نقد فیلم لالا لند: درخشش گازلینگ و استون در یک عاشقانه موزیکال

این فیلم فیلمی بود که نمی توانستم برای تماشای دوباره آن منتظر بمانم، و هنگامی که دوباره آن را دیدم همان تاثیر اولیه را حس کردم. آیا رایان گازلینگ، دبی رینولدز جدید سینماست؟ در فیلم ” آواز در باران”  رینولدز نقش کتی را ایفا می کند، یک ستاره سینما که  تئاتر را به فیلم های قدیمی احمقانه جین کلی ترجیح می دهد و بنابراین با او مشکل پیدا می کند: دریک مهمانی هالیوود، مجبور می شود از روی یک کیک بپرد، البته این صحنه بخشی از یک سرگرمیست، اما در میان تماشاچیان جین کلی را در حال پوزخند زدن میبیند و خجالت زده می شود.

بعد از 60 سال، در سال 2017 با فیلم رمانتیک و موزیکال لالا لند مواجه می شویم. دراین فیلم رایان گاسلینگ نقش سباستین را ایفا می کند، سباستین یک نوازنده جاز است که بعد از یکی از اجراهایش، تشویق های میا، یک دختر زیبا و باهوش با بازی اما استون، را با بی ادبی رد می کند. سپس آن ها در یک مهمانی همدیگر را میبینند و میا متوجه می شود که سباستین مغرور حالا با یک گروه همکاری می کند. میا با بدجنسی از سباستین درخواست می کند تا آهنگ طولانی ” A Flock of Seagulls’ I Ran” را اجرا کند. این طور به نظر می رسد که تحقیر شدن سباستین نشانه پشیمانی جین کلی از مسخره کردن رینولدز است.

دیمین شزل، نویسنده و کارگردان فیلم، با ساختن یک فیلم جالب، رمانتیک، جذاب و خوش ساخت، شباهت فیلم خود را با فیلم “آواز در باران” افزایش داده است. در فیلم شزل، قصه های عاشقانه میا و سباستین در فصل زمستان آغاز و پایان می یابد، داستان در شهر لوس آنجلس اتفاق می افتد، شهری که در تمام مدت سال تابستان است، مگر اینکه قلب ساکنان آن زمستانی باشد، بنابراین شزل با فصل های سال بازی می کند. در واقعع این فیلم با نشان دادن صحنه های موزیکال، انرژی بازیگران و رویا پردازی، دین خود را به فیلم های کلاسیک ادا کرده است.

در واقعع این فیلم به دو فیلم “آواز در باران” جین کلی و “همه می گویند دوستت دارم” وودی الن شباهت دارد. از نظرصحنه های موزیکال به آثار ژاک دمی و از نظر روابط عاشقانه به اثر “یک ستاره متولد می شود” شبیه است. در صحنه آغازین این فیلم، در بزرگراه منتهی به لس آنجلس، در حین ترافیک تعدادی دختر و پسر جوان از خودروهایشان پیاده شده و رقص و پایکوبی می کنند. احتمالا کارگردان این فیلم در تولید این صحنه رویایی و سمبولیک، از صحنه های آغازین آلن پارکر الهام گرفته است.

در این فیلم سباستین جوانیست که به تنهایی در شهر ال.ای. زندگی می کند،  و تا آخرین ریال پول هایش را برای افتتاح یک کلوپ جاز خرج کرده است. میا و سباستین اولین بار همدیگر را در ترافیک می بینند، درحالی که میا مشغول خواندن متن تست بازیگریش است، سباستین با عصبانیت از او سبقت می گیرد و میا هم به او چشم غره می رود. اما تقدیر آن ها را دوباره در مسیر هم قرار می دهد.

استون هرگز بهتر از این نبوده است. او به خوبی نقش یک دختر باهوش، شوخ طبع و حساس را ایفا می کند، چشم های درشتش همیشه برق می زند، حتی زمانی که پراز اشک است. صحنه های تست بازیگری او هم بسیار جالب هستند، مخصوصا زمانی که سعی می کند لکه های قهوه را پاک کند، نقش یک پزشک را ایفا کند، و یا یک معلم الهام بخش باشد: ” نه جمال، تو تنبیه می شوی.” در واقع استون سباستین واقعی را به تماشاگر نشان می دهد و به این طریق تماشاگر را از نظر احساسی به فیلم و شهر ال. ای. وصل می کند.

گوزلینگ هم به نوبه خود بازیگر موفقیست، بخصوص از زمانی که جسارت به خرج داده و به حوزه کمدی وارد شده موفقیت های بسیاری کسب نموده است. او بسیار سرسخت و خشن است و سعی می کند آسیب پذیری و عشقش را پنهان کند. گازلینگ هم مانند استون خواننده نبود اما عواطف و احساسات نهفته در آهنگ ها، آن ها را واقعی نشان داد. و با توجه به تمرین های رقص محدود قبل از ضبط، می توان گفت که آن ها رقاص های موفقی هستند.

تنها صحنه فیزیکی این فیلم یک بوسه است، تنها یک بوسه. اما شما میبینید که آن ها با هم زندگی می کنند. برخلاف فیلم های دیگر هالیوودی، لالا لند در رویاپردازی زیاده روی نمی کند. تمام احساسات این داستان به صورت رقص، آهنگ و تصمیمات آن دو، نشان داده می شود.

در یک صحنه میا و سباستین در اطراف شرکت برادران وارنر قدم می زنند، و میا به پنجره ای اشاره می کند که اینگرید برگمن و هامفری بوگارت در فیلم کازابلانکا از طریق آن به پاریس نگاه می کردند. بنابراین اگر گوزلینگ و استون را با آن ها مقایسه کنیم، به همان سرسختی و لطافت، اغراق نکرده ایم.

                               

دیدگاه‌ها

بستن فرم