10 فیلمی که زندگی و نگرش شما را تغییر خواهند داد! 10 فیلم برای لذت بردن از سینما

سینما می تواند زندگی را تغییر دهد. شاید مردم غیر از این را بگویند، شاید فیلم را تنها وسیله ای برای سرگرمی بدانند، درحالی که دیگر اینگونه نیست. با تمام احترام به اینگونه افراد باید بگوییم که اشتباه می کنند. سینما می تواند بر زندگی ها تاثیر بگذارد، می توانند آگاهی یک ملت را بیدار کند، می تواند به تغییرات اجتماعی منجر شود و در برخی موارد حقیقت را تغییر دهد. فیلم کریشتوف کیشلوفسکی لهستانی به نام “فیلکی کوتاه درباره کشتن” (Short Film About Killing) لهستان را درباره قتل قضایی بیدار کرد و در کنار گذاشتن مجازات مرگ موثر بود. فیلم “پنهان” (Caché) مایکل هانکه زخم های کشتار پاریس در سال 1961 و چشم پوشی دولت فرانسه از آن را برملا نمود. بنابراین زمانی که یک فرد به شما می گوید سینما ارزش درونی ندارد، سخن بیهوده ای است.

برای همه ما پیش آمده فیلمی ببینیم که زندگی ما را تغییر داده و ما را تکان دهد. رابطه سینما و تماشاگر بسیار شخصی است نه انتقادی یا عینی. به همین دلیل امروز فهرستی از فیلم هایی را به شما معرفی می کنیم که زندگی تان را تغییر می دهند و سینما دوستان باید آن را تماشا کنند زیرا قدرت سینما را نشان می دهد. با پروشات همراه باشید.


10. همشهری کین – Citizen Kane – 1941

یک فیلم به کارگردانی اورسن ولز که خود ولز نقش چارلز فاستر کین را ایفا می کند، یک شخصیت قدرتمند رسانه ای که پس از مرگ زندگی اش توسط یک روزنامه نگار ثبت می شود. گفته می شود این فیلم تا حدی زندگی نامه ای بوده و براساس زندگی ولز و غول رسانه ویلیام رندلف هارست ساخته شده است. گرچه نوآوری و کیفیت تکنیکی فیلم قابل توجه است، عمق احساسی و مضمونی آن است که باعث برتری اش خواهد شد.

در این فیلم شاهد تنهایی و افسردگی یکی از قدرتمندترین و ثروتمندترین مردان این سیاره هستید، مردی که همه چیز دارد. همه چیز دارد و هیچ چیز ندارد. او برای رسیدن به بالاترین جایگاه هرکاری می  کند و با این حال از نظر خانواده و دوستانش یک شخصیت غیرقابل تحمل و ناخوشایند است. به همین دلیل است که در بستر مرگ تنها از “غنچه گل سرخ” سخن می گوید و سخنانش بسیار عمیق است.

همه ما در درون خود غنچه گل سرخ داریم. غنچه ای که نماد خلا و تنهایی است و از همه پنهان می کنیم. تنها با رویارویی با مرگ به این تنهایی پی برده و متوجه می شویم تمام کارهایی که برای رسیدن به شادی کردیم بیهوده بود. غنچه گل سرخ نماد روزهای شاد است، روزهایی که غمگین نبودیم، روزهای معصومیت و امید. و “همشهری کین” بدون شک غم انگیزترین شخصیت سینماست، مردی که تنهایی غمبارش اشک تان را در می آورد. و شما را به یاد رویایی آمریکایی و پوچ بودن آن می اندازد.

همچنین بخوانید: معرفی 22 فیلم برتر درباره سفر در زمان که باید ببینید


9. ماجرا – L’Avventura – 1960

زمانی که این فیلم در سال 1960 در کن اکران شد، تماشاگران و منتقدین آن را مسخره کردند. تاریخ هرگز چهره ناراحت و اشک آلود میکل‌آنجلو آنتونیونی و ستاره اش مونیکا ویتی در زمان تمسخر این فیلم را از یاد نمی برد. آن ها نتوانستند این شرایط را تحمل کنند و از آنجا خارج شدند. این شرایط ادامه داشت تا اینکه در هفته بعد این فیلم جایزه داوران را به خود اختصاص داد.

ظاهرا منتقدین و فیلم شناسان به این دلیل که فیلم را درک نمی کردند مجبور بودند از آن متنفر باشند. پس از آن موفقیت به سراغ آنتونیونی آمد و فیلم او در سینماها بازخورد خوبی داشت و در سال 1960، دو سال پس از اکران، در فهرست برترین فیلم های تاریخ Sight and Sound Poll قرار گرفت. آنتونیونی با نشان دادن داستان گم شدن یک زن زمانی که پدیده گم شدن هم بحث برانگیز است، مرزهای سینما را کنار زد. بدون شک بهترین فیلم درباره مضمون پوچی که توانست هنر آنتونیونی را تعریف کرده و مضمون خود را در سکوت نشان دهد.

گرچه مضامین تنهایی و خلا قبلا هم نمایش داده شده اند، اما هیچ فیلمی بهتر از این فیلم نمی تواند بر گوشت و استخوان تان نفوذ کرده و آن را به لرزه درآورد. این فیلم درباره مفهوم موجودیت و زندگی سوالات عمیق و فلسفی پرسیده و باعث می شود به این فکر کنیم که همه چیز، از عشق تا پول پوشش هایی برای تنهایی انسان هستند. “ماجرا” لایه های پنهان روح ما را نشان داده و شما را به خلا می کشاند.

همچنین بخوانید: معرفی20 فیلم برتر سینما که ذهن بیننده را به چالش می کشند


8. 2001: یک ادیسه فضایی – 2001 : A Space Odyssey – 1968

یک اثر شاهکار علمی تخیلی از استنلی کوبریک که از زمان خود جلوتر بوده و سینما را به یک اثر هنری از تجربه انسانی تبدیل کرد. این فیلم با نمایش دو نقطه از تکامل تاریخ بشر داستان و شخصیت و مضامین احساسی مشخصی ندارد، اما نمایش شگرفی از جهان و احتمالات بی پایان آن است.

“2001: یک ادیسه فضایی” یک تابلوی شاعرانه زیباست که شاید درک آن دشوار باشد، به همین دلیل باید ذره ذره فیلم را درک و حس کنید، زیرا قرار است شاهد میلیون ها سال تکامل جهان باشید. زندگی پر از سوالات مختلف است و گرچه این فیلم به سوالات پاسخ نمی دهد اما سوالات ذهن تان را بیشتر می کند. به همین دلیل باعث می شود به علم، فلسفه و مذهب خوب فکر کنید. علم همین کار را می کند، سوال می پرسد، بدون اینکه بخواهد به تمام آن ها پاسخ دهد.

البته که با تماشای این فیلم به پاسخ تمام سوالات خود نمی رسید اما شاید باعث شود از پرسیدن دست بردارید. این همان چیزی است که جهان به ما می آموزد. همان چیزی که “2001: یک ادیسه فضایی” به ما می آموزد. سینما پیچیده ترین نوع هنر است که با دست گذاشتن روی احساسات انسانی واکنش ما را بیرون می کشد؛ اما استنلی کوبریک از طریق “2001: یک ادیسه فضایی” تمام مرزهای هنر را کنار می زند زیرا مستقیما با ناخودآگاه تان متصل می شود، هم از لحاظ استعاری هم فلسفی. هیچ ظاهر و سدی وجود ندارد، همه چیز ریخته و کنه هنر را شاهد خواهیم بود.

همچنین بخوانید: معرفی 10 فیلم برتر برادران کوئن که نباید از دست بدهید


7. آینه – The Mirror – 1975

آندری تارکوفسکی یکی از بزرگ ترین کارگردان های تاریخ سینماست، مردی که چهار اثر هنری ساخت که زبان سینما را دگرگون کردند. و فیلم “آینه” اوج هنر اوست، فیلمی که روح تان را لمس کرده و با وجود گرما و کشش خود روح انسان را به تسخیر درمی آورد.

داستان زندگی نامه از مردی که دوران رشد خود در سال های 1930 روسیه را به یاد می آورد. فیلمی که به واقع شعر را با فیلم پیوند زد و زبان سینما را برای همیشه دگرگون نمود. یک تجربه چالش برانگیز و جذاب که تمام جنبه های روایی را در خدمت یک داستان زیبا قرار می دهد تا بیننده را در تار و پود خاطرات مرد داستان گم کند. یکی از زیباترین فیلم های ساخته شده که هر نمای آن دیدنی بوده و احساسات و نگرش تان را برمی انگیزد.

“آینه” با استفاده از خاطرات تکه پاره یک مرد در حال احتضار زندگی و شرایط دوره ای از تاریخ را با صداقت و راستی نشان می دهد. این فیلم با نهایت غم و درد انسانیت و زندگی را به نمایش می گذارد. تارکوفسکی در این فیلم ما را به تماشای خود دعوت می کند و در آن می توانیم خودمان را ببینیم. این اثر یکی از شخصی ترین آثار تارکوفسکی بوده که می تواند ضعف ها، حسرت ها و جایگاه تک تک ما در جهان را نشان می دهد.

همچنین بخوانید: لیست 30 فیلم برتر آخرالزمانی در تاریخ سینما که باید ببینید


6. ژان دیلمان، شماره ۲۳ که‌دو کومرس، ۱۰۸۰ بروکسل – Jeanne Dielman, 23 Quai du Commerce, 1080 Bruxelles – 1975

شانتال آکرمن جوان و 15 ساله یک شب فیلم “پی یرو خله” (Pierrot Le Fou) از فیلمساز فرانسوی، ژان لووک گدار را تماشا کرد و این فیلم آنقدر روی او تاثیر گذاشت که تصمیم گرفت فیلمساز شود. این داستان به سال  1965 بازمی گردد. ده سال بعد این زن جوان با یک مجوز و یک گروه از زنان دیگر فیلمی را تولید کرد که می تواند یکی از تاثیرگذارترین آثار سینما باشد. “ژان دیلمان” از آن فیلم هایی است که باعث می شود زندگی و وجودیت خود را مجددا بازبینی کنید.

در حقیقت جهان شمولی روایت آکرمن باعث می شود آن را با زندگی خود مطابقت دهید. یک فیلم 200 دقیقه ای که تمام زوایای سینما را کنار زده و زندگی خسته کننده و تکراری یک زن بیوه و مادر یک پسر نوجوان را طی سه سال نشان می دهد، زمانی که یک تغییر در برنامه روتین تکراری اش باعث می شود که به زندگی خودش بیندیشد.

یک داستان بدیع و غیرخطی از زندگی تکراری همه ما که معنا و مفهوم خود را از دست داده است. ژان مانند شخصیت های فیلم “ماجرا”ی آنتونیونی، زنی است که توسط زندگی طلسم شده و هرروز زندگی را بدون هیجان سپری می کند. این فیلمی است که به دلیل رئالیسم خاص خود توسط تمام مخاطبین قابل درک بوده و بدون شک یک اثر فمینیسم است. داستان پیچیده، چند لایه و خاص از تنهایی یک زن یک اثر فراموش نشدنی است.

همچنین بخوانید: 12 فیلم برتر لهستانی در تاریخ فیلم سازی این کشور


5. اینک آخرالزمان – Apocalypse Now – 1979

فرانسیس فورد کاپولا با “اینک آخرالزمان” به جنگل های فیلیپین رفت و یک شاهکار خلق نمود. یکی از بهترین فیلم های جنگی که به دلیل خشونت و صداقتش بیننده را تحت تاثیر قرار می دهد. اقتباسی از داستان دل تاریکی جوزف کنراد درباره جنگ ویتنام که کاپیتان بنجامین ویلارد به ماموریتی فرستاده می شود تا کلنل نیروهای ویژه والتر کرتز را بیابد.

مسلما با شنیدن نام فیلم جنگی کلیشه هایی در ذهن تان مجسم می شود اما این فیلم تمام کلیشه ها را کنار زده و ما را به قلب جنگ می برد. کاپولا با نشان دادن مبارزه پوچ و تهی جنگ تصور آمریکایی از جنگ را نقش بر آب می کند. ویلارد که خودش هم از جنگ ناامید شده، تنها به دنبال کلنل نیست، او به دنبال پاسخ سوالات خود است، او می  خواهد به محتوای نبردی پی ببرد که موجودیتش را زیر سوال برده ست. گرچه در ظاهر از شناخت کلنل به وجد آمده اما در حقیقت پوچی خود را در او می بیند.

کاپولا او را مانند همه ما به یک ناظر تبدیل می کند و همانطورکه در آثار دیگرش نشان داد، ثابت می کند که انسانیت این است. این فیلم حقیقتا درباره جنگ نیست، درباره جنگ درون انسان ها و تلفات آن بر بشر است. تماشای این فیلم باعث می شود برای درک بی حسی خود در روح خود غرق شده و نتیجه پیروزی بر هویت مان را درک کنیم. “اینک آخرالزمان” خود سینماست.

همچنین بخوانید: معرفی 8 فیلم برتر که از داستان های استیون کینگ اقتباس شده اند


4. کلوز آپ – Close Up – 1990

“برای من، هنر تجربه آنچه که تو در درون حس می کنی است.”

زمانی که حسین سبزیان با قرار گرفتن در مقابل قاضی به جرم کلاهبرداری در جلسه دادگاه این جمله را بر زبان می آورد، گریه تان می گیرد. یک مرد بیچاره که برای گذران زندگی تلاش می کند و عاشق سینماست. این فیلم انعکاس رابطه عمیق سینما و سینماگر است؛ عباس کیارستمی با این اثر صادقانه، احساساتی و متواضع، یکی از زیباترین آثار سینما را خلق می کند.

یک درام مستند تخیلی با یک داستان ساده درباره یک مرد فقیر و متاهل به نام سبزیان که در اتوبوس یک پیرزن را دیده و خود را محسن مخملباف، فیلمساز معروف، معرفی می کند. او سپس به خانه او رفته و او و خانواده اش را متقاعد می کند که در فیلم اش از آن ها استفاده می کند، به همین ترتیب از آن ها پول گرفته و در نهایت محاکمه می شود. رفته رفته با این مرد فقیر که سینما برای او همه چیز است ارتباط برقرار می کنیم. با این فیلم به جادوی سینما و اهمیت آن پی می بریم. برای سبزیان هم چنین است، او یکی از ماست، یک مرد تنها که شرایط بر او پیروز می شود و تنها به سینما فکر می کند.

حسین سبزیان سینما را دوست دارد، مخملباف را دوست دارد و زمانی که فرصت می یابد تا خود را به جای او بزند از این فرصت استفاده می کند. برای اولین بار در زندگی هویت او باارزش شده و احترام و عزت نداشته را به دست می آورد. و مهم تر اینکه به هنر فیلمسازی نزدیک می شود، آرزوی دیرینه اش. به این ترتیب کیارستمی دشواری زندگی در این شرایط فرهنگی و اجتماعی دشوار را نشان می دهد. به دشواری می توان تحت تاثیر این اثر سینمایی قرار نگرفت.

همچنین بخوانید: 10 فیلم برتر آکیرا کوروساوا که باید تماشا کنید


3. جاده مالهالند – Mulholland Drive – 2001

احتمالا این حقیقت که دیوید لینچ پیش از ورود به دنیای سینما یک نقاش بود در این عرصه به او کمک کرد. و با اینکه بسیاری از فیلم های او مرز واقعیت و سورئال را از بین بردند باعث می شود که این فیلم به سطح جدیدی برسد. یک تریلر رازآلود روان شناسانه که در سال 2011 در فستیوال فیلم کن به نمایش درآمد و به یکی از شگفتی های این فستیوال تبدیل شد، مردم یا آن را دوست داشتند یا از آن متنفر بودند. یک فیلم متفاوت پر از مضامین عجیب، تصاویر سورئال، مضامین پیچیده تاریک و جلوه های تصویری، که در نگاه اول نمی توان آن را درک کرد.

بسیاری از افراد به دلیل پیچیدگی این فیلم را دوست دارند. شاید در نگاه اول به شخصیت های پیچیده دو قهرمان زن اصلی فیلم جذب شویم، اما “جاده مالهالند” برتر از هرچیز یک نماد سینمایی است. لینچ با این اثر معنای واقعی هنر و سینما را نشان می دهد و بیننده را به تسخیر می کشد. و این کاری است که یک هنرمند انجام می دهد. او مخاطب را به بازی گرفته، عمیق ترین احساسات او را نشان داده و باعث می شود نسبت به کار او واکنش نشان دهیم. و لینچ با کمک آن فیلم خود را تاثیرگذار می کند و یک اثر زیبا می سازد. بنابراین زمانی که زمین زیر پایمان را خالی می کند، با دهان باز و چشمان گشاده بر جا می مانیم.

این فیلم تاثیرگذارترین فیلم قرن است که حتی اگر از آن متنفر باشید بازهم نمی توانید از سرتان بیرون کنید. مهم تر از هرچیز این فیلم برترین اثر لینچ است و نبوغ او را ثابت می کند. و بخشی از درخشش این فیلم مدیون بازی زیبای نائومی واتس است که بهترین اجرای خود را به نمایش می گذارد و در نهایت به دیوید لینچ تعلق دارد. او با ساخت این فیلم فیلمی ساخت که حقیقت سینما را نشان می دهد.

همچنین بخوانید: 25 فیلم برتر سینما درباره اختلال چند شخصیتی


2. بخش گویی، نیویورک – Synecdoche, New York – 2008

یکی از بهترین فیلم های فیلم های سینما به کارگردانی چارلی کافمن درباره زندگی رنجور یک کارگردان تئاتر که با فناپذیری دست و پنجه نرم می کند. این فیلم یکی از غم انگیزترین و افسرده کننده ترین فیلم های کافمن است. یکی از معدود فیلم هایی که می تواند کل بشریت را زیر بال خود گرفته و برای همه افراد درک کردنی است. یک هنرمند تئاتر در حال ساخت بلندپروازانه ترین اثر خود است که به تدریج مرز واقعیت برای او کمرنگ شده و نمی تواند بین حقیقت و رویا مرزی تعیین کند. اما در این میان کافمن درباره موجودیت سوالات فلسفی پرسیده و بر درک ما از جهان تاثیر می گذارد.

کافمن با این فیلم می خواست یک داستان حقیقی ترسناک بسازد و به همین دلیل شما را غمگین می سازد. این فیلم ترسناک ترسی که هر انسان با آن مواجه می شود را نشان خواهد داد، معنای مرگ، جنگ تمام نشدنی برای مقابله با آن و تاثیر آن بر زندگی. شاید این فیلم نادیده گرفته شده ترین اثر کافمن باشد، اما جالب ترین و تاثیرگذارترین اثر اوست.

همچنین بخوانید: 33 فیلم برتر اسپانیایی زبان که باید ببینید


1. درخت زندگی – The Tree of Life – 2011

به راحتی نمی توان درباره فیلمی مانند درخت زندگی صحبت کرد و البته درک آن دشوار است. سینما برای بسیاری از افراد جنبه تفریحی دارد اما ناگهان یک فیلم فوق العاده احساسی و فلسفی مانند درخت زندگی تولید شده و معنای هنری سینما را ثابت می کند.

یک درام فلسفی درباره یادآوری های یک مرد میانسال از کودکی، والدین و برادران اش در سال های 1950 در تگزاس. شاید ساده به نظر برسد اما این خاطرات با تصاویر زیبا از این جهان و زندگی گره خورده اند. حتی دایناسورها هم در آن دیده می شوند و تنها نابغه ای مانند ترنس مالیک می تواند چنین اثر ناب و زیبایی را خلق کند.

درخت زندگی بنیادی ترین احساسات انسانی را برمی انگیزد: عشق، نفرت، گیجی، حسادت، همراهی، سرافرازی، ناامیدی، درد، گناه و تنهایی؛ و بی وقفه درباره جایگاه مان در جهان سوال می کنیم. همه ما برهه ای در زندگی با این سوالات مواجه شده ایم و به زندگی و جهان آفرینش فکر کرده ایم.

البته همه ما درباره مفهوم “خدا” فکر کرده ایم؛ چه یک مفهوم حقیقی باشد و چه یک مفهوم ساختگی که به دلیل ضعف مان خلق شده باشد. این سوالات در ذهن همه ما وجود دارد و گرچه برخی پاسخ آن را یافته اند، اما دیگران چنین نیستند. مالیک از طریق نشان دادن مردی که شاید خودش باشد و شاید هر کدام از ما به این سوالات پاسخ می دهد. “درخت زندگی” فیلمی است که باعث می شود به درون خود نگاهی بیندازید. باید فیلم را تماشا کرده و در آن غرق شوید تا بر شما تاثیر بگذارد. در این صورت می تواند یک تجربه باارزش باشد.

همچنین بخوانید: 20 فیلم برتر ژانر آدم ربایی در تاریخ سینما که باید ببینید


امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید. منتظر شنیدن نظراتتان هستیم!

                               

دیدگاه‌ها (4)

بستن فرم

  1. عرفان

    خرداد 9, 1401

    فیلمایی که انتخاب کردید اصلا مناسب این عنوان نیست!
    دیدن فیلم‌های افسرده‌کننده و خسته‌کننده (به‌اصطلاح هنری) قرار نیست به ما لذت بده عزیز
    پیشنهاد می‌کنم به دوستان برای لذت واقعی از سینما کلاسیک‌های ‌حال‌خوب‌کن، سرگرم‌کننده و دلنشین از بیلی وایدلر، کاپرا، لوبیچ، ویلیام وایلر، هیچکاک و فور ببینید

    پاسخ

  2. ذا کر

    آذر 19, 1400

    ادیسه فضایی فیلم نبود.یک افتضاح بیسابقه بود.
    متاسفم برای کسانیکه فریبش را خوردند.

    پاسخ

  3. Nyths

    اردیبهشت 12, 1400

    یک راهنمایی کنم برای اون دوستانی که میخوان The Mirror رو ببینن یا فیلم هایی از این قبیل اولا بگم اگه دنبال سرگرمی هستی که اصلا مناسب نیستند دوما اگه دنبال معنا و مفهوم هستی باید بگم با یک بار دیدن نمیفهمی و نیاز به خوندن نقد و بررسی و وقت گذاشتن داره سوما دیدن این فیلما اسون نیست واقعا اسون نیست و شاید گیج یا خسته بشید از روی تجربه میگم چون زیادی گنگ هستند و اینم بگم که اینجور فیلما عامه پسند نیستند و انتظار چیز خاصی هم نداشته باشید که در اخر ناامید نشید ! امیدوارم مفید بوده باشه .

    پاسخ

  4. حسن

    بهمن 20, 1397

    یکی از مزخرفترین فیلمهایی که دیدم جاده مالهالند بود

    پاسخ