10 حقیقت عجیب درباره مرگ رازآلود راسپوتین

جسد گریگوری راسپوتین، مشاور مقامات تزار روسیه در 1 ژانویه 1917 در زیر لایه یخ زده رودخانه نوا یافت شد. از پیکر او مشخص بود که به وی چندبار شلیک و بدنش به نوعی سلاخی شده بود؛ به نظر می‌رسید قاتلان چشم راست او را دراورده بودند.

کسی نمیتوانست مرگ او را باور کند، زیرا راسپوتین را جادوگری می‌دانستند که تزار را فریب داده بود. تزاری‌ها و بلشویک‌ها از او متنفر بودند. او حتی در بیرون از روسیه نیز دشمنان بزرگی داشت. پس از مرگ راسپوتین، شاهزاده فلیکس یوسوپوف مرگ او را گردن گرفت و ادعا کرد با چهار همدست دیگرش او را کشته است و تا امروز داستان یوسوپوف در کتاب‌های تاریخی دیده می‌شود.

اما اعتراف یوسوپوف با حقایق پیش رو مطابقات ندارد. به دلیل تفاوت در جزئیات داستان او و مرگ حقیقی راسپوتین، هنوز هم نمی‌دانیم حقیقت چه بود و راسپوتین چگونه به قتل رسیده است. با پروشات همراه باشید.


10. تهدید به مرگ در صبح پیش از کشته شدن

در صبح روز 29 دسامبر 1916، راسپوتین یک تماس تلفنی عجیب دریافت کرد. او به دخترش ماریا گفت که صدای آن فرد را نشناخته است. پیام آن روشن بود: زندگی راسپوتین به آخر خود نزدیک شده بود.

اما این تهدید به مرگ، اولین تهدید راسپوتین نبود. او تا آن روز چندین بار و یا هر روز با تهدید مرگ مواجه شده بود. هر روز در نامه یا تلفن او را تهدید می‌کردند که مرگ او به نفع روسیه است. اما این بار همه چیز فرق داشت. طبق گفته منابع مختلف راسپوتین در آن روز عصبی و برافروخته بود. به دلایل مختلف تهدیدی که در صبح روز پیش از مرگ دریافت کرد حقیقتاً او را ترساند.

کسی نمی‌داند چه کسی به او تلفن زده بود. تنها چیزی که می دانیم این است که او شاهزاده یوسوپوف، مردی که ادعا کرد راسپوتین را کشته، نبود. یوسوپوف آن روز راسپوتین را متقاعد می‌کرد که به خانه‌اش برود، بنابراین او تماس نگرفته بود و هیچ کدام از اطرافیان او هم این کار را به گردن نگرفتند.


9. سیانیدی که او را به قتل نرساند

یوسوپوف می‌خواست راسپوتین را به قتل برساند. او راسپوتین را متقاعد کرد تا به خانه‌اش رفته و از کیک و شراب آغشته به سیانید، بخورد. دکتر استانیسلاس دلازوورت هم در آنجا بود. قرار بود راسپوتین آن غذاها را خورده و بمیرد. شکی نیست که راسپوتین به خانه یوسوپوف رفت. آخرین کسی که او را دید دخترش ماریا بود که در 11 شب 29 دسامبر با او خداحافظی کرده بود. هر اتفاقی که پس از آن افتاد مشخص نیست.

یوسوپوف مدعی است به اندازه کافی شراب و کیک سمی به او داده که می‌توانست فیل را از پا در آورد. اما این سم به او آسیب نرساند. حتی راسپوتین تقاضا کرد غذای بیشتری هم به او بدهند. اما این داستان او شک برانگیز است زیرا طبق گزارش پزشکی قانونی در بدن او اثری از سم نبود.

هیچکس نمی‌داند چرا در بدن او سم نبود. داستان یوسوپوف می‌خواهد به ما بگوید که راسپوتین دارای قدرت‌های ماروایی بود اما مطمئناً توضیحات دیگری هم وجود دارد.

دکتر لازوورت بعدها گفت که او فقط تظاهر کرده که غذاها سمی شده‌اند، اما معلوم نیست گفته‌اش راست باشد. اخیراً دانشمندی به نام دالی استولز مدعی شده که راسپوتین مسموم شده بود اما پزشک متوجه علائم مسمومیت و وجود زهر نشده است. اما این احتمال هم وجود دارد که راسپوتین دروغ گفته باشد.


8. شلیکی که او را نکشت

یوسوپوف که از نمردن راسپوتین با زهر عصبانی شده بود تفنگش را درآورد و به سینه او شلیک کرد. راسپوتین به پشت افتاد، خون از بدن اش جریان یافت و لرزید. یک دقیقه طول کشید تا بدنش آرام گیرد اما تا آن لحظه همدستانش وارد اتاق شده بودند.

یوسوپوف در خاطراتش می‌نویسند، “دکتر تشخیص داد که گلوله به قلبش اصابت کرده است. بدون شک راسپوتین مرده بود.”

سپس یکی از همدستان او لباس مبدل پوشیده و همسایگان را متقاعد کرده که راسپوتین آن شب به خانه بازگشته است. سپس نزد یوسوپوف بازگشت تا از شر جسد راسپویتن خلاص شوند.

یوسوپوف می‌نویسند، “سپس اتفاق بدی رخ داد، راسپوتین در یک حمله ناگهانی روی پاهایش ایستاد و دهانش کف کرد.”

یوسوپوف و همدستانش چندین بار به راسپوتین شلیک کردند تا اینکه با شلیک یکی از آن‌ها به نام ولادیمیر پوریشکویچ به سر او، کار راسپوتین تمام شد. حتی زمانی که آن‌ها بدن راسپوتین را پوشانده و در رودخانه انداختند بازهم یوسوپوف اصرار داشت که راسپوتین تکان می‌خورد.

یوسوپوف می‌گوید، “حالا می دانم که راسپوتین چه بود. او یک شیطان واقعی بود.”


7. گزارش کالبدشکافی که با گفته‌های یوسوپوف مغایرت داشت

اگرچه داستان یوسوپوف مهیج است اما با حقیقت همخوانی ندارد. گزارش پزشکی قانونی به رهبری پروفسور دیمیتری کسوروتوف با تمام گفته‌های یوسوپوف مغایرت داشت. یوسوپوف در خاطراتش می‌گوید به قلب راسپوتین شلیک کرد و حتی دکتر لازوورت جسد را بررسی و شلیک را تأیید کرد. اما کسوروتوف تنها سه زخم شلیک یافت که هیچ کدام در نزدیکی قلب قرار نداشت. به جای آن گلوله‌ها به شکم، کبد، کلیه و جمجمه‌اش اصابت کرده بودند. به طوری که هیچ پزشکی نمی‌توانست تصور کند یکی از زخم‌ها در نزدیکی قلب قرار دارد.

همچنین طبق گفته یوسوپوف شلیک پوریشکویچ به قسمت عقب سر راسپوتین اصابت کرده بود. اما گلوله‌ای که در سر او قرار داشت در حالی که او روی زمین افتاده بود از مقابل شلیک شده بود. به سختی می‌توان داستان یوسوپوف را حقیقت دانست. گفته می‌شود یوسوپوف این داستان را از خود ساخت تا جلوه ترسناک‌تری از راسپوتین نشان دهد. به نظر می‌رسد که یوسوپوف اصلاً نمی‌دانست راسپوتین چگونه مرده است.


6. شایعه غرق شدن راسپوتین

یوسوپوف می‌گوید که حتی پس از اصابت گلوله به سر راسپوتین او هنوز تکان می‌خورد. به همین دلیل همدستان دست و پاهای او را بسته، جسد او را در پارچه سنگین کتان پیچیده، به بالای پل برده و از آنجا به پایین انداختند. طبق افسانه‌ها راسپوتین در هنگام افتادن در آب زنده بود. زمانی که راسپوتین را یافتند دستانش باز شده و در بالای سرش قرار داشت، طبق گفته دخترش ماریا راسپوتین دستانش را در زیر آب باز کرد.

صحبت دقیق درباره گزارش پزشکی قانونی دشوار است. در دادگاه یکی از شاهدین اظهار کرد که به گفته پزشک قانونی در ریه راسپوتین هوا وجود داشت و او در حین افتادن در آب هنوز زنده بود.

اما عجیب اینجاست که حتی با مطالعه گزارش پزشکی قانونی پاسخ روشنی دریافت نخواهید کرد. بنا به دلایلی، گزارش‌های مختلف چیزهای مختلف می گویند. حتی امروزه هم نمونه‌های مختلف گزارش پزشکی قانونی وجود دارد که طبق برخی از آن‌ها در ریه‌های او آب بود و طبق برخی دیگر، نبود. حتی نسخه‌هایی از گزارش کستوروف وجود دارد که طبق آن “راسپوتین در حین پرت شدن در رودخانه نفس می‌کشید.”

احتمالاً نوشته‌های کستوروف تغییر داده شد. آیا شایعات باعث شد نسخه‌های گزارش او را بازنویسی کنند؟ یا گزارش را به گونه‌ای تغییر داددند که زنده ماندن راسپوتین را پنهان کنند؟


5. له شدگی وحشتناک بدن و اندام‌های تناسلی‌شان

هرکه راسپوتین را کشته تنها به او شلیک نکرده است. آن‌ها جسدش را له کرده و اعضای آن را بریدند. توصیف کستوروف بسیار ترسناک است:

در دست چپش یک زخم عمیق وجود دارد که با یک شی تیز یا یک سیخ ایجاد شده است.

چشم راست از حدقه درآمده و روی صورت افتاده است. پوست گوشه چشم راست پاره شده است.

گوش راست پاره و بریده شده است. بر روی گردن زخمی وجود دارد که با یک جسم نوک تیز ایجاد شده است. جای جای بدن و صورت او با اجسام تیز زخم شده‌اند.

اندام‌های تناسلی با چنین اجسام تیزی له و زخم شده‌اند.

به گفته کستوروف این زخم‌ها پس از کشته شدن راسپوتین ایجاد شده‌اند نه در نتیجه نزاع و درگیری. بلکه جسد مرده را آزار داده و زخمی کرده‌اند، در حالی که این جزئیات در اعترافات یوسوپوف وجود ندارد.

البته در این باره توضیحاتی وجود دارد. برخی معتقدند که این زخم‌ها ممکن است در آب و در اثر برخورد جسد با لایه‌های ضخیم یخ ایجاد شده باشد. گفته می‌شود که این یخ‌ها طناب مچ دست راسپوتین را باز کرده‌اند. اما این توضیحات قطعی نیستند. تنها چیزی که می دانیم این است که بدنش زخم و له شده است، هنوز مطمئن نیستیم که این زخم‌ها در اثر یخ‌ها به وجود آمده‌اند یا فرو کردن اشیای تیز.


4. اصرار عجیب یوسوپوف مبنی بر قتل راسپوتین

یوسوپوف و همدستانش برای پنهان کردن مرگ راسپوتین بسیار تلاش کردند. آن‌ها با لباس مبدل به خانه او رفتند، او را در آب انداختند و یوسوپوف اظهار کرد که صدای شلیک از خانه‌اش در اثر شلیک یکی از مهمانان مست به یک سگ بود. طبق گزارشات پلیس، همدستان او به سرعت اعتراف کردند. مأمور پلیس که با گزارش صدای شلیک به خانه یوسوپوف رفت، گفت که پوریشکویچ در را باز کرد و گفت:

گوش کن، او (راسپوتین) مرده است و اگر تزار و سرزمین مادری‌ات را دوست داری ساکت بمان و به کسی چیزی نگو.

پلیس در حیات پشتی یوسوپوف لکه‌های خون دید، حتی اگر پزشک قانونی هم در گزارشات خود چنین چیزی را عنوان نکرده بود. و اگرچه یوسوپوف در ابتدا قتل را تکذیب کرد، اما سپس اصرار داشت که خودش به این قتل دست زده است. او حتی درباره چگونگی قتل راسپوتین نوشت و در خاطرات خود درباره آن صحبت کرد.

پس از اینکه‌ام جی‌ام درباره مرگ راسپوتین فیلم “راسپوتین و ملکه” (Rasputin and the Empress) را ساخت، یوسوپوف به این دلیل که فیلمسازان او را مسبب مرگ راسپوتین نمی‌دانستند به طور رسمی از آن‌ها شکایت کرد.


3. جاسوس انگلیسی که ممکن است او را کشته باشد

طبق گزارش پزشکی قانونی هر شلیک به بدن او از تفنگ متفاوتی است. حداقل سه نفر – یا سه تفنگ – در مرگ او دست داشتند. زخم‌های گلوله در معده و کلیه او ممکن است با تفنگ‌های یوسوپوف و پوریشکویچ ایجاد شده باشند، اما گلوله موجود در جمجمه او توسط فرد دیگری شلیک شده است. این گلوله از هفت تیر شلیک شده است، و طبق یک فرضیه معروف از هفت تیر 455 Webley، که هیچ کدام از همدستان یوسوپوف آن را نداشتند.

با این حال یکی از دوستان بریتانیایی یوسوپوف به نام اسوالد رینر همیشه یک هفت تیر 455 Webley به همراه داشت. اگرچه یوسوپوف حضور او را تکذیب می‌کرد، اما برخی معتقدند که رینر طبق دستور سازمان جاسوسی بریتانیا گلوله نهایی را شلیک کرده و باعث مرگ او شد.

بریتانیایی به مرگ راسپوتین تمایل داشتند. زیرا او می‌خواست صلح آلمان و روسیه را از بین برده و درنتیجه جنگ جهانی اول به ضرر متفقین تمام می‌شد. اگر راسپوتین نمرده بود احتمالاً آلمان جنگ را پیروز می‌شد. و نامه‌ای وجود دارد که این موضوع را تأیید می‌کند. مردی به نام استفان الی در پتروگراد، در 7 ژانویه 1917 یک نامه رسمی به انگلستان فرستاد که چنین گفت:

هدف ما با موفقیت انجام شده است. برابر مرگ “جادوی سیاه” با واکنش‌های مثبت مواجه شده است، با این حال هنوز هم دراین باره سوالاتی وجود دارد.

رینر مأموریت اش را به خوبی انجام داده و بدون شک پس از بازگشتتان به شما اطلاع خواهد داد.


2. آرشیو MI6 (سازمان جاسوسی انگلستان) که چیز دیگری می‌گوید

دولت بریتانیا پس از 100 سال هنوز دخالت در مرگ راسپوتین را تکذیب می‌کند. آن‌ها شایعه مرگ راسپوتین توسط رینر را “یک اتهام ظالمانه و یک تصور بچگانه” می‌دانند. شاید آن‌ها درست بگویند. زیرا در زمان مرگ راسپوتین رینر مأمور فعالی نبود و اگرچه بسیاری از تاریخ دانان آرشیو MI6 را بررسی کرده‌اند نتوانسته‌اند درباره دخالت بریتانیا در این شواهدی به دست آورند.

برخی از بحث‌ها درباره رینر هم به همین صورت رد می‌شود. طبق کتابی که برای اثبات قاتل بودن رینر نوشته شده، گلوله شلیک شده به سر او توسط یک قاتل حرفه‌ای اصابت شده است – اما این گلوله در حالی که راسپوتین به پشت افتاده بود، از نقطه کور به او شلیک شد. بنابراین این گلوله چندان متخصصانه شلیک نشده بود.

قتل هم چنین نبود. رئیس پلیس قاتلان غیرحرفه‌ای را عامل قتل راسپوتین می‌دانست که از بدترین روش‌هایی که او دیده بود استفاده کرده بودند.

بنابراین به سختی می‌توان گفت که این کار توسط افراد حرفه‌ای انجام شده است.


1. جسد سوخته که نشسته بود

معروف‌ترین توضیح درباره داستان ظالمانه یوسوپوف این بود که او می‌خواست عذاب وجدان خود را پاک کند. او با خونسردی یک مرد بی دفاع را کشته بود اما هنوز دوست داشت مردم او را قهرمان بدانند. بنابراین با تغییر داستان و معرفی راسپوتین به عنوان یک هیولای شیطانی سعی کرد وجهه بهتری از خود نشان دهد.

اما در مارس 1917 اتفاق عجیبی رخ داد که منجر شد باور کنیم شاید طبق گفته‌های یوسوپوف راسپوتین یک قدرت شیطانی بود. گروهی از سربازان جسد راسپوتین را برداشته، در کنار کنده قرار داده، کمی گازوئیل روی آن ریخته و آن را آتش زدند. آن‌ها به این دلیل او را آتش زدند که می‌ترسیدند مقبره او به یادبود رژیم تزاری تبدیل شود.

گروهی از روستایی‌ها برای مشاهده جسد آتش زده او بیرون آمدند – و تقریباً همه آن‌ها اصرار داشتند که جسد راسپوتین در آتش برخاسته است. البته در این باره توضیحات علمی وجود دارد. گفته می‌شود شاید تاندون‌های او در آتش منقبض شده و کمرش خم شده است. یا شاید همه این‌ها تنها توهم روستایی‌ها بود.

اما گفته می‌شود که راسپوتین این‌ها را پیشبینی کرده بود. در نامه‌ای که به نظر می‌رسد راسپوتین کمی پیش از مرگش به شاهدخت آلکساندرا نوشته است، می‌گوید: “تصور می‌کنم پیش از 1 ژانویه از دنیا بروم.”

او حتی پیشبینی کرده بود در مرگ هم آرامش نخواهد داشت. زیرا بدنش سوخته و خاکسترهایش در باد پراکنده خواهد شد.

                               

دیدگاه‌ها (6)

بستن فرم

  1. بینام

    بهمن 25, 1401

    رایپوتین،همون لحظه اول مرده بوده.قاتلین چون از خشم مردم که راسپوتین رو خیلی دوست داشتن میترسیدن،داستانی ساختن که راسپوتین هر چی میزدیم نمیمرد،اینطوری مردم خرافااتی،فکر مبکردن که نکنه اون آدم نبوده و مثلا شیطانه و از ابن حرفا.اینطوری مردم آروم شدن.
    قدیما هم زن باباها برای ترسوندن بچه های معصوم شوهرشون،در مورد اجنه داستانهای دروغ زیاد میگفتن تا بچه های همسرشون رو اذیت کنن.
    هر کی هم قتل میکرد،الکی میگفت جن اومد این رو کشت.
    هزاران سال که از عمر انسانها میگذره،حتی یک نفر هم جن ندیده،چون اصلا اگر باشن هم از عالم ما نیستن.
    دنبال علم باشید و ورزش و تفریح خوب.

    پاسخ

  2. Behruz

    آذر 6, 1400

    پیشنهاد میدم واسه اطلاعات بیشتر راجع به این شخص پادکست ۲ قسمتی ایشون رو تو «راوکست» گوش بدین

    پاسخ

  3. m.m

    خرداد 23, 1399

    نمیدونم چرا ولی وقتی به چهره ی راسپوتین نگاه میکنم احساس میکنم آدم خوبی بوده با این بلاها به این باور رسیدم بخش بخش تاریخ تحریف شده و چیزیو که میخونی دلیلی بر واقعی بودن و ۱۰۰٪ اتفاق افتادنش نیست شاید این بخش از تاریخ ۵۰٪ اتفاق افتاده
    ولی من عمیقا باور دارم راسپوتین آدم خوبی بوده، شیاطین که نمیتونن بچه رو شفا بدن؟!

    پاسخ

    • علیرضا نبی پور در پاسخ به m.m

      تیر 18, 1400

      اصلا ادم خوبی نبود خلاصش یارو دزد اسب بود دستگیر و زندانی میشه المان برش میداره تعلیم ماسوس نفوذی میکنه مشاوره شاه اونجام میشه همه شفاهاش تقلبی بودن من افست این کتابو ۱۲۵۰صفحه خوندم نادیژگوا کشتش از اولم ب این زن طمع داش لاشی عیاش ظالم و نامردی بود کثافت

      پاسخ

      • علی در پاسخ به علیرضا نبی پور

        دی 14, 1401

        معلومه ذهنت رو با چرت و پرت پر کردی ی کتابی بخون که برات سند و مدرک بیاره. اگر راسپوتین بد بود هیچوقت با ورود تزار به جنگ مخالفت نمیکرد عوض منعش تشویقش میکرد که وارد جنگ بشه
        اگر دزد بود هیچوقت بسته های پول و الماس و جواهراتی که اشراف براش میآوردن به فقرا نمیداد
        اگر اینطوری که میگی ظالم بوده از قدرت نفوذش در ملکه و تزار استفاده میکرد و دشمنان خودش رو از بین میبرد اونا که آشکار بودن کلی میتونم برات بفرستم ولی گفتن:العاقل باالاشاره
        من فکر میکنم نویسنده ها یک سالی به بعد شروع کردن یه طرفدارنه نوشتن کتاب ها مثل تخریب شخصیت هایی که به مذاق آمریکا خوش نمیاد یکیش همین
        در ضمن در این مطلب نشوته شده که راسپوتین از روستا توسط مردمش طرد شده
        اگه اینطوری بوده چطوری مردم روستا براش به رایگان تو زمین های راسپوتین کار میکردن یا اینکه عبادتگاه داشته یا اینکه پذیرای مسافرین زاهدین بوده

        پاسخ

  4. اشکان

    فروردین 6, 1399

    به خاطر مطالب ممنون

    پاسخ