دو فیلم اول بیگانه بود، نتوانست در برابر ساخت آن مقاومت کند. او در آن زمان تا این اندازه ماهر نبود و تنها در تولید چند موزیک ویدیو فعالیت داشت.

کمپانی فاکس قرن بیستم قصد داشت از فینچر یک کارگردان بله قربان گو بسازد، اما از آنجاییکه فینچر اغلب مانع دخالت های آنان می شد، باهم به مشکل برخوردند. هنگامی که او برای کارگردانی این فیلم توسط فاکس استخدام شد، فیلمنامه “بیگانه 3” توسط فیلمنامه نویسان مختلف ویرایش شده و تغییر یافته بود.

قرار بود فینچر براساس فیلمنامه و صحنه آماده شده در استودیو و در عرض چند هفته فیلم را ضبط کند. این عجله حتی برای یک کارگردان مجرب هم ترسناک است، چه برسد به فینچری که در آن زمان 28 ساله بود. این شرایط سخت برای او بسیار غیرقابل تحمل بود و بعدها اعلام کرد که این مدت بدترین تجربه زندگی او بود و هیچکس در جهان بیش از او از این فیلم متنفر نیست.

بدتر اینکه او در فرایند تدوین پس از تولید اجازه دخالت نداشت و فاکس بدون دخالت او نسخه پایانی را روانه بازار کرد. فینچر بعدها نسخه موردنظر خود را روانه بازار کرد و ثابت کرد استودیو چگونه فیلم زیبای کارگردان را خراب کرده و نسخه خود را تولید کرده بود.

همچنین بخوانید: اگر از طرفداران دیوید فینچر هستید این ۱۰ فیلم را نباید از دست دهید!


3. طناب – Rope (آلفرد هیچکاک)

جایگاه آلفرد هیچکاک به عنوان یک کارگردان شهودی انکارناپذیر است. در تاثیر او بر فیلم های ترسناک نیز قابل انکار نیست. در کنار او چهره های معاصر دیگری هم بودند که فیلم های ترسناک ساختند اما یا به دلیل بدشانسی یا نداشتن توانایی بازیگری کنار گذاشته شدند. او او از نظر مهارت های تکنیکی برترین بود.

در هر صحنه “کشتی روسی” (Russian Ark) یا “ویکتوریا” (Victoria) تاثیر این کارگردان خبره را میبینیم. بله تمام رویاهای او با فیلم “طناب” آغاز شد. هیچکاک تصمیم داشت فیلمی بسازد که هیچ کاتی در آن دیده نشود و برای این کار نمایش “طناب” سال 1929 را اقتباس کرد.

او کل فیلم را در یک استودیوی صوتی قابل حمل ضبط کرد که براساس حرکت دوربین باید هر قسمت را تغییر می داد. از آنجاییکه اندازه رول فیلم محدود بود، هربار که می خواست رول را تعویض کند، دوربین را در پشت کت یا لوازم مشکی قهرمان داستان تعویض می کرد.

موفقیت تکنیکی فیلم افسانه ای بود. با این حال در این فیلم اثری از عناصر وحشت که امضای او بود، دیده نمی شد. نتیجه کار یک اثر نمایشی است که از عناصر وحشت یا اجراهای زیبا بهره نمی برد، مخصوصا با اجراای جیمز استوارت. فیلمساز از این اثر راضی نبود و او را بزرگ ترین شکست خود می داند.

همچنین بخوانید: بیوگرافی کامل آلفرد هیچکاک (Alfred Hitchcock) و معرفی 25 فیلم برتر او


4. تله ماسه – Dune (دیوید لینچ)

دیوید لینچ، کارگردان سورئالیست، پس از موفقیت فیلم “مرد فیل نما” (The Elephant Man) می توانست هرچیزی را برای پروژه بعدی خود انتخاب کند. در آن زمان کارگردانی فیلم “بازگشت جدی” (Return of the Jedi) به او پیشنهاد شد، اما لینچ این پیشنهاد را رد کرد و تصمیم گرفت فیلم اقتباسی از رمان “تله ماسه” نوشته فرانک هربرت را بسازد.

لینچ نابغه برای خلق نسخه سینمایی خود شش نسخه از فیلمنامه را نوشت اما در نهایت توسط دینو و رافائلا دی لارنتیس تهیه کننده دچار شستشوی مغزی شد. او قصد داشت یک فیلم سه ساعته بسازد که گستره حماسی رمان را دربر بگیرد، اما تهیه کنندگان به ساخت یک فیلم بلند تمایلی نداشتند.

لینچ بعدها در مصاحبه اعلام کرد که در این باره به گفته تهیه کننده ها گوش داده است و تصمیم گرفتند فیلمی با مدت زمان دو ساعت و خورده ای تولید کنند تا عناصر حماسی رمان را نیز حفظ نماید.

درنتیجه یک فیلم آشفته با روایت درهم و برهم خلق شد. این نتیجه دخالت استودیو بود که نسخه نهایی کارگردان را قبول نکردند. او بعدها مسئولیت این پروژه را قبول نکرده و به جای نام خود نام تقلبی الن اسمیتی را قرار می دهد تا کسی او را با این پروژه نشناسند.

همچنین بخوانید: معرفی و رده بندی تمام 10 فیلم دیوید لینچ از بدترین تا بهترین


5. چهار شگفت انگیز – Fantastic Four (جاش ترانک)

جاش ترانک از “چهار شگفت انگیز” و تهیه کنندگان مارول و کمپانی فاکس قرن بیستم راضی نبود. او پیش از اکران فیلم با یک توییت تهیه کنندگان را به باد سرزنش گرفت زیرا مانع تماشای نسخه بهتر فیلم توسط تماشاگران شده بودند.

“چهار شگفت انگیز” هرگز یک تاریخچه سینمایی نداشت که بتوان از آن داستان را آغاز کرد. نسخه سال 1994 آنقدر بد بود که هرگز اکران نشد. نسخه سال 2005 نیز ناامیدکننده بود و واکنش های ناخوشایند دریافت کرد. تصمیم بازسازی فیلم آسان نبود، اما تماشاگران به امید حضور جاش ترانک که اخیرا فیلم علمی تخیلی “تاریخچه” (Chronicle) را ساخته بود، آماده تماشای یک اثر دیدنی بودند.

در این فیلم ترانک خودش فیلمنامه را نوشت و فیلم را ساخت، که نتیجه کار یک اثر تاریک تر از دنیای کامیک بود. اما از آنجاییکه دنیای مارول فیلم های تاریک را دوست نداشتند و نگران واکنش منفی خانواده ها بودند، سریعا به ترانک دستور دادند تا فیلم را مجددا ضبط کند.

مجددا در زمان تدوین استودیو در کار ترانک دخالت کرد. آنها بدون اطلاع دادن به ترانک نسخه ای از فیلم را توزیع کردند که قسمت هایی از داستان از آن حذف شده بود. ترانک هرگز این نسخه را تایید نکرد و در عوض استودیو نیز از او به دلیل دخالت در تصمیم گیری و شایعه پراکنی ناراضی بود. ترانک بعدها این فیلم را از کارنامه فیلمسازی خود در اینستاگرام حذف کرد.

همچنین بخوانید: بدترین فیلم های جهان سینمایی مارول کدام ها هستند؟


6. های بال – Highball (نوآ بامباک)

فیلم خام هرگز نمی تواند یک روایت منجسم ارائه دهد. این فیلم در تدوین مشکلات بسیاری ایجاد می کند و همین اتفاق برای فیلم تجربی نوآ بامباک به نام “های بال” رخ داد. بامباک از فیلم پیشین خود به نام “آقای حسادت” (Mr. Jealousy) کمی پول پس انداز کرده بود و می خواست در عرض شش روز و با بازیگران فیلم پیشین یک فیلم جدید بسازد.

سپس مشخص شد شش روز برای ضبط یک فیلم کافی نبود و بسیاری از صحنه ها ناتمام باقی ماندند. درنتیجه با تهیه کننده به مشکل برخورد و بازیگران نمی دانستند برای صحنه های باقیمانده چکار کنند. درنتیجه نسخه نهایی بسیار آشفته بود که بامباک را ناامید کرد و سپس کمپانی تهیه کننده بدون اطلاع دادن به او دی وی دی فیلم را توزیع نمود.

همچنین بخوانید: 25 فیلم برتر علمی تخیلی در قرن 21 (تا به اینجا)


7. دنیای آب – Waterworld (کوین رینولدز)

می گویند هرگز نباید تجارت و لذت را باهم ادغام کرد. “دنیای آب” در تلاش است تا به چنین کاری دست بزند و بابراین به دوستی دو کوین پایان می دهد: کوین رینولدز و کوین کاستنر. این پروژه از همان ابتدا با بدشانسی روبرو شد و عوامل ساخت فیلم به دلیل هوای بد هاوایی مجبور شدند پروژه را به تعویق بیندازند. این مسئله مشکلاتی را به همراه داشت، زیرا صحنه بزرگ فیلم در طوفان بعدی ویران شد و با افزودن بودجه فیلم، این اثر را به گران قیمت ترین فیلم تاریخ بدل کرد.

در این حین کاستنر تصمیم گرفت ساخت فیلم را برعهده بگیرد و بنابراین رینولدز از ساخت پروژه جدا شد. او قرار بود کارگردان فیلم باشد، اما این همه چیز نبود. کوین کاستنر به نشریات گفت که هرگز از نتیجه “جزیره ایستر” (Rapa Nui) راضی نبود. این فیلم به کارگردانی رینولدز و تهیه کنندگی و اجرای کاستنر ساخته شد، درنتیجه کاستنر تصمیم گرفت در این فیلم حضور بیشتری داشته باشد.

همچنین بخوانید: نگاهی به 15 فیلم برتر جان فورد، یک وسترن ساز تمام عیار


8. ثور: دنیای تاریک – Thor: The Dark World (الن تیلور)

مارول زمانی اعلام کرد کارگردان هایی که با آنها همکاری می کنند بر فیلم های خود آزادی و کنترل بسیاری دارند. الن تیلور بعدها اعلام کرد این گفته کاملا صحت ندارد. زیرا همکاری با مارول تجربه دشواری بود. آنها ابتدا از کارگردان حمایت کرده و به او آزادی عمل می دهند، سپس در حین تدوین کاملا برعکس رفتار می کنند.

به همین دلیل تیلور اثر “ثور: دنیای تاریک” را اثر مختص به خود نمی دانست. زیرا این اثر عناصر گوتیک و حماسی آثار دیگر او مانند “سوپرانوها” (The Sopranos) و “بازی تاج و تخت” (Game of Thrones) را دربر نداشت.

عوامل مارول در زمان تولید بسیار حمایتگر بودند، اما در زمان تدوین مسیر دیگری را پیش گرفتند و نسخه متفاوتی از فیلم آلن را خلق کردند. او همچنین باید قسمت هایی از فیلم را مجددا ضبط می کرد که مکمل داستان بود. بعدها گفت امیدوار است تجربه   او و رنجی که تحمل کرد برای فرد دیگری تکرار نشود.

همچنین بخوانید: ترتیب تماشای فیلم های مارول، از مرد آهنی تا انتقامجویان: آخر بازی


9. بابل پس از میلاد – Babylon A.D (متیو کاسوویتس)

متیو کاسوویتس محبوب فستیوال کن برای ساخت یک فیلم علمی-تخیلی به ایالات متحده آمد و پس از آن سوگند خورد فیلم دیگری نسازد. داستان می توانست متفاوت باشد اما متاسفانه کمپانی سازنده هرگز این اجازه را نداد. کمپانی فاکس قرن بیستم به کارگردان اجازه نداد سبک خود را دنبال کند و شارلوت رمپلینگ و جرارد دیپاردیو را به عنوان بازیگران فیلم برگزید.

تاریخ مهلت تحویل فیلم به اتمام رسید و استودیو از نتیجه کار راضی نبود. درنتیجه کار مجددا ضبط شد و مراحل قانونی انجام گرفت. کاسوویتس فاکس را به دخالت بیش از حد متهم کرد و فیلم به اپیزود بدی از سریال “24” با اکشن های اضافی تبدیل شد، نه یک فیلم منطقی با دیدگاه متافیزیک.

همچنین بخوانید: 12 فیلم برتر وین دیزل که باید تماشا کنید


10. آدم برفی – The Snowman (توماس آلفردسون)

حضور توماس آلفردسون در اثر کمتر دیده شده ” برادران شیردل” (The Brothers Lionheart) با کمبود زمان مواجه شد. از سوی دیگر پروژه “آدم برفی” مارتین اسکورسیزی به دلیل شرایط جوی نروژ که بخش اعظم فیلم در آنجا ضبط می شد، با عجله انجام گرفت.

با کمبود زمان آلفردسون نمی توانست فیلم منسجمی ساخت. زمان تولید کوتاه بود و در زمان ضبط فیلم حداقل 15 درصد بخش های باقیمانده باید مجددا ضبط می شد تا به ساختار روایی ضربه نمیزد. بنابراین شکاف هایی در فیلم پدید آمد و اثر پایانی با مشکل مواجه شد.

همچنین بخوانید: بیوگرافی کامل مارتین اسکورسیزی و معرفی 23 فیلم برتر او


امیدواریم از مطالعه ی این مقاله لذت برده باشید، منتظر شنیدن نظراتتان هستیم!

                               

دیدگاه‌ها

بستن فرم