نقد فیلم The Rules of the Game (قاعده بازی) از سینمای فرانسه
یکی از بهترین نقدهای سینمایی توسط آندره بازین درباره صنعت فیلمسازی فرانسه و شکست آنها در فیلمسازی گفتهشده است. طبق گفته بازین، فرانسویها بهجای تولید آثار هنری، تنها یک اجرای تئاتری را فیلمبرداری کردهاند. بنابراین بهجای حداکثر استفاده از یک صنعت جدید، فقط درجا زدهاند.
قاعده بازی در سال ۱۹۳۹ توسط ژان رنوآر قبل از شروع جنگ جهانی دوم ساخته شد. حکومت وقت آن زمان این فیلم را به دلیل غیراخلاقی بودن توقیف نمود. سپس در خلال سالهای جنگ و بمبگذاری نگاتیو اصلی فیلم نیز از بین رفت. این نسخه امروزی که ما به عنوان فیلم قاعده بازی و از آندره بازین میشناسیم، در حقیقت نسخه بازسازیشده فیلم اولیه است.
بسیاری از سینماگران و منتقدان این فیلم را یکی از بهترین فیلمهای دهه 30 فرانسه میدانند. اما این فیلم از تئاتر بسیار الهام گرفته است، بهطوریکه بسیاری از افراد این فیلم را به تئاتر بیشباهت نمیدانند. مزانسن های صحنه، استفاده از تکنیک “چند داستانی” و نحوه خواندن دیالوگها، همگی یادآور تکنیکهای تئاتری هستند. این فیلم پر از صحنههایی است که برای آنها توضیحی داده نشده و بیننده را دچار سردرگمی میکند. بهطورکلی می تاون این فیلم را یک فیلم جانب دارانه و سیاسی نام برد. در حقیقت تکنیک تئاتر به این فیلم اجازه میدهد تا فساد طبقه ثروتمند جامعه فرانسه در زمان پیش از جنگ را نشان دهد. طبقه ثروتمند و بورژوای فرانسه بویی از اخلاقیات نبردهاند و به همین دلیل از واقعیت جامعه و حقایق آن دور شدهاند و دیگر توان دفاع از خود و ارزشهایشان را ندارند. آنها بهجای مراقبت از کشور در برابر فاشیسم، به فکر میگساری و جشنهای عیش و نوش خود هستند. در این فیلم، کارگردان با کمک آرایه و کنایهها، زوال و افول یک جامعه و ارزشهایش را بهخوبی نشان میدهد.
داستان قاعدهٔ بازی در یک مزرعه تاریک آغاز میشود. یک زن وارد زمین شده و سیم میکروفون را به دنبال خود میکشد. این زن خبرنگار درباره جمعیتی صحبت میکند که منتظر فرود آندره ژوریو هستند. داستان با فرود آمدن هواپیمای آندره ژوریو بر زمین شروع میشود و با مرگ او، در اثر شلیک گلولهای (و اگر استعارهها را رعایت کنیم با بازگشت او به آسمان) به پایان میرسد. آندرهٔ عاشق در همان فصل آغاز، هیچ از استقبالی که از او شده، حالا که رکورد پرواز را شکسته راضی نیست. در پاسخ به خبرنگار رادیو میگوید: همهٔ اینها را به خاطر زنی کرده است زنی که حالا میان استقبالکنندهها نیست. آندره یک سرخورده است. چون انگیزهاش از این پرواز طولانی فقط عشق بوده، اون نیازی به هیاهوی سرخوش این جمعیت ندارد. چون فقط میخواسته نگاه زنی را با این پرواز به خودش بکشاند. و این زن حالا نیامده تا نگاهش کند. پیداست که با این دادهها آندره رسم بازی را نمیداند. کریستین، همان زن، حالا دارد در خانهاش برای رفتن به یک میهمانی آماده میشود. رادیو باز است و او سرخوردگی آندره را میشنود، بعد با خونسردی رادیو را خاموش میکند و مکالمهاش را با ندیمهاش لیزت دربارهٔ مردان ادامه میدهد. مکالمهای که در آن بازیگوشیهای لیزت هم معرفی میشود و تجربهاش در بازی: اگر خوکها بال در بیاوردن، دوستی با مردان هم ممکن است. درواقع مهمترین پیام این فیلم به جامعه آن زمان فرانسه بازمیگردد: مردم فرانسه به دنبال یک قهرمان میگشتند و این قهرمان را در طبقه ثروتمند جامعه جستجو میکردند، درحالیکه این طبقه به تنها چیزی که فکر میکردند خوشگذرانی و مهمانی رفتنهای خودشان بود.
زنی که ژوریو منتظرش بود کریستین (نورا گروگر) بود. یک زن ثروتمند اتریشی که با یک مرد ثروتمند یعنی مارکی روبرت دولانشیت (دالیو) ازدواج کرده بود. نمیتوان گفت که انتخاب ملیت کریستین امری تصادفی بوده و به ماری آنتوانت و داستانهای او بیربط است. در یکی از صحنهها متوجه میشویم که کریستین با حواله نمودن خود به مردهای مختلف در حقیقت زندگی را برای خود و همسرش مشکلتر میکند. منظور کارگردان از نشان دادن این صحنهها معرفی قوانینی است که بدون در نظر گرفتن اخلاقیات و درستی، کارهای ناپسند اجتماعی را توجیح میکنند. در معرفی همسر کریستین، مارکی روبرت دولانشیت حلقهٔ «بازی» گران کاملتر میشود. پیش از همراهی او با کریستن و رفتن به مهمانی میبینیم که در تلفن با معشوقهٔ پنهانش قرار میگذارد. پس همه چیزی دارند که مخفی میکنند، و چنین میشود که آشکار گویی آندره در رادیو و اعترافش به عشقی که با صدایش در همهٔ فرانسه میپراکند، قربانی شدنش را در انتهای داستان توجیه میکند. او در بازی دایرهٔ اشراف (دایرهای که حواشی اشرافی گری، مثل ندیمه را هم در بر میگیرد) سهمی ندارد. پس از بازی خط میخورد و با مرگ اش اعتنایی را در جمع بازیگران بر نمیانگیزد.
در ساخت این فیلم از روشهای متفاوت برای بیان روایت استفادهشده، در بسیاری از صحنهها میبینیم که کارگردان از تکنیکهای تصویربرداری و سینمایی مدرن استفاده نموده و در قسمتهای دیگر از راوی استفاده کرده است. و یا در قسمتی از تکنیک مستندسازی استفاده شده است. در واقع این تکنیکهای مختلف نشانگر تسلط فیلمبردار و کارگردان به شیوههای مختلف فیلمسازی است. در صحنهای که کریستین درباره شایعات و ارتباطش با ژوریو صحبت میکند، متوجه میشویم که کریستین زاده رسانه است و رسانه و دنیای پیرامون تا چه حد میتواند افراد را شکل داده و زندگی شخصی و اجتماعی آنها را تحت تأثیر قرار دهد.
در واقع در این فیلم تمام قوانین اجتماعی و اخلاقیات هم زیر پا گذاشته میشوند. عشق و احساسات زیر سؤال میرود و مفاهیم آن ارزش واقعی خود را از دست میدهند. دوستی و عشق دیگر یک رابطه با ثبات و باارزش محسوب نمیشود. دلیل خیانت کریستین به همسرش از خیانت مرد سرچشمه گرفته است. شاید اگر کریستین همسر و معشوقه او را با یکدیگر نمیدید و هیچگاه با آنها روبهرو نمیشد، دیگر به همسرش خیانت نمیکرد. در حقیقت این فیلم نشان میدهد که جامعه آن زمان فرانسه تا چه حد نسبت به ارزشهای اخلاقی، اجتماعی و عاطفی، بیتفاوت شده بود. این بیتفاوتی از افراد یک فرد دروغگو و دو رو ساخته بود که دیگر نمیتوان به آنها اعتماد نمود. و این حقیقت جامعه آن زمان فرانسه بود.
داستان فیلم در ابتدا با یک مثلث عشقی میان کریستین، ژورنو و همسر کریستین، آغاز شد. اما رفتهرفته دیدیم که این مثلث عشقی به یک رابطه بیبندوبار و نامعلوم تبدیل شد که در آن کریستین بهراحتی با مردان دیگر ارتباط داشت. ژورنو در عین دوست داشتن کریستین با چند زن دیگر رابطه برقرار کرد، و همسر کریستین هم برای خود معشوقهای داشت. بنابراین هیچکدام از شخصیتها آنچه به نظر میرسیدند نبودند. در این میان طبقه متوسط و فرودست جامعه که طبقه ثروتمند را الگوی خود قرار داده بودند نیز حال بهتری نداشتند. در طبقه متوسط کشیشی را میبینیم که از او انتظار میرود الگوی دیگران باشد، اما سپس میبینیم که عاشق زن دیگری شده است. بنابراین طبقات دیگر جامعه از طبقه ثروتمند بهتر نیستند. فقط به دلیل محدودیت مالی نمیتوانند پا بهپای قشر ثروتمند و مرفه جامعه پیش بروند.
البته در گیرودار این عدم رعایت اخلاقیات همه ما و تمام تماشاگران دهه 30 فرانسه میدانستند که این شخصیتها با هیچ مانعی مواجه نمیشدند و کسی از رفتارهای ناپسند آنها جلوگیری نمیکرد. در واقع باور عام این بود که این طبقه به دلیل موقعیت مالیشان همهچیز را میدانند و هرکاری که انجام میدهند درست است. بنابراین نهتنها کسی به آنها اعتراض نمیکرد، بلکه از آنها دفاع نیز میشد. برای مثال در این فیلم شخصیت ژنرال همانند تمام افراد قدرتمند زمان وظیفه دفاع از افراد مرفه و بالادست جامعه را دارد. بنابراین هرگاه که افراد جامعه نسبت به رفتارهای کریستین و امثال او اعتراض میکردند ژنرال وارد میدان میشد و از او آنها و اخلاقیاتشان صحبت میکرد. این صحنهها سیاسی بودن فیلم را بیشازپیش ثابت میکرد.
در واقع این فیلم یک شخصیت برجسته و تأثیرگذار ندارد. در صحنههای مختلف همه شخصیتها بهنوبت همه تمرکز و توجه بیننده را از آن خود میکنند. برای مثال زمانی که کریستین مشغول صحبت کردن است، همسرش در پشت سر او قرار میگیرد. بنابراین نمیتوان گفت که این فیلم جز فیلمهایی است که یک قهرمان یا ضدقهرمان معرفی میکند.
اوکتاویو یکی از راویان مهم داستان است که بسیاری از قسمتهای فیلم توسط او روایت میشود و بیننده در جریان داستان فیلم قرار میگیرد. این خواسته خود اوکتاویو هم است که بتواند صحبت کند و کنترل اوضاع را به دست بگیرد، اما زمانی که این کار را انجام میدهد کسی نیست که به او گوش کند و یا از او تشکر کند. او کسی است که نهتنها هنوز به اخلاقیات ایمان دارد، بلکه میخواهد این ایمان را در دل دیگران نیز روشن کند. شاید دلیل انتخاب او بهعنوان راوی داستان این باشد که اوکتاویو به طبقه پایین جامعه تعلق دارد و همانند کریستین، همسرش و امثال آنها نیست.
قاعدهٔ بازی به دلیل دورانی که دران ساختهشده است یعنی فرانسهٔ پیش از جنگ همیشه نمونه خوبی برای بررسی مسائل اجتماعی بوده است. رنوار با ساختن این فیلم جامعه ثروتمند و بورژوای فرانسه را مستقیماً موردحمله قرارداد و خشم آنها را برانگیخت. در حقیقت اکثر فیلمهای منتقدانه در زمانهای پس از جنگ و درگیری ساخته میشوند و دلایل جنگ را تحلیل میکنند. اما عجیب بودن این فیلم در این حقیقت نهفته است که این فیلم درست در آستانه جنگ ساخته شد و به تحلیل مشکلات جامعه و پیدایش جنگ پرداخت.
شاید اگر این فیلم در سالهای 1960 و به دست فیلمسازانی چون مارسل افولز و الین رزنیز ساخته میشد، در آن صورت سمبل جامعه فرانسه در دوران جنگ به شمار میرفت. اما ازآنجاییکه این فیلم در سالهای نزدیک به جنگ ساخته شد، بهخوبی میتواند مشکلاتی را نشان دهد که منجر به ایجاد جنگ شدند. این فیلم یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما به شمار میرود که گذر زمان نهتنها از ارزش آن نمیکاهد بلکه زیبایی و تأثیر آن را نیز افزایش میدهد.
دیدگاهها