طبقه بندی فیلمهای استنلی کوبریک از “درخشش” گرفته تا “ادیسه فضایی: 2001”
استنلی کوبریک (Stanley Kubrick) در سال 1999 در سن هفتاد سالگی و زمانی که مشغول تکمیل سیزدهمین و آخرین فیلم خود “چشمان کاملاً بسته” (Eyes Wide Shut) بود از دنیا رفت. اگرچه او در 46 سال فعالیت هنری تنها 13 فیلم تولید کرد اما فیلمهای او جز آثار شاهکار سینما محسوب میشوند. به همین دلیل در اینجا فیلمهای او را به شما معرفی میکنیم.
13. هراس و هوس – Fear and Desire – 1953
کوبریک در سن 23 سالگی یک عکاس موفق بود و دو فیلم کوتاه ساخته بود، که بودجه فیلم “هراس و هوس” را مهیا کردند، در این فیلم داستان سربازی را میبینیم که از سانحه هواپیما جان سالم به در برده و در حوالی خطوط دشمن قرار دارد. این فیلم به مدت پنج هفته در کوههای کالیفرنیا و به همراه پنج خدمه فیلم برداری شد، درحالی که کوبریک تصمیم گرفت برای کاهش هزینهها از صدا استفاده نکند و بعدها موسیقی و جلوهها را اضافه نماید. اما از آنجایی که هزینههای تولید از انتظار او فراتر رفت برنامه او با شکست مواجه شد. نقطه قوت این فیلم در نمایش صادقانه مرگ و جدا کردن غرایز حیوانی از جامعه است. این فیلم رئال بوده و میتوان مهارتهای یک عکاس مستندساز جوان را به خوبی در آن حس کرد. پس از سالها کوبریک از اولین فیلم خود شرمگین بود و نهایت تلاش خود را به کار بست تا از انتشار آن خودداری کند.
12. اسپارتاکوس – Spartacus – 1960
کرک داگلاس، ستاره سینما و تولید کننده، یک هفته مانده به تولید این فیلم آنتونیمان را اخراج کرد و کوبریک 33 ساله را از خارج آورد زیرا تصور میکرد او در فیلم “راههای افتخار” (Paths of Glory) بسیار موفق عمل کرده بود. البته هنوز مشخص نبود که این فیلم حماسی به یکی از فیلمهای کوبریک تبدیل شود اما او از تلاش کردن دست برنداشت. او درباره کمبود ضعف در قهرمان داستان با دالتون ترامبو، فیلم نامه نویس بحث کرد (که اگر آثار حماسی دیگر این دوره را ببینید این مسئله برایتان خنده دار خواهد بود)؛ درباره تصویر برداری و انتخاب لنز با مدیر فیلم برداری ولز و سیرک یعنی راسل متی دچار مشکل شد؛ و مجبور شد صحنههای خونین را که به آنها میبالید را حذف کند زیرا عوامل گروه آن را آزاردهنده میدانستند. سرانجام، فیلم اسپارتاکوس به عنوان یکی از آثار حماسی هالیوود ساخت کوبریک شناخته شد. این فیلم باعث شد کوبریک رزومه خوبی تشکیل داده، به دنیای فیلم سازی حرفهای وارد شده و به موفقیت برسد.
11. بوسه قاتل – Killer’s Kiss – 1955
کوبریک در سن 26 سالگی برای ساخت دومین فیلم خود 40،000 دلار قرض گرفت و این فیلم را به مبلغ 100،000 دلار به ایالات متحده فروخت، با این شرط که برای ساخت فیلم سومش “کشتار” (The Killing) هم 100،000 دلار دریافت کند. شهرت کوبریک به عنوان عکاس برتر مجله باعث موفقیت او شد نه شهرت کوبریک به عنوان یک فیلم ساز. این فیلم در نیویورک فیلم برداری شد و این شهر را همانگونه که بود نشان میدهد و از تصاویری استفاده میکند که نشان دهنده فضای آلوده شهر بودند. مخصوصاً صحنه قرار گرفتن روی سقف در کنار آب نما نشان میدهد که دانش او از شهر و نور باعث شد که از نیویورک یک صحنه کامل به دست آورد. فیلم داستان نوآر بوکسوری را نشان میدهد که عمر فعالیت حرفهایاش رو به پایان است و میخواهد به دختری که در یک ماجرا گیر افتاده کمک کند. با دیدن این فیلم متوجه میشوید که چگونه کوبریک استعداد هنری خود را در فیلم سازی به کار برده و ترجیح میدهد یک صحنه را به سادهترین شکل ممکن نشان دهد.
10. لولیتا – Lolita – 1962
تبدیل رمان ولادیمیر ناباکوف محصول سال 1962 به یک فیلم کار آسانی نبود. کوبریک بایدتم درام فیلم را حفظ کرده و تم جنسی آن را به طور ضمنی نشان میداد. (او بعدها گفت اگر میدانست در مبارزه با سانسور شکست میخورد هرگز این فیلم را نمیساخت.) با این حال کوبریک در دریافت اجراهای خاص از بازیگران و صحنه پردازی بسیار خوب عمل کرد.
قرار دادن صحنه پایانی داستان در آغاز فیلم بهایی بود که کوبریک حاضر شد آن را پرداخت کند و در عوض بر سرنوشت باوری و شروع دراماتیک فیلم خود تأکید نماید. مهمتر از هر چیز این بود که کوبریک عنصر طنز را هم به این داستان اضافه نمود. پیتر سلرز (Peter Sellers) و جیمز میسون (James Mason) در نقش خود محشر هستند و کوبریک جایی که نمیتوانست از تم درام بکاهد و در عین حال طنز فیلم نامه را حفظ کند، از آنها کمک میگرفت. شاید با اولین تماشای فیلم تصور کنید ساخت این فیلم معمولی از کوبریک بعید باشد اما با هر بار تماشای فیلم متوجه میشوید کوبریک به مخمصه و ترس آنها پوزخند می زند. اگر کوبریک از قید و بند سانسور رها میشد مطمئناً این فیلم به یک اثر کمدی سیاه تمام عیار تبدیل میشد.
9. غلاف تمام فلزی – Full Metal Jacket – 1987
این فیلم جنگی کوبریک به دو قسمت تقسیم میشود که به نوعی یکدیگر را منعکس میکنند، اما این انعکاس چندان برجسته یا تصنعی نیست، و این سؤال را در ذهنتان ایجاد میکند که سرباز بودن چگونه میتواند به انسانیت کمک کند. قسمت اول مانند یک نمایش یک پردهای است که در آن یک گروهبان توپخانه به نام لی ارمی تلاش میکند یک مأمور مخفی به نام پایل (وینسنت دن آفریو) را به یک سرباز تبدیل کند. دیالوگهای تند و تیز ارمی به شکلی بیان میشود که باور میکنید او یک گروهبان توپخانه است، در عین حال با عناصر طنز همراه است که باعث میشود سخنان او جالب و در عین حال شایسته نقل قول کردن باشد. در زیر ظاهر این نقل قولها یک مرد جوان دیده میشود که نمیتواند با این شرایط مقابله کند و ارتش ضعفهای او را از بین میبرد تا او را به یک قاتل تبدیل نماید، حتی اگر این کار به بهای از بین رفتن انسانیت اش تمام شود.
در قسمت دوم فیلم کوبریک انگلستان را به ویتنام تبدیل میکند، ساختمانهای قدیمی را منفجر میکند، از هنگ کنگ درخت وارد میکند (به همراه یک جنگل پلاستیکی از کالیفرنیا که کوبریک به سرعت آن را رد میکند)، و تعداد زیادی هلیکوپتر و تانک قدیمی مهیا میکند تا ارتش خود را راه اندازی نماید. نتیجه کار فوق العاده است اما به طور صد در صد طبق استانداردهایی که کوبریک برای خود تعیین کرده نیست. در عین حال میدان جنگ به گونهای ساخته شده که خارجی به نظر برسد، مانند شخصیت متیو موداین، یک ناظر دلسوز در قسمت اول که تقلا میکند در حاشیه جنگ حضور داشته باشد.
8. کشتار – The Killing – 1956
کوبریک در سن 28 سالگی تصور میکرد این فیلم اولین فیلم موفق اوست. او با کمک نویسنده زرد موردعلاقهاش جیم تامپسون و گروهی از بازیگران فیلمهای جنایی مورد علاقهاش یک اثر نوآر موفق و سرگرم کننده تولید نمود. تمام این افراد قطعههای پازل مورد نیاز برای داستان فیلم را به خوبی در کنار هم قرار داده و یک اثر موفق به وجود میآورند که در آن به جزئیات خوب توجه شده است. خونسردی و شوخ طبعی کوبریک باعث شد این فیلم به یکی از بهترین و لذت بخش ترین فیلمهای مربوط به سرقت تبدیل شود. اگر از دیدگاه کوبریک به این فیلم نگاه کنید متوجه سبک او خواهید شد، اما همچنین میبینید که روش فیلم سازی او با روش عکاسی او متفاوت است (چیزی که کوبریک خودش در آن زمان متوجه شد). او برای نشان دادن میزان دقتی که در عکاسی به کار میبرد به کنترل و منابع (سرمایه) بیشتری نیاز دارد.
7. چشمان کاملاً بسته – Eyes Wide Shut – 1999
یکی از باورهای نادرست درباره کوبریک این است که او را یک فیلمساز خونسرد میدانند. یکی از باورهای او این بود که انسان با پذیرفتن بی چون و چرای ساختارهای جنگ، قانون و طبقات اجتماعی خود را نابود کرده است و در تمام طول فعالیت حرفهایاش هرگز این باور را کنار نگذاشت. او درباره ساختار ازدواج و تک همسری هم همین تصور را داشت و این موضوع را در تقلای قهرمان داستان خود نشان میدهد – داستان فیلم درباره یک زوج است که روابط نزدیک آنها به خوبی به تصور کشیده میشود (با بازی تام کروز و نیکول کیدمن که در آن زمان باهم ازدواج کرده بودند). از آنجایی که کوبریک یکی از طرفداران سبک فیلم برداری فیلمهای ماکس افولس بود، میتوانید حرکات رقصان دوربین را در این فیلم ببینید. فیلم که از باورهای فروید سرچشمه گرفته داستان ماجراجویی سورئال و رؤیا مانند یک مرد متأهل را نشان میدهد. این فیلم با نشان دادن ضدیت کوبریک با ساختارهای معمول و پدرسالارانه – که البته لازم به ذکر نیست که او در داخل و پشت صحنه هم با پرسونای کروز بازی کرد – یاداور فیلمهای قبلی اوست.
6. راههای افتخار – Paths of Glory – 1957
یک فیلم کوبریکی تمام عیار پیش از سال 1960 که همچون دری به روی دوران طلایی فعالیت کوبریک گشوده میشود، زیرا او توانست به آزادی هنری دست یافته و برند شخصی و سبک فیلم سازی خود را ایجاد کند. کرک داگلاس در نقش یک وکیل ظاهر شده که در ارتش فرانسه یک سرهنگ است و در اوج جنگ جهانی اول مجبور است از مجازات مرگ سربازانی که عقب نشینی کردهاند دفاع کند، اما به جای آن نهایت تلاش خود را کرده و در پایان نمیتواند از کشتار آنها جلوگیری کند. او در نشان دادن قدرت نظامی توانایی خارق العاده ای دارد (که توسط آدولف منژو نمایش داده میشود) – اما این نبوغ و قدرت شخصیت داگلاس در مقابل مرگ بی امان سربازان است که در مبارزه او در سالنهای دادگاه به خوبی دیده میشود.
کوبریک با نشان دادن انسانهایی که تحت فشار شدید هستند، قهرمانهای مرسوم را از طریق رایجترین روایت ممکن نشان میدهد. کوبریک در صورت نیاز میتوانست یک درام تمام عیار تولید کند اما این کار را نکرد. در صحنه پایانی فیلم که کریستین هارلن در بار برای سربازان یک آهنگ آلمانی میخواند، یکی از تاثیرگذارترین و زیباترین صحنههای پایانی تاریخ سینماست که در آن انسانیت با مشاهده یک تراژدی تکرارشدنی اشک میریزید. یکی دیگر از نقاط قوت این فیلم که باعث استقبال طرفداران فیلم شد این بود که این خواننده و بازیگر بعدها همسر کوبریک شد و تا 42 سال بعد در کنار او ماند.
5. پرتقال کوکی – A Clockwork Orange – 1971
پرتقال کوکی یک هجو اجتماعی است که به عنوان یکی از برترین و بحث برانگیزترین آثار کوبریک محسوب شده و توانست به عنوان بخشی از فرهنگ عامه جای خود را باز کند. این فیلم که از داستانی به همین نام نوشته آنتونی برجس اقتباس شده، پسری به نام الکس (با بازی مالکوم مک داول در یکی از نقشهایی که بازیگر برای چندین دهه با آن بازی شناخته میشود) را نشان میدهد که در ویرانشهر آینده زندگی کرده و رهبری گروهی را بر عهده دارد که کارهای خشن انجام میدهند. کوبریک در نشان دادن پیامهای فیلم سبک آزادانه خود را به کار برد و نشان داد زمانی که روان شناسی رفتاری توسط یک دولت مستبد به کار برود چه خطراتی متوجه شهروندان است. او در این باره گفت: “فیلم داستان رستگاری مبهم یک نوجوان بزهکار از طریق انعکاس درمانی شرطی را نشان میدهد. همچنین در عین حال درباره قدرت اختیار هم پیامهایی در اختیارتان قرار میدهد.”
نقطه قوت فیلم در این است که کوبریک تلاش میکند فعالیتهای بزهکارانه الکس و دوستانش را به شکلی نشان دهد که نه تنها با آنها همدردی کنید بلکه به شکل ناخوشانیدی برایتان سرگرم کننده هم باشد. او در تمام قسمتهای فیلم شخصیتهای پوچ گرای خود و فعالیتهای مجرمانه آنها از قبیل کتک کاری، تجاوز و سرقت را به خوبی نشان داده و آنها را با مهارت خاص خود نقد میکند. کوبریک از موسیقی و طراحی لباس هم بهترین استفاده را میکند – شخصیتهای نوجوان او به شکل جالبی لباسهای تنگ سفید پوشیده، کلاه سیاه بر سر کرده و موسیقی بتهوون گوش میدهند – فضای کارتونی مانند ایجاد میشود. استفاده از زبان و صداگذاری در این فیلم هم به خوبی به فضای فیلم کمک کرده است. به همین دلیل کوبریک تصمیم گرفت از زبان منحصربه فرد نوجوانانه (ندست، زبان انگلیسی عامیانه که از زبان روسی تأثیر گرفته است) که برجس زبان شناس و نویسنده آن را خلق کرد، استفاده کند که بسیار موفق از آب درآمد؛ این زبان باعث شد شخصیت بی تفاوت و روایت غیرانسانی الکس بیش از پیش آشکار شده و برای بیننده ناآشنا باشد. زمانی که روایت نوجوانانه الکس در مقابل زبان سیاسی دوپهلوی مقامات دولتی قرار میگیرد، که کوبریک به شکل هنرمندانهای آنها را به صورت فرقههای چپ و راست نشان میدهد، جریان فیلم عوض شده و ناگهان بیننده با نگرشهای اخلاقی خود در رابطه با جامعه، دولت و مفهوم اختیار، رو به رو میشود.
4. بری لیندون – Barry Lyndon – 1975
یک فیلم کند و از لحاظ فیزیکی دوردست با یک راوی دانای کل که شما را بیشتر و بیشتر در داستان فرو میبرد و هر حرکت کوچک آن معنی دار و تاثیرگذار است. فیلم که از یک رمان ویکتوریایی اقتباس شده (اولین رمان ویکتوریایی بدون قهرمان) یک مرد بی اخلاق و پول دوست ایرلندی (رایان اونیل) را نشان میدهد که از لحاظ طبقه اجتماعی رشد میکند. شیوه روایت کوبریک به گونه است که گویی خود از داستان فاصله گرفته است اما بیننده را هرچه بیشتر در آن غرق میکند. فیلم بری لیندون را میتوان یک فیلم زیبا و تکنیکی دانست. فاصله گرفتن کارگردان از فیلم و تصویربرداری عمیق و طراحی تولید خارق العاده، در کنار طراحی لباس که بیانگر یک داستان عمیق و چند لایه است، از نقاط قوت فیلم محسوب میشوند. فیلم برداری جان آلکات که برای گرفتن عکسهای 70 میلی متری با نور شمع از لنزهای مخصوص f0.7 ساخت ناسا استفاده کرد، این فیلم را به یکی از برترینها تبدیل نمود.
3. درخشش – The Shining – 1980
میتوان گفت فیلم درخشش تا به این جا مهمترین فیلم از نظر علم فیلم سازی است. این اثر کلاسیک ترسناک به دلیل رویکرد روانشناسانه به این ژانر، استفاده از لوکیشن و حرکات چشمگیر دوربین، نقطه عطف این نسل از فیلم سازان محسوب میشود. جالب اینجاست که منتقدان آن زمان چندان از این فیلم استقبال نکردند، فیلمی که داستان یک نویسنده را نشان میدهد که با آوردن خانواده خود به یک هتل رفته رفته به جنون دچار میشود و جک نیکلسون نقش این نویسنده را بر عهده دارد. کوبریک برای نشان دادن بی اعتمادی خود به ضعفهای شخصیت انسان به یک فیلم ترسناک روی آورد. ترس و احساس ناخوشایند عمیقاً تاثیرگذاری که این فیلم نشان میدهد از همین باور سرچشمه میگیرد و جنون خیره کننده نیکلسون چیزی نیست که باعث خوشحالی شود بلکه نشان دهنده ضعف انسان است. با این حال در آن زمان این فیلم را آنقدر ضعیف میدانستند که به عنوان اولین فیلم کوبریک نامزد دریافت جایزه تمشک طلایی شد نه جایزه آکادمی.
اما عمیقترین و تاثیرگذارترین موفقیت فیلم در نحوه همگام ساختن موسیقی متن و ریتم فیلم با حرکات دوربین است که کوبریک توانسته با این کار پیام روان شناسانه فیلم را برملا کند. کوبریک با همکاری با مخترع و متصدی استدی کم، گرت براون (Garrett Brown)، این ابزار جدید را مورد استفاده قرار دارد و طی روند 50 برداشت مکرر، به براون کمک کرد تا این اختراع خود را تقویت کند.
2. دکتر استرینج لاو یا: چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و به بمب عشق بورزم – Dr. Strangelove or: How I Learned to Stop Worrying and Love the Bomb – 1964
یکی از راههای کلیدی درک این شاهکار کمدی سیاه خارق العاده این است که بدانید کوبریک با ساخت این فیلم میخواست درباره یک فاجعه سلاح هستهای یک تریلر تمام عیار بسازد. کوبریک در جریان تحقیق گسترده نمیتوانست پوچ گرایی نظریه “تخریب حتمی متقابل” را فراموش کند، نظریهای که طبق آن استفاده از سلاحهای هستهای میتواند به نابودی هر دو طرف درگیر در جنگ سرد منجر شود. با در نظر گرفتن شرایط سیاسی امروز (که مسلماً هنرمندان امروز نمیدانند آن را چگونه به تصویر بکشند)، باید بدانید که کوبریک این شاهکار کمدی را با توجه به بحران موشکی کوبا و در آستانه جنگ ویتنام ساخت. نکته جالبتر این است که حدود 30 سال پس از پایان جنگ سرد این فیلم هنوز هم تاثیرگذار و عمیق است.
کوبریک با استفاده زیرکانه از سبک کمدی به راحتی شخصیتها و وقایع سیاسی واقعی را مورد انتقاد قرار میدهد. پس از موفقیت مالی پیتر سلرز در فیلم “موشی که غرش میکرد” (The Mouse That Roared) که در آن چندین نقش را بر عهده داشت، کلمبیا پیکچرز پافشاری کرد که سلرز در اینجا هم نقشهای مختلف را بر عهده بگیرد، گرچه کوبریک ناخواسته این مسئله را پذیرفت (گرچه سلرز نهایتاً سه نقش را ایفا کرد) اما توانست از آن به نفع خود استفاده کند زیرا سلرز با ارائه طنز پردازی دقیق و کند توانست از بازیگران نمایشی مانند جرج سی. اسکات و استرلینگ هایدن بازی درخشانی دریافت کند. با این حال تمام نقش آفرینی و طنز جنون آمیز موجود در این فیلم برای کوبریک یک وسیله رهایی بود تا به کمک آن در مقابل جهانی که در حال نابودی خویش بود آیینهای قرار دهد.
1. 2001: ادیسه فضایی – 2001: A Space Odyssey
اکنون، پس از حدود 50 سال از فعالیت کوبریک میتوانیم از او تقدیر به عمل آوریم که چه فیلم ساز، اهل فن و متفکر عمیقی بوده است. کوبریک گرچه در عرصه فیلمهای علمی تخیلی چندان حرفهای نبود اما توانست از جلوههای ویژه علمی تخیلی بهترین استفاده را کرده (با همکاری داگلاس ترامبل) و تصویری از هوش مصنوعی را نشان دهد (با همکاری آرتور سی کلارک) که نه تنها هنوز جالب است بلکه فیلم سازان سال 2018 را شرمنده میکند.
کوبریک که میخواست در دنیای فیلمهای علمی تخیلی تغییری ایجاد نماید، کلارک را مجاب کرد تا در تهیه داستانی که ارتباط انسان با جهان را نشان دهد، به او کمک نماید. آن دو به همراه هم بر روی یک رمان و فیلم نامه کار کردند و برای شروع از یکی از کارهای اولیه کلارک استفاده کردند تا بتوانند فیلم نامهای مناسب با این ژانر تهیه کنند. کشمکش آنها با دشواریهای این کار و تمام تکنیکهای فنی پیشرفته که مورد نیاز فیلم بود باعث شد که از این فیلم نسخههای مختلف ساخته شد (و البته کنار گذاشته شود) اما دید اگزیستانسیال کوبریک از “2001” باعث شد نسخه او ساده و از لحاظ سینمایی دقیق باشد. این اثر فراتر از انتظار، جسورانه و نفس گیر است و نمیتوان آن را با هیچ فیلمی مقایسه کرد.
یکی از جنبههای مهم فیلم که کمتر به آن پرداخته میشود اهمیت این فیلم در فعالیت حرفهای کوبریک است. این فیلم از آن فیلمهایی نبود که پس از سالها مورد تقدیر واقع شود. اگرچه واکنشهای اولیه متفاوت بودند اما فیلم توانست پس از مدتی جای خود را باز کرده (در آن زمان فیلمها را بر اساس فروش هفته اول ارزیابی نمیکردند) و به پرفروشترین فیلم سال 1968 تبدیل شود. البته میتوان تصور کرد که چنین فیلم علمی تخیلی سنگینی به چه بودجه سنگینی نیاز داشته است. یکی از مسائل مهم در رابطه با کوبریک این است که او حداقل تا حدی به فلسفه روح زمانه باور داشت، که البته مشخص نیست عمدی است یا غیر عمدی. البته این باور لازمه هنر برتر نیست، اما این حقیقت که این فیلم یک سال پیش از قدم گذاشتن اولین انسان بر روی ماه توانست احساس و عقل تماشاگر را تحت تأثیر قرار دهد بر این باور صحه میگذارد.
در سال 1972 این فیلم توسط ماهنامه “سایتاند ساوند” (Sight and Sound) به عنوان بهترین فیلم ساخته شده تاریخ سینما معرفی شد، در حالی که یک دهه پیش چندان مورد توجه قرار نگرفته بود. آزادی مالی و هنری اعطا شده توسط کمپانی برادران وارنر بر فعالیتهای بعدی او تأثیر گذاشت و به کوبریک این اجازه را داد که پنج فیلم آخر خود را به شیوه نامرسوم، وسواس گونه و بی قید و بند خاص خود بسازد. اگرچه برای انتخاب بهترین فیلم کوبریک میتوان ساعتها بحث کرد اما بدون شک این فیلم فیلمی بود که او را توصیف نمود.
دیدگاهها (1)
اردیبهشت 1, 1399
درخشش کوبریک درخششی ماندگار در تاریخ سینما داشته و استعاره ای خارق العاده به دروغ ها و جنایات دولت آمریکا هست قطعا برترین فیلم ترسناک تاریخ هست اما در کارنامه خود کوبریک رقیبی به نام ادیسه فضایی دارد
پاسخ