25 داستان آفرینش در فرهنگهای مختلف جهان
آیا تا به حال به این فکر کردهاید که در جهان چه داستانهایی درباره آفرینش وجود دارد؟ از اآنجاییکه از آغاز تمدن، انسان درباره چگونگی آفرینش تفکر میکرد، در این باره داستانهای مختلفی وجود دارد. خوشبختانه این داستانها دهان به دهان و یا از طریق کتب از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است. این داستانها اغلب متفاوت هستند، به نوعی که طبق یکی از آنها جهان از آشوب ایجاد شده و طبق دیگری جهان اصلاً خلق نشده است. جالب اینجاست که اغلب این داستانها نقاط مشترکی دارند، در حالی که ممکن است یکی از آسیا باشد و دیگری از آمریکای شمالی.در ادامه 25 داستان از نحوه خلقت هستی در فرهنگهای مختلف جهان را آوردهایم. با پروشات همراه باشید.
25. داستان آفرینش بومیان استرالیایی
مردم استرالیا معتقدند که بر روی کره زمین همه چیز خواب بود، تا اینکه پدر تمام ارواح خورشید مادر را بیدار کرد. او به خورشید دستور داد تا پایین آمده و به زمین حیات ببخشد. او گیاهان، حشرات، غارها و همه چیز را بیدار کرد. پدر ارواح از کار خورشید راضی بود. سپس مادر زمین دو فرزند به دنیا آورد، ستاره صبح و ماه. آن دو هم فرزندانی به دنیا آوردند که اجداد انسان امروزی محسوب میشوند.
24. داستان آفرینش هلیوپلیس (Heliopolis)
این افسانه از مصر باستان ریشه میگیرد که طبق آن در آغاز یک آب خروشان وجود داشت که نان (Nun) نامیده میشد. خدای خورشید، رع (Ra)، از لاله مردابی خارج شد و جهان را نورانی کرد. رع خدای هوا یعنی شو (Shu) و الهه شبنم و رطوبت یعنی تفنوت (Tefnut) را خلق کرد. آن دو الهه آسمان یعنی نات (Nut) و خدای زمین یعنی گب (Geb) را به دنیا آوردند. از آنجا جهان فیزیکی به وجود آمد.
23. داستان آفرینش مایا (Maya)
در فرهنگ مایا، تپوی خالق (Tepeu the maker) و گوکوماتز روح با تفکر (Gucumatz the feathered spirit) خود جهان را خلق کردند. سپس موجودات آن را اضافه نمودند. آنها در ابتدا حیوانات آسمان و زمین را خلق کردند، اما به موجودی نیاز داشتند که بتواند ارتباط برقرار کند، بنابراین انسان را خلق کردند. آنها او را از خاک خلق کردند اما از هم جدا شد. سپس او را از چوب خلق کردند اما تهی مغز و بی احساس شد. سرانجام او را از ذرت خلق کردند که هم احساساتی شد و هم باهوش.
22. داستان آفرینش آینو (Ainu)
طبق گفته مردم قوم آینو پس از بالا آمدن نفت از سطح اقیانوس و شعله ور شدن آن تا آسمان، جهان خلق شد. زمین تهی باقی مانده بود بنابراین بخار آتش دو خدا را به همراه ابرهای پنج رنگ خلق کرد. زمین و گیاهان و جانوران و خدایان دیگر، از این دو خدا و ابرهایش به وجود آمدند.
21. رنگی و پاپا (Rangi and Papa)
افسانه خلقت مردم جزایر پلینزی (Polynesia) از یک صدف آغاز میشود. زمانی که صدف به آرامی باز شد نور به آن وارد شد. بالای صدف به رنگی (Rangi) یا آسمان و پایین آن به پاپا (Papa) یا زمین تبدیل شد. رنگی و پاپا همدیگر را دوست داشتند و 70 خدای قدرتمند به دنیا آوردند که جهان امروزی حاصل آن است.
20. پانگو (Pangu)
در اساطیر تائوی چینیها، پانگو مردی بود که با دو شاخ، دو دندان تیز و بدن پرمو، از دل آشوب بیرون آمد. او دریاها را جدا کرد، کوهها را در جای امروزی قرار داد و دانش قدرتمند یین و یانگ (yingyang) را در اختیار جهان قرار داد.
19. داستان آفرینش اقوام هندواروپاییی
طبق این افسانه یک موجود اولیه قربانی و کشته و بدنش قطعه قطعه شد. از اعضای بدن او برای خلق جهان استفاده کردند. نام او در جوامع مختلف متفاوت است. برای مثال در افسانه کهن اسکاندیناوی نام او یمیر (Ymir) است.
18. داستان آفرینش چروکی (Cherokee)
طبق گفته چروکیها زمین یک جزیره بود که در یک اقیانوس بزرگ شناور میشد. این جزیره از چهار طرف آویزان شده بود و آسمان هم تشکیل شده بود، اما تاریکی به حیوانات اجازه دیدن نمیداد بنابراین خورشید خلق شد تا به آنها کمک کند اطراف خود را ببینند. آن زمان هفت شب و هفت روز بود و خدا به حیوانات دستور داد بیدار بمانند. برخی از آنها خوابیدند اما خدا به آنهایی که بیدار ماندند توانایی دیدن در تاریکی را بخشید.
17. داستان آفرینش غراب (Raven)
در بسیاری از فرهنگها غراب یا کلاغ در آفرینش جهان نقش مهمی دارد. در آغاز ماه و ستارهای در شب وجود نداشت و غراب قدرتمندترین موجود بود. او تمام موجودات زمین از جمله انسان را آفرید، اما آنها در تاریکی زندگی میکردند. غراب متوجه شد که یکی از انسانها دختری دارد که او خورشید، ماه و ستارهها را در جعبههای سدر نگه میدارد، بنابراین غراب آنها را دزدید و در اختیار جهان گذاشت.
16. داستان آفرینش هندو (Hindu)
در کتاب مقدس ریگ ودا (Rig Veda) گفته میشود که پروشا (Purusha) هزار سر، چشم و پا داشت. او میتوانست با پاهایش زمین را بلند کند. اما خدایان پروشا را قربانی کرده و از عصاره او حیوانات، عناصر و سه خدای آگنی (Agni)، یایو (Yayu) و ایندرا (Indra) را به وجود اوردند.
15. ولپسا (Völuspá)
این نوشته یک افسانه اسکاندیناوی است که تمام تاریخ و آینده زمین را در 60 بیت شعر خلاصه میکند. در این افسانه ادین (Odin) از ولوا (Völva) میخواهد که پیشگوییهای خود را با انسان در میان بگذارد. او داستان خلقت را توضیح داد، زمانی که پیش از خلقت میدگارد و نام گذاری صبح، ظهر، عصر و غروب، توسط ادین و خدایان دیگر، جهان تنها یک شکاف بود. سرانجام، اولین نبرد میان اسیر (Aesir) و ونیر (Vanir) با پیروزی ونیر به پایان رسید، ونیر به خدا تبدیل شد و مصائبی را به وجود آورد که تا پایان جهان، که رگنوراک (Ragnarok) نامیده میشود، ادامه خواهد داشت.
یادداشت مترجم: امروزه اساطیر شمال اسکاندیناوی به دنیای کامیک و سینما هم راه پیدا کردهاند که مشهورترین شخصیت آنها ثور (Thor) خدای رعد است. همچنین در سال 2017 فیلمی به نام Thor: Ragnarok ساخته شد که به آخرالزمان اساطیر اسکاندیناوی اشاره دارد. اگر به فیلمهای علمی تخیلی علاقه دارید پیشنهاد میکنیم مطلب فیلمهای ابرقهرمانی مارول را نیز مطالعه کنید.
14. داستان آفرینش ژاپنی
در این افسانه عناصر مختلف با هم ترکیب شدند تا مادهای به نام زندگی را ایجاد کنند. پس از ترکیب شدن ماده سنگین پایین رفته و ماده سبکتر به سطح آمد. یک دریای گل آلود ایجاد شده و گرد و خاک ایجاد شده به آسمان و درون ابرها رفت. این مواد به خدا تبدیل شده و او هم از سر تنهایی خدایان دیگر را به وجود آورد. ایزانگای (Izanagi) و ایزانگامی (Izanami) خدایان قویتری بودند که بیشتر قسمتهای زمین را به وجود اوردند.
13. افسانه آفرینش ساموراییها
ساموراییهای باستان معتقدند بودند که در ابتدا تنها الههای به نام نامو (Nammu) وجود داشت. او جهان یعنی آنکی (Anki) را به وجود آورد که خدای هوا یعنی انیل (Enil) هم از او متولد شد. انیل جهان را به دو قسمت تقسیم کرد، ان (An) خدای آسمان و کی (Ki)، الهه زمین. سرانجام خدایان دیگری به وجود آمده و به خدمتکاری مجبور شدند، بنابراین شورش کردند. انیل موجودات نازلتری را خلق کرد تا به خدایان خدمت کنند. او گشتوی (Geshtu-e) باهوش را انتخاب کردند تا قربانی شود. نینماه (Ninmah)، خدای تولد، گوشت و خون او را ترکیب کرد و تمام خدایان روی آن تف کردند! جسد او سپس با گل مخلوط شد و هفت زن و هفت مرد از آن پدید آمدند.
12. داستان آفرینش پلازگیان (Pelasgian)
طبق این افسانه ایرونوم (Eurynome) خدای همه چیز بود و تنها او وجود داشت. او به طور برهنه از آشوب به پا خاست و دریا را از آسمان جدا کرد و روی موجهای آن رقصید. او یک باد شمالی را گرفت، آن را بین دستهایش مالید و اوفیون (Ophion) مار را خلق کرد. زمانی که ایرونوم میرقصید، اوفیون وسوسه شده و با او همبستر شد. ایرونوم باردار شد و خورشید، ماه، ستارهها و زمین را به همراه کوهها و رودخانههایش، خلق کرد. آنها بر فراز کوه المپیوس سکنی گزیدند؛ اما زمانی که اوفیون گفت او بوده که جهان را آفریده نه ایرونوم، ایرونوم سر او را با پاهایش له کرد و او را به اعماق زمین فرستاد.
11. انوما الیش (Enûma Eliš)
این افسانه از لوحهای بین النهرین که به 1100 سال پیش از میلاد بازمی گردند، به جا مانده است. باید بدانید که تمام این لوحها نسخه کپی بودند، بنابراین این افسانه بسیار قدیمیتر است. طبق این افسانه جهان در ابتدا تنها آب خروشان بود، آبی که از آب شیرین به نام خدای آپسو (Apsu) و آب شور، الهه تیامات (Tiamat)، تشکیل میشد. این خدایان، خدایان دیگر را به وجود آوردند. خدایان دیگر شورش کرده و آنچنان آپسو را اندوهیگن کردند که میخواست آنها را به قتل برساند، در نتیجه بین او و تیامات مشکلاتی ایجاد شد. مبارزی به نام مردوک، تیامات (Marduk) را با پیکانی آتشین به دو نیم کرد که از آن رودخانههای دجله و فرات پدید آمدند. جسد او هم به بهشت و زمین تبدیل شد.
10. کومولیپو (Kumulipo)
این داستان خلقت درباره چگونگی داغ شدن زمین و ایجاد آن از دریا، همانند رنگی و پاپا است. یک غار تاریک، مذکر و یک شب بدون ماه، مؤنث، دریا را متولد کردند. پس از آن موجودات پرنده خلق شده و سپس موجودات زمینی به وجود آمدند. سرانجام از یکی شدن لایلای (La’ila’i) و کی ئی (Ki’i) و کین (Kane)، انسان متولد شد و روز به وجود آمد.
9. جینیسم (Jainism)
اقوام جین نسبت به اقوام دیگر، درباره پیدایش زمین نظر متفاوتی دارند. طبق گفته جین هیچ چیز در جهان خلق یا نابود نشده است. تنها شکل آن تغییر یافته است. جهان همیشه وجود داشته و وجود خواهد داشت. به نظر جین زمان چرخشی است.
8. داستان آفرینش کتاب پیدایش (Genesis)
مطمئناً یکی از مشهورترین داستانهای آفرینش، داستان آفرینش تورات یهود، کتاب مقدس مسیح و قرآن است. طبق آن خدا در آغاز بهشت و جهنم را خلق کرد. زمین هنوز تشکیل نشده بود و خدا از روح خود در آب دمید. او گفت، “نور را به وجود می آوریم” و نور به وجود آمد. او تمام موجودات از جمله انسان را در شش روز آفرید و در روز هفتم، که روز خاصی بود، استراحت کرد.
7. داستان آفرینش مانده (Mande)
طبق افسانه مانده در غرب آفریقا، در ابتدا تنها مانگالا (Mangala) وجود داشت. مانگلا یک موجودیت بزرگ و پرانرژی است. به همراه او چهار تقسیم وجود دارد، چهار روز هفته، چهار عنصر و چهار جهت. او بخشی از خود را در یک دانه قرار داد و یک جهان به وجود آورد. این دانه رشد کرد و این بار او دو دانه به وجود آورد. او سرانجام حیوانات و انسان را به وجود آورد.
6. چئونجیوانگ بونپولی (Cheonjiwang Bonpuli)
این افسانه توسط شمن (shaman)های کره گفته میشود که طبق آن آسمان و زمین یکی بودند و یک فضای توخالی به وجود آوردند. یک قطره شبنم از آسمان و یک قطره شبنم از زمین باهم مخلوط شده و همه چیز زمین به جز خورشید، ماه و ستارهها، پدید آمدند. چئونجیوانگ، پادشاه بهشت و زمین با صدای سه خروس از خواب برخاست. او میدانست که چون خورشیدی وجود ندارد خروسها بانگ میزنند، بنابراین دو خورشید و دو ماه خلق کرد.
5. داستان آفرینش مغولی
طبق باور مغولیها کشیش بودایی، اودان (Udan)، جهان را آفرید. او در سن 500 سالگی در جهانی زندگی میکرد که هنوز هیچ چیز پدید نیامده بود و در سن 1000 سالگی بهشت و زمین را جدا کرد و بهشت نه طبقه، زمین نه طبقه و نه رودخانه خلق کرد. او سرانجام انسان را از گل خلق کرد و نسل انسان از آن پدید آمد.
4. زنجیره طلایی (The Golden Chain)
طبق داستان اقوام یوروبا (Yoruba) پیش از خلق جهان حیات در آسمان وجود داشت. اولرون (Olorun) یک موجود قدرتمند بود که با چهار مخلوق خود به نام اوریشاس (orishas) در آسمان زندگی میکرد. اوبتالا (Obtala) از اولرون اجازه گرفت تا زمین خاکی را خلق کند و اولرون موافقت کرد، اما پیش از آنکه او پایین برود، اوریشاس برای او یک زنجیر طلایی ساخت تا به کمک آن به درون آب برود. زمانی که او زمین را خلق کرد آن را ایف (Ife) نامید و سپس به کمک اولرون، در ایف خاک دمید تا اولین انسان را خلق کند.
3. داستان آفرینش ناواهو (Navajo)
در این افسانه اولین جهان یک نقطه تاریک و سیاه بود که چهار دریا و یک جزیره که روی آن تنها یک درخت کاج وجود داشت، آن را احاطه میکرد. این چهار دریا توسط مخلوق بزرگ دریایی، هرون آبی رنگ (the Blue Heron)، قورباغه و طوفان سفید، اداره میشدند. در بالای دریاها یک ابر سیاه، ابر سفید، ابر آبی و ابر زرد وجود داشت. زمانی که ابرهای آبی و زرد یکی شدند اولین زن پدید آمد، در حالی که با ترکیب ابرهای سیاه و سفید اولین مرد پدید آمد. آنها با هم زندگی کردند و سپس کایوت بزرگ (Great Coyote) که در آب ایجاد شده بود نزدشان رفت. او به آنها گفت که از تمامی رازهای دریا و آسمان خبر دارد. سپس کایوت دیگری به نام اولین خشمگین (First Angry) آمد و جادو را به جهان آورد.
2. اونکولونکولو (Unkulunkulu)
زولوهای باستانی (ancient Zulus) پیش از دوره استعمار معتقد بودند که پیش از خلقت انسان و حیوان، زمین یک فضای تاریک بود که یک دانه بزرگ روی آن قرار داشت. دانه به زمین رفت و گیاهان بزرگی به نام اوتلانگا (Uthlanga) را خلق کرد. یکی از این گیاهان به اونکولونکولو، اولین انسان و خالق همه موجودات، تبدیل شد. پس از ایجاد انسانها و حیوانات روی این گیاهان، اونکولونکولو آن ها را جدا کرده و طوفان، کوه، دریاچه و درهها را خلق کرد. او شکار، ساخت آتش و تهیه لباس را به زنان و مردان آموخت.
1. وایناموئینن (Väinämöinen)
در اساطیر فنلاند یک پیرمرد دانا به نام وایناموئینن جهان را خلق کرد و قهرمان حماسی، آگاهی اولیه و قدرت اولیه، محسوب میشود. او با شناور شدن در دریا زمین را خلق کرد. سپس با ریختن دانههای در زمین آن را بارور کرد.
دیدگاهها (1)
دی 11, 1400
شاید تو تورات اومده باشه که خدا استراحت کرده در روز هفتم، اما هیچ جای قران به این موضوع اشاره نشده. این تحریف یهودی هاست.
پاسخ