10 قدرت ابرقهرمانی عجیب در افراد حقیقی
ابرقهرمان های جهش یافته تنها به کتابهای کامیک خلاصه نمیشوند. برخی انسانها با قدرتهای ابرقهرمانی متولد شده و لقب ابرقهرمان را به خود میگیرند. تنها تفاوت ممکن این است که ابرقهرمانهای واقعی به دنبال مبارزه با مجرمان نیستند. آنها زندگی معمولی خود را پیش میگیرند.
قدرتهای ابرقهرمانی که همیشه به آنها فکر میکردید شاید باعث بهتر شدن زندگی نشوند. آنگونه که از زندگی این افراد پیداست قدرتهای ابرقهرمانی ممکن است برای آنها معایبی هم داشته باشد و زندگیشان را به جهنم تبدیل کند. با پروشات همراه باشید.
10. دختر کوچکی که درد را احساس نمیکند
الیویا فارنزورث هرگز درد را احساس نمیکند. او با شرایطی به نام حذف کروموزوم 6 متولد شد و به همین دلیل هرگز احساس درد یا خطر را حس نمیکند.
شاید این قدرت خارق العاده به نظر برسد. او از تصادف خودرو جان سالم به در میبرد. یک خودرو از قفسه سینه او رد شد، او را چندین متر به دنبال خود کشاند و درحالی که خانوادهاش وحشت کرده بودند او خود را تکان داد و گفت “چه اتفاقی افتاده؟” تنها دلیل زنده ماندن او این بود که عدم احساس ترس او را از صدمه دیدن حفظ کرد. از آنجاییکه او درد را احساس نمیکند مانند ما با تجربه ترس از مرگ مواجه نمیشود.
اما شرایط الیویا برای دیگران میتواند وحشتناک باشد. او هرگز احساس خستگی یا گرسنگی ندارد، بنابراین مادرش باید به زور به او غذا داده یا او را بخواباند تا زنده بماند. علاوه بر این، احساس درد دلیل موجهی دارد: از آسیب رسیدن به ما پیشگیری میکند. الیویا یک بار بدون اینکه متوجه شود نزدیک بود لبش را پاره کند.
بنابراین شاید احساس درد انقدرها هم بد نباشد.
9. زنی با حافظه عالی
جیل پرایس هرگز چیزی را فراموش نمیکند. او در آزمایشات مختلف شرکت کرده و توانسته تمام اتفاقات زندگی خود را با تاریخ، ساعت و جزئیات دقیق به یاد بسپارد. ذهن او همانند یک دستگاه ویدیوی نامحدود است که میتواند تمام خاطرات گذشته را به یاد بسپارد.
این مسئله جالب به نظر میرسد، البته زمانی که مجبور نباشید با این شرایط زندگی کنید. زیرا پرایس این شرایط را غیرقابل کنترل، خسته کننده و غیرقابل تحمل میداند.
حافظه او آنقدر شلوغ است که نمیتواند بر چیزهای مهم تمرکز کند. آو آنقدر درگیر گذشته است که نمیتواند چیزهای جدید یاد بگیرد. همچنین او تنها میتواند تجربههای زندگی خود را به خاطر بسپارد اما در هنگام حفظ کردن مطالب مدرسه از بسیاری از افراد ضعیفتر عمل میکند.
8. خانوادهای با استخوانهای نشکن
در سال 1994 مردی به نام جان با اتومبیل تصادف کرد. انتظار میرفت که او در تصادف کشته شود اما در کمال تعجب هیچ آسیبی ندید. نه نخاع او آسیب دید نه استخوانهایش. پزشکان پس از بررسی او متوجه شدند هیچکدام از اعضای خانواده او با شکستگی استخوان مواجه نشدهاند.
شاید داستان زندگی او شما را به یاد فیلم “شکست ناپذیر” (Unbreakable) بیندازد. بله او یک قهرمان واقعی با استخوانهای شکست ناپذیر است که از استخوانهای افراد دیگر هشت برابر متراکمتر میباشد. و همانند این فیلم بزرگترین نقطه ضعف او آب است: او آنقدر سنگین است که نمیتواند شنا کند.
اما افرادی مشابه او معتقدند این شرایط زندگی را مشکل میکند، به خصوص در سنین پیری. زیرا تراکم استخوان سردردهای کشنده، خستگی بسیار زیاد و درد پا ایجاد میکند که از وزن سنگین استخوان ناشی شدهاند.
شاید جان با پیر شدن متوجه شود که علاوه بر عدم توانایی شنا در استخر با مشکلات دیگری هم رو به روست.
پیشنهاد میکنیم بخوانید: 50 فیلم ابرقهرمانی برتر تاریخ سینما تا به امروز
7. زنی که میتواند 100 میلیون رنگ را ببیند
اغلب افراد با داشتن سه مخروط در چشم خود میتوانند هفت میلیون رنگ را تشخیص دهند. چند میلیون رنگ دیگر در جهان تنها توسط برخی از حیوانات قابل رویت است و گویا این زن که با کد cDa29 شهرت دارد نیز یکی از آنهاست. او با داشتن چهار مخروط چشمی میتواند حدود 100 میلیون رنگ را ببیند. او قادر است رنگین کمانی از رنگها را ببیند که برای ما اصلاً قابل تصور نیست.
اگر ما هم میتوانستیم این رنگها را ببینم جالب میشد. اما مشکل اینجاست که او تنها رنگ حجمی از رنگها را میبیند و نمیتواند با افراد ارتباط برقرار کند. مجموعهای از رنگهای قابل رویت برای او اجازه نمیدهد که بتواند رنگهایی که افراد معمولی میبینند را ببیند. بنابراین پیش از اینکه این توانایی در او تشخیص داده شود تصور میکردند او به کور رنگی مبتلاست.
نظریهای وجود دارد که طبق آن دو تا سه درصد زنان چهار مخروط چشمی دارند اما آن را چیز خاصی نمیدانند. بلکه همانند این مورد کور رنگ تلقی میشوند. و فرزندان ذکور آنها کور رنگ میشوند. جالب است ژنی که در زن باعث دیدن رنگهای مختلف میشود در مرد به کور رنگی منجر خواهد شد. به این معنا که این زن نمیتواند توانایی خاص خود را به فرزندان ذکورش منتقل کند.
6. مردی با پوستهای کشسان
گری ترنر یک مرد شگفت انگیز حقیقی است. او با نشانگان اهلرز-دنلوس به دنیا آمد، شرایطی که پوست کاملاً کش آمده و همانند یک نوار پلاستیکی کشیده میشود. اما او تمام مدت با درد دست و پنجه نرم میکند. او از زمان بیدار شدن تا خواب، در زیر پوست خود با دردی کشنده رو به روست که برای تحمل آن باید چسب مورفین استفاده کند.
پوست کشسان او باعث هموفیلی او هم شده است. پوست او در لخته کردن خون مشکل دارد بنابراین با بریده شدن پوست خون بدون وقفه جریان خواهد داشت. او برای تحمل این شرایط آنقدر دارو مصرف میکند که گاهی به بیخوابی دچار شده و 40 ساعت بیدار میماند. این عدم هوشیاری او باعث شد مدرسه را ترک کند و احتمالاً تا آخر عمر او را آزار دهد.
تنها نقطه مثبت این شرایط اجرای او در سیرک است. او در سیرک برنامه اجرا کرده و با کشیدن پوست خود که باعث زجرش شده، دیگران را میخنداند.
5. زنی با زیبایی جهش یافته
الیزابت تیلور در حقیقت یک جهش یافته بود. چشمهای آبی-بنفش او و مژههای پرپشت اش نتیجه جهش ژن FOXC2 است که در برخی زنان بروز کرده و به دو برابر شدن مژه و جذابیت کمک میکند.
تأثیر این جهش در زیبایی او مشهود بود و باعث شد او به یک زیبایی بی رقیب تبدیل شود. اما همیشه اینگونه نیست. جهش FOXC2 میتواند باعث رشد موی زاید شود. این مژهها ممکن است در چشم فرد رشد کرده و باعث اشک شوند. و اگر درمان نشوند ممکن است به کاسه چشم فرد آسیب زده و بینایی او را ضعیف کنند و یا فرد نابینا شود.
این جهش با مشکلات قلبی هم رابطه مستقیم دارد. زنانی که به جهش FOXC2 مبتلا هستند احتمال بیماری قلبی در آنها بیشتر است. همین موضوع بود که باعث مرگ الیزابت تیلور شد. بنابراین اگر هشت ازدواج تیلور را هم درنظر بگیریم میتوانیم بگوییم که چشمهای زیبا میتواند قلب زن را شکسته و در نهایت قلب او را از تپش بازدارد.
4. مردی که در برابر ویروس ایدز ایمن بود
استیو کرون یک جهش ژنتیکی عجیب داشت که باعث میشد در برابر ایدز مقاوم باشد. او یک مرد همجنسگرا بود که در زمان گسترش ویروس ایدز زندگی میکرد. او از بیرون یک مرد خوشبخت به نظر میرسید. زیرا در حالی که این ویروس اغلب افراد را از بین میبرد او همچنان سالم بود. اما او مجبور بود شاهد مرگ افرادی که دوست دارد باشد. او درباره تجربهاش چنین میگوید:
زندگی با عذاب ابدی دشوار است. هر سال عدهای را از دست میدهی، شش نفر، هفت نفر… سخت است که در جوانی دوستانت را از دست بدهی و تا مدت زمان طولانی با مرگ دیگران مواجه شوی.
کرون نزد پزشکان مختلف رفت و از آنها خواست شرایط او را بسنجند و ببینند چرا او زنده مانده است. پزشکان متوجه شدند در او یک جهش ژنتیکی رخ داده که باعث شده در برابر ایدز مقاوم باشد، اما نمیتوانستند آن را تغییر دهند. حتی نمیتوانستند با کمک شرایط کرون به دیگران کمک کنند.
در نهایت کرون دیگر نتوانست با مشاهده مرگ دوستانش تاب بیاورد. او در سن 66 سالگی تصمیم گرفت به آنها ملحق شود. استیو کرون خودکشی کرد.
3. زنی با قدرت شنوایی ابرقهرمانی
جاستین میچل زمانی که یک زن 39 ساله بود توانایی شنوایی خارق العاده خود را به دست آورد. تغییرات به وجود آمده در مجرای گوش او قدرت شنواییاش را چند برابر کرد. او همانند سوپرمن بود با این تفاوت که شرایط ویژهای داشت. اما به گفته میچل قدرت شنوایی میتواند زندگی را به بدبختی تبدیل کند. قدرت شنوایی او آنقدر زیاد بود که میتوانست صدای حرکت مردمک چشم اش را بشنود. او میگفت حرکت مردم چشم همانند صدای سمباده روی چوب است.
زمانی که چنین صدایی آنقدر عذاب آور باشد، مسلماً صداهای دیگر وحشتناکتر خواهند بود. او صدای ضربان قلب خود را مانند صدای درام میشنید. صدای ماشین قهوه ساز برایش غیرقابل تحمل بود، حتی صدای خودش را هم نمیتوانست تحمل کند.
در نهایت میچل با یک عمل جراحی از شر این صداها خلاص شد. البته این عمل بسیار دشوار بود زیرا پزشکان یا باید جمجمه او را باز کرده و مغزش را عمل میکردند یا مجرای گوشش را با ماهیچههای بیشتر پر میکردند، اما میچل هر عملی را میتوانست تحمل کند تا فقط بتواند بدون ناراحتی زندگی کند.
2. مردی با هوش ابرقهرمانی
دنیل تامت مغز فوق العاده ای دارد. او میتواند اعداد و ارقام مختلف را به ذهن سپرده و با سرعت باورنکردنی به زبانهای مختلف مسلط شود. برای مثال، پس از یک هفته آموزش زبان ایسلندی توانست در یک مصاحبه به زبان ایسلندی بدون نقص صحبت کند. اما این توانایی تا زمانی جالب است که کل زندگی در حفظ اعداد و ارقام خلاصه شده باشد. اما سندرم آسپرگر و ذهن منطقی او باعث شده بسیاری از مسائل ماورایی برای او غیرقابل درک باشد.
تامت میگوید، “ذهن من همه چیز را به اجزای قابل درک تقسیم میکند. بنابراین چیزهای انتزاعی و غیرمنطقی را درک نمیکنم.”
چیزهایی مانند قرار دادن دی وی دی، صدا کردن تاکسی یا انجام معادلات جبر، که اعداد برای نشان دادن ناشناختهها به کار میرود، برای او گیج کننده است. و تمرکز او آنقدر سریع بهم میخورد که نمیتواند رانندگی کند. اما بزرگترین چالش او درک این است که چرا اعمال دیگران از نظر علمی منطقی نیست. احساسات برای او بسیار گیج کننده و بی معنی هستند.
تامت میگوید زمانی که در اجرای مرد بارانی وگاس شرکت کرد باید نمایش دروغین از شادی را نشان میداد. او اصلاً معنای شادی را درک نمیکرد اما باید به دیگران این را نشان میداد. او میدانست دیگران چنین انتظاری دارند.
1. مردی که از چیزی نمیترسد
جردی سرنیک از چیزی نمیترسد. او حتی ترس را به عنوان یکی از گزینههایش هم در نظر نمیگیرد. زیرا پس از دو جراحی برای درمان نشانگان کوشینگ، غدههای ترشح کننده آدرنالین برداشته شد. بنابراین او از نظر فیزیکی نمیتواند بترسد. عدم ترس در زندگی او فوایدی داشته است. سرنیک بدون هیچگونه ترس و اضطراب از هواپیما پرید. و این کار را اغلب انجام میدهد. یا با استفاده از این توانایی بدلکاری کرده و از پول آن به خیریه کمک میکند.
اما پریدن از هواپیما همان حسی را که به ما میدهد به او نمیدهد. او میگوید زمانی که با خانواده رولرکوستر سوار میشود همان حسی را دارد که حین نشستن روی صندلی آشپزخانه تجربه میکند.
البته به این معنی نیست که او چیزی تجربه نمیکند. سرنیک یک حس را تجربه میکند: درد مداوم و پایان ناپذیر. او همچنان از نشانگان کوشینگ رنج میبرد که باعث آرتروز استخوانهایش شده است. او با نداشتن آدرنالین هورمونهای طبیعی تسکین دهنده را نیز ندارد، بنابراین چند برابر دیگران درد را احساس میکند.
دیدگاهها (1)
مهر 3, 1398
اوووو
پاسخ