معرفی 18 فیلم غم انگیز تاریخ سینما
اگرچه غم و ناراحتی احساس خوشایندی نیست اما بسیاری از مردم دوست دارند این حس را تجربه کنند. این پدیده بیشتر در شهروندان کشورهای جهان اول دیده میشوند زیرا آنقدر احساس راحتی میکنند که زندگیشان تکراری شده و دوست دارند در آن تغییری ایجاد نمایند. همچنین وجود این حس ناب و رنجآور میتواند در تمام افراد با هر طبقه اجتماعی تأثیر ایجاد کند.
در این فیلمها بهعنوان بیننده شاهد غم و ناراحتی یک شخصیت تخیلی هستید. در این صورت میتوانید با خیال راحت اشکهای خود را تخلیه کنید. شاید این ناراحتی اصلاً بد نباشد و حس خوشحالی ما را تقویت کند.
درهرحال این حس بازار داغی در سینمای هالیوود ایجاد کرده است. در حقیقت این ناراحتی در داستان فیلم نهفته است و باید در خدمت آن باشد. در این لیست برخی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما را میبینیم که درعینحال غمانگیزترین هم هستند. بااینحال این فیلمها داستان بسیار قوی و تأثیرگذاری دارند اما غم نهفته در آن ها میتواند هرکسی را تحت تأثیر قرار دارد و به میزان بردباری فرد بستگی ندارد. با پروشات همراه باشید.
1. رقصنده در تاریکی – 2000 – Dancer in the Dark
یک فیلم ملودرام به کارگردانی لارس ون تریر با نقشآفرینی بیورک در نقش اصلی، به یکی از تاثیرگذارتین فیلمهای تاریخ سینما تبدیل شده است.
فیلم درباره زن جوانی از تبار چک به نام سلما است که در کارخانهای در آمریکا کار میکند. داستان فیلم با کمک رقص و موسیقی، که برخی از آنها از فیلمهای دیگر گرفته شده، نشان داده میشود. سلما بهطور مرتب به تئاتر و کلاس درام میرود و به رقص و موسیقی علاقه دارد. اما زمانی که از تخیلاتش جدا میشود در زندگی واقعی پسری به نام جین دارد که زندگیاش را وقف او کرده است. راز او این است بینایی وی رفتهرفته کمتر میشود و پسرش نیز بیماری او را به ارث برده است.
تنها خواسته او این است که پیش از کورشدن پول عمل پسرش را جمع کند. اما همسایه مشکلساز او یک پلیس به نام بیل است که پولهای او را پیدا کرده و با آن بدهیهای خود را پرداخت میکند. سلما که حالا کور شده بیل را متهم به دزدی میکند اما بیل دست پیش را گرفته و به او تهمت میزند. بیل روی او اسلحه گرفته و به زنش میگوید با پلیس تماس بگیرد. پس از رفتن زنش تفنگ را در دست سلما گذاشته و از او خواهش میکند که او را بکشد. سلما هم از سر ترحم او را میکشد.
سلما دستگیر و متهم میشود. اما به خاطر آرامش بیل و پسرش حاضر نیست حقیقت را فاش کند. بنابراین سلما متهم به قتل شده و باید قصاص شود. بااینکه با پول عمل میتواند به این حکم اعتراض کند اما آن را پذیرفته و در عوض میخواهد پسرش عمل شود.
در روز اعدام زمانی که طناب دار به گردنش آویخته میشود او به دشت میترسد اما زمانی که دوستش عینک پسر کوچکش را به نشانه موفقیت عمل او در دستانش میگذارد، سلما کاملاً آرام شده، ترس از مرگ را فراموش میکند و با زمزمه موسیقی به دار آویخته میشود.
اگرچه برخی شدت ملودرام این فیلم را نقد میکنند اما مفاهیم انسانیت و سبک فیلمسازی، در کنار غم موجود در داستان، این فیلم را به یک فیلم موفق تبدیل میکند.
2. سه رنگ: آبی – 1993 – Three Colours: Blue
درباره زیبایی و نمادگرایی موجود در این اثر هنری فرانسوی حرفهای زیادی زده شده است اما تأثیر واقعی این فیلم در غم عمیق آن نهفته است.
فیلم درباره زنی به نام ژولی است که در یک حادثهٔ رانندگی شوهر و دختر کوچکش را از دست میدهد. شوهر او آهنگساز مشهوری است. ژولی با شنیدن اخبار بد در بیمارستان تصمیم به خودکشی میگیرد اما جرئت این کار را نمییابد و نمیتواند قرصها را بخورد. بنابراین این تصمیم را کنار میگذارد.
او در واکنش به این درد و رنج تلاش میکند از خاطرات و دلبستگیهای گذشتهٔ خود جدا شود. تمام یادگاریهای همسر و دخترش را رها کرده و در آپارتمان کوچکی بهصورت گمنام، زندگی میکند. او سعی میکند در زندگی جدیدش آزاد و رها باشد زیرا تصور میکند دلبستگی باعث درد میشود. او آنقدر احساس پوچی میکند که حتی نمیتواند گریه کند.
اما برخلاف جدایی او از دنیای بیرون دیگران سعی میکنند به او دسترسی داشته باشند و کمکش کنند، حتی برخی تصادفاً این کار را انجام میدهند. حقیقت این است که مردم ژولی را دوست دارند و او با خودش گرما و محبت به همراه میآورد. با وجود تمام تلاشهایش نمیتواند مدتزمان طولانی در انزوا زندگی کند و تصمیم میگیرد دوباره ازلحاظ حسی به دیگران وصل باشد.
در پایان فیلم میبینیم که ژولی برای اولین بار پس از تصادف گریه میکند. او درنهایت به این نتیجه میرسد که عزاداری از سر عشق از زندگی بدون عشق بهتر است.
3. عزیز میلیون دلاری – 2004 – Million Dollar Baby
معدود فیلمهایی وجود دارند که غم و رنج این فیلم را داشته باشند. این فیلم تنها حس غم و ویرانی را تداعی میکند. حتی برای افزایش حس غم و درد از رنگهای تیره استفاده شده است.
این فیلم به کارگردانی کلینت ایستوود درباره یک دختر بوکسور به نام مگی فیتزجرالد (با بازی هیلاری سوانک) با اصرار فراوان فرانکی دان (با بازی کلینت ایستوود) مربیای که بوکسرهای موفقی را معرفی کرده است متقاعد میکند تا به او شیوهٔ مسابقه را بیاموزد و او را نیز تبدیل به یک قهرمان کند. مگی به دلیل کمک به خانوادهاش در میسوری به این موفقیت نیاز دارد و فرانکی به خاطر رسیدن به موفقیت کاری و شخصی، زیرا در این زمینه احساس گناه میکند. سپس فرانکی مگی را بهعنوان شاگرد انتخاب کرده و قسمت اصلی داستان آغاز میشود.
مگی با مربیگری فرانکی سخت تلاش میکند تا به مسابقات مختلف راه یافته و جایزه میلیون دلاری را به دست آورد. اما در یکی از مسابقات او ضربه بسیار بدی از حرف دریافت کرده و به دلیل این ضربه گردنش شکسته و قطع نخاع میشود.
باقی فیلم مگی را نشان میدهد که در آی سی یو بستری شده و قادر به حرکت نیست و فرانکی هم به این دلیل خود را ملامت میکند. داستان زمانی بدتر میشود که خانواده مگی برای ملاقات او به بیمارستان میآیند و متوجه میشویم آنها اصلاً نگران مگی نیستند و تنها عضو خوب خانواده اوست.
تنها چیزی که خانواده او را نگران کرده دارایی مگی است و اینکه به چه کسی میرسد. رفتار سرد خانواده و بدتر شدن حال او، باعث میشود که مگی تنها به مرگ فکر کند. پسازاینکه مگی تلاش میکند خود را بکشد و شکست میخورد، فرانکی به این نتیجه میرسد که این تنها راه رهایی مگی است و تنها کاری که او میتواند برای مگی انجام دهد. او آدرنالین را به بدن او وارد کرده و مگی میمیرد.
4. بخت پریشان – 2014 – The Fault in Our Stars
یک فیلم اقتباسی از رمان جان گرین درباره یک بیمار مبتلا به سرطان به نام هزل با بازی شیلین وودلی به کارگردانی جاش بون که در شکل دادن به داستان این دو بیمار مبتلا به سرطان موفق عمل کرد. با دیدن این فیلم با هزل و آگوستس که می دانند در بستر مرگ هستند و از زمان خود استفاده می کنند، لذت می برید. عناصر عاشقانه در کنار عناصر غم آلود، داستان عشق و زندگی این قهرمان ها را جذاب می کند. پایان غم انگیز نیز جذابیت فیلم را افزایش می دهد.
5. جاده – 1954 – La Strada
عشق باعث میشود انسانهای خوب به کارهای بد دست بزنند و انسانهای بد کارهای خوب انجام دهند. فیلم جاده در طی یک ساعت و نیم این حقیقت را بهخوبی نشان میدهد.
گلسومینا یک دختر جوان است که توسط خانواده فقیرش به یک مرد معرکهگیر به نام زامپانو فروخته میشود. این مرد قوی و خشن با گلسومینا همانند یک برده رفتار میکند. گلسومینا یک دختر زندهدل و بشاش است که برخلاف رفتارهای زامپانو با او فداکار و خوشحال است. درنتیجه سرنوشت گلسومینا غمانگیزتر به نظر میرسد.
در طول سفر گلسومینا با معرکهگیر دیگری به نام احمق آشنا میشود که در گذشته با زامپانو مشکل داشته است. او با گلسومینا دوست شده و درباره مسائلی با او صحبت میکند که برای گلسومینا ناراحتکننده است. او به گلسومینا میگوید که همهچیز مفید است، حتی گلسومینا، حتی مروارید در دست او، اگر آن مروارید بیفایده باشد، همهچیز حتی ستارگان بیفایده خواهند بود. احمق پیش از ترک آنها از گلسومینا نیز میخواهد که ژامپانو را ترک کند، اما او نمیتواند. بنابراین دوباره به ژامپانو ملحق شده و به سفرشان ادامه میدهند.
آنها در سفرشان به شهر بعدی دوباره با احمق روبرو میشوند که در جاده گیر کرده، زامپانو که میخواهد از او انتقام بگیرد بهشدت او را کتک زده و تصادفاً او را میکشد. این اتفاق بهشدت گلسومینا را تحت تأثیر قرار داده و او را ناراحت میکند. زامپانو تلاش میکند به او کمک کند اما او بسیار افسرده است. به همین دلیل زمانی که گلسومینا در خواب است با پتویی او را پوشانده و او را ترک میکند.
سالها بعد زمانی که زامپانو در شهری آواره بود آهنگی را میشنود که گلسومینا عادت داشت آن را بخواند. او پرسوجو میکند و یک زن به او میگوید که صاحب این صدا از ساحل نزدیک شهر نجات داده شد. پدر آن زن گلسومینا را از آب نجات میدهد اما او زنده نمیماند. زامپانو که از شنیدن این خبر آشفته شده به آن ساحل میرود و به پاهای مرد میافتد. او که به یاد صحبت احمق، در ابتدای فیلم، به ستارهها خیره میشود، به زمین میافتد و گریه میکند. او خود را دلیل مرگ گلسومینا میداند و تنها کاری که میتواند انجام دهد غم و ناراحتی است.
6. بیوتیفول – Biutiful – ۲۰۱۰
فیلمی به کارگردانی “الخاندرو اینیاریتو” برنده جایزه اسکار و با حضور “خاویر باردم” در نقش اصلی. در مرکز داستان مردی به نام اکسبل قرار دارد که به همراه دو فرزندش در بارسلونا زندگی می کند. زنش به دلیل بیماری روانی و اعتیاد به الکل از خانواده جدا شده است. اکسبل از فرزندان مراقبت کرده و درگیر مهاجران غیرقانونی است. او بین مردگ و زندگی دست و پنجه میزند. با این حال زمانی که متوجه می شود به بیماری مرگباری دچار شده هیچ کدام از این ها اهمیت ندارند. اکنون پیش از هرکار دیگری و حتی پیش از درمان باید برای آینده فرزندانش نگران باشد.
7. ولنتاین غمگین – 2010 – Blue Valentine
در این داستان عاشقانه میتوانید شاهد تمامی صحنههایی باشید که در داستانهای عاشقانه روی میدهد. این فیلم داستان عشق و افرادی که باعث شکست آن میشوند است.
این فیلم داستان رابطه دین و سیندی را نشان میدهد که رایان گوسلینگ و میشل ویلیامز نقش آن دو را ایفا میکند. آن دو از طریق مادربزرگ سیندی باهم آشنا میشوند که دین در حال آوردن اثاثیه به خانه سالمندان بود. دو بهطور اتفاقی باهم در عرض چند هفته آشنا و عاشق میشوند. سیندی متوجه میشود که باردار است اما مطمئن نیست که این بچه دین است یا نه. او تصمیم میگیرد بچه را سقط کند اما در آخرین لحظه پشیمان میشود. دین تصمیم می گرد درهرصورت خودش سرپرستی بچه را بر عهده بگیرد.
پنج سال بعد آنها باهم زندگی کرده و فرزندشان را بزرگ میکنند. آن دو اختلافات زیادی باهم پیدا کردهاند اما به خاطر دخترشان فرانکی کنار هم میمانند. درصدد این است که رابطهشان بهبود یابد بنابراین برای مدتی به خانهای ساحلی میروند. اما حضور ناگهانی پدر احتمالی فرانکی همهچیز را خراب میکند. این زوج تمام روز دعوا کرده تا اینکه سیندی روز بعد به محل کار میرود.
دین با حالت مستی به محل کار او رفته و با او و دکتری که قصد سوءاستفاده از سیندی را داشت به خشونت میپردازد. سپس سیندی به دین میگوید طلاق میخواهد و درباره عواقب این تصمیم روی دخترشان صحبت میکنند.
د در صحنه غمانگیز فیلم دین گفتههای سیندی را قبول کرده و تصمیم میگیرد که خانه را ترک کند درحالیکه دخترش به طرفش میآید و از او میخواهد که بماند. سیندی دخترشان را بغل میگیرد و به دین اجازه میدهد که برود.
چه پدر باشید، چه مادر و چه فرزند، میتوانید با دیدن این فیلم تحت تأثیر قرار بگیرید، زیرا تمام ارتباطهای خونی به بهترین و تأثیرگذارترین شکل ممکن در این فیلم به نمایش گذاشته شده است.
8. مسیر سبز – 1999 – The Green Mile
این فیلم به گفته بسیاری غمانگیزترین پایان تاریخ سینما را دارد، به همین دلیل تعجبی ندارد که در این لیست قرار بگیرد.
جان کافی یک مرد بیگناه است که به جرم قتل و تجاوز به دو دختر زندانی شده است. او یک مرد قوی سیاهپوست بود و آن دو دختر کوچک و سفیدپوست. اما در زمان محاکمه مأمورین متوجه شدند او برخلاف ظاهر درشت اش فردی ساده و حساس است. در حقیقت او جادویی است.
او قدرت درمان و التیام بیماریهای مختلف را دارد اما این کار خودش را ضعیف میکند. مأمورین که نمیتوانند او را نجات دهند از او میخواهند در لحظات آخر از قدرت اش برای درمان و شفای دیگران استفاده کند. بااینحال هیچچیز نمیتواند مانع مرگ او باشد. نگاه رئال و انسانی این فیلم مفاهیم اخلاق، عدالت و قضاوت را به سخره میگیرد و به همین دلیل یکی از برترین اقتباسهای سینمایی استفان کینگ محسوب میشود.
این مرد بیگناه و مهربان به بدترین شکل ممکن از دنیا میرود و نگهبانان با دیدن این صحنه احساس گناه میکنند. همه آنها با مرگ جان کافی به گریه میافتند، همانند بینندهها.
9. سانشوی مباشر- 1954 – Sansho the Bailiff
این فیلم داستان بردگی یک خانواده ثروتمند در دوران هی آن ژاپن را نشان میدهد که هنر و وحشیگری را به نمایش میگذارد.
یک حاکم محبوب توسط ارباب فاسد تبعید میشود. همسر و فرزندانش برای امنیت بیشتر به نقاط مختلف فرستاده میشوند. چند سال بعد متوجه میشویم که همسر او در یک خانه بدنام زندگی کرده و فرزندانش برده سانشوی مباشر هستند. او با بردگانش رفتار بدی دارد بنابراین فرزندان متوجه میشوند که باید از او اطاعت کنند.
چند سال میگذرد، فرزندان او بزرگ شدهاند و ده سال است که در اردوگاه زندگی میکنند. آنجو، دختر حاکم، عاقل و فهمیده است و تلاش میکند از آنجا فرار کند اما برادرش زوشیو سنگدل است و به یکی از نوکران وفادار سانشو تبدیل شده که بهترین راه را زندگی در آن اردوگاه میداند.
اما زمانی که یکی از دوستان آنها بیمار است آنها تصمیم میگیرند او را از آن اردوگاه خارج کنند. بنابراین فرصت فرار ایجاد شده است. زوشیو به همراه زن بیمار آنجا را ترک کرد و به صومعهای را مییابند تا او را درمان کنند. اما آنجو حواس نگهبانان را پرت کرده و دستگیر میشود. او که نمیخواهد محل پنهان شدن برادرش را افشا کند و میداند که او را مجبور میکنند خودش را میکشد.
زوشیو به مقر حکومتی رفته، هویت اش را فاش کرده و به دنبال پدر میگردد. مشاور اعظم به او اطلاع میدهد که پدرش از دنیا رفته اما او میتواند بهجای پدرش حکمرانی کند. زوشیو میپذیرد و پس از کسب قدرت بردگان آن اردوگاه را آزاد میکند.
اگرچه او موفق میشود اما پس از آگاهی از مرگ خواهرش غضبناک شده و قدرت حکومتی را رد میکند. سپس به امید یافتن مادرش راهی میشود اما پس از رسیدن به آن خانه متوجه میشود که مادرش نیز از دنیا رفته است.
سپس با شنیدن آهنگ مادرش به دنبال صدا رفته و به یک زن نابینا کنار ساحل برخورد میکند. او مادرش است. پسازاینکه به او میگوید زوشیو است آنها به هم ملحق شده و برای از دست دادن خانواده و روزهای خوششان عزاداری میکنند، بااینحال پایان خوبی است.
10. لیست شیندلر – 1993 – Schindler’s List
زمانی که صحبت از فیلمهای غمانگیز به میان میآید این فیلم در صدر قرار دارد زیرا احساساتتان را دستخوش تغییر کرده و بهطورکلی ویران گر و غمانگیز است.
این فیلم در درجه اول به جریان هولوکاست اشاره دارد. یکی از بهترین فیلمسازان تاریخ سینما توانسته از دل این فاجعه مرگبار یک داستان زیبا بیرون بکشد و آن را در اختیار بیننده قرار دهد.
اغلب شما داستان این فیلم را میدانید. اسکار شیندلر تاجری معمولی است که عضو حزب نازی میباشد، او موفق میشود کارخانهای را با پول یهودیانی که در خفا با آنان شریک شده بخرد. سپس یهودیان را بهعنوان کارگر در کارخانه اشتغال میدهد. زیرا استخدام آنها ارزانتر است. رفتهرفته این راه فراری برای بعضی از یهودیان میشود که در قرنطینه ماندهاند و خطر مرگ هر لحظه آنان را تهدید میکند. زیرا کارگردان کارخانه تحت سرپرستی شیندلر قرار میگیرند.
پسازاینکه قانون نهایی تصویب میشود، نگاه شیندلر از تجارت به انسانیت تغییر میکند. او با تهیه یک لیست افرادی را که قرار است به آشویتز برده شوند به کار میگیرد و به این وسیله جان هزاران نفر را نجات میدهد.
در پایان فیلم که غمانگیزترین لحظه فیلم است، یهودیان آزاد شدهاند و در آن لحظه شیندلر حسرت میخورد که چرا جان افراد بیشتری را نجات نداد، در این اندیشه است که با فروش خودرو یا حتی گیره لباسش میتوانست جان چند نفر را نجات دهد. درحالیکه او با نجات جان هزاران نفر احساس گناه میکند، بینندهای که کاری انجام نداده است حال بدتری پیدا میکند، زیرا نجاتیافتگان شیندلر حتی یک قطره از آن اقیانوس بیکران قربانیان نیز نبودند.
11. مدفن کرمهای شبتاب – 1988 – Grave of the Fireflies
اگر از آن دسته از افرادی هستید که به فیلمهای غمانگیز علاقه دارید پس این فیلم قطعاً برای شما مناسب است. یک فیلم بسیار ناراحتکننده که اگر به خاطر تأثیرگذاریاش نبود قطعاً از رده خارج میشد.
این فیلم داستان یک خواهر و برادر است که پس از نابودی شهرشان کوب در ژاپن توسط نیروهای آمریکایی، به حال خودشان رها شدهاند. آنها طی بمب گزاری مادر خود را از دست داده و با عمه خود فرار کردهاند. ازآنجاییکه عمه آنها خانواده خود را داشته و چیزی برای خوردن ندارد، او نیز به نگهداری از آنها تمایلی ندارد. آنها برای کاهش نگرانی عمه خود از آنجا خارج شده و در اطراف زندگی میکنند و منتظرند پدرشان، که یک کاپیتان نیروی دریایی است، بازگردد و آنها را نجات دهد.
آنها بهسختی زندگی میکنند و اوضاع خوبی ندارند، بهخصوص خواهر کوچکتر ستسوکو که دچار سو تغذیه است. سیتا که نگران بیماری خواهرش است شروع به دزدیدن غذا میکند. او پس از دستگیری مجبور است باقیمانده پول مادر را از حسابش خارج کند. او در بانک متوجه میشود که ارتش ژاپن شکست خورده و پدر و سایر نیروهای دریایی کشته شدهاند.
او پسازاینکه به همراه غذا نزد خواهرش بازمیگردد متوجه میشود که او در حال مرگ است و درحالیکه سیتا مشغول حاضر کردن غذا برای خواهرش است او میمیرد. سیتا جسد خواهر را سوزانده و در یک بطری حلبی میریزد و آن را با خود به یک ایستگاه قطار میبرد که سپس خودش هم در آنجا میمیرد.
تنها نکته مثبت از این داستان غمانگیز این است که میدانیم ارواح سیتا و ستسوکو هنوز زنده هستند و غمی ندارند. بااینحال این صحنه پایانی فیلم است و نمیدانیم که بار غم این فیلم را سبک میکند یا خیر.
12. هرگز رهایم نکن – ۲۰۱۰ – Never Let Me Go
در یک دنیای آخرالزمانی که کودکان تنها برای مصرف شدن اندام هایشان برای گسترش حیات انسان، به صورت کلنی به دنیا آمده و بزرگ می شوند. در این میان سه کودک در این ناآگاهی بزرگ می شوند و عشق به دنیای آنها راه می یابد. سه دوست به نام های تامی، راث و کتی با وجود تفاوت ها به هم نزدیک می شوند. در دنیایی که نبود عشق به معنای مرگ است، این سه نفر چگونه به زندگی خود ادامه می دهند؟
13. زاکاری عزیز: نامهای به یک پسر درباره پدرش – 2008 – Dear Zachary: A Letter to a Son About His Father
این فیلم غمانگیز آنقدر ناراحتکننده است که بسیاری از افراد را به ناراحتی و افسردگی میکشاند، اگر در دنیای اینترنت چرخی بزنید متوجه میشوید که درباره داستان فیلم توضیحی وجود ندارد، به همین دلیل است که شوک و ناراحتی آن افزایش مییابد. حتی اگر این افسردگیها شایعه باشد بازهم از واقعیت گرفته شده است زیرا این فیلم غمانگیزترین فیلم تاریخ سینما است.
این فیلم در حقیقت یک فیلم ویدیویی بود که فیلمساز برای نشان دادن زندگی بهترین دوستش که از دنیا رفته بود، به پسر به دنیا نیامدهاش، ساخت. این تنها اطلاعاتی است که میتوانیم در اختیارتان قرار دهیم. بقیه داستان حوادثی است که ظلم و خشونت این دنیای بزرگ را به آن پسر کوچک نشان میدهد و فیلم را از یک مستند به یک تریلر تبدیل میکند.
این فیلم غم و ناراحتی بسیار زیادی را تداعی میکند. بسیاری از افراد پس از دیدن آن به ناراحتی دچار شدند. در حقیقت میتوانید این ناراحتی را سندرم زاکاری عزیز نامید. برخی معتقدند این ناراحتی تا هفتهها باقیمانده و علائم افسردگی را نشان میدهد.
اگرچه در تمام لحظات فیلم و حتی پسازآن اشک خواهید ریخت اما داستان فیلم آن را از بقیه فیلمهایی که خود را درام میدانند مجزا میکند.
14. باشگاه خریداران دالاس – Dallas Buyers Club – ۲۰۱۳
“باشگاه خریداران دالاس” فیلمی در ژانر درام زندگینامه ای با داستانی واقعی است که با تاثیر گذاری بر احساسات مخاطب توانسته به هدف خود در نمایش یک زندگینامه جذاب دست یابد. داستان فیلم درباره یک شخصیت واقعی به نام “ران وودروف” است که دچار ایدز میشود و طبق ادعای پزشکان در آینده نزدیک خواهد مرد. وودروف اما به جای تسلیم شدن در برابر ایدز، یک انجمن برای قاچاق داروهای تایید نشده تشکیل می دهد.
این فیلم زیبا تحسین بسیاری از منتقدین و بینندگان عادی را برانگیخت و در ۶ رشته نامزد دریافت اسکار شد. متیو مک کانهی و جرد لتو برای بازی در این فیلم در نقش های اصلی و فرعی توانستند جایزه گلدن گلوب را به خانه ببرند.
15. لانه خرگوش – ۲۰۱۰ – Rabbit Hole
از دست دادن فرزند دشوار است و تنها کسی می تواند آن را درک کند که خودش به عنوان والد فرزندش را از دست داده باشد. روح آنها درهم شکسته و هنوز نمی توانند برخیزند. این فیلم درباره ی یک زوج عزادار است که می خواهند مرگ فرزندشان که با رفتن به خیابان مقابل خانه، تصادف کرد، را فراموش کنند. نیکول کیدمن و آرون اکهارت نقش این والدین را به زیبایی ایفا کرده و درد و غم آنها را نشان می دهند. صحنه پایانی فیلم یکی از به یادماندنی ترین صحنه هاست که والدین دست در دست هم به فرزند از دست رفته شان فکر می کنند. مسیر برخاستن از درد دشوار بوده و تنها افراد رنج دیده آن را درک می کنند.
16. منچستر کنار دریا – ۲۰۱۶ – Manchester by the Sea
“منچستر کنار دریا” درامی زیبا و دیدنی است که داستان مردی جوان را روایت می کند که با وجود داشتن مشکلات زیادی در زندگی اش، بعد از مرگ برادرش مجبور به مراقبت از برادرزاده اش می شود. نقش آفرینی های کامل، داستان بدیع و فضای تراژیک فیلم، از عوامل موثری اند که باعث موفقیت این فیلم شده اند.
“کیسی افلک” برای بازی در این فیلم موفق به دریافت جایزه ی گلدن گلوب شد. علاوه بر این، فیلم “منچستر کنار دریا” نامزد بهترین فیلم اسکار ۲۰۱۷ را هم در کارنامه ی خود دارد.
17. جاده انقلابی – ۲۰۰۸ – Revolutionary Road
شاید بتوان گفت “جاده ی انقلابی” علاوه بر اینکه فیلمی عاشقانه است، کمی ترسناک و البته غم انگیز هم هست؛ چرا که تاثیر انتخاب و تصمیم اشتباهی که انسان در زندگی اش می گیرد را به خوبی به مخاطب خود نشان می دهد. “لئوناردو دی کاپریو” و “کیت وینسلت” در این فیلم نقش زوجی را بازی می کنند که یکی از آنها آدمی رویا پرداز و دیگری بسیار محتاط است. با اینکه همه افراد آنها را به عنوان زوجی رویایی میشناسند، اما این دو نفر از درون غمگین و شکست خورده هستند. این ویژگی ها زمانی که این زوج با مهم ترین چالش زندگی مشترکشان رو به رو می شوند، باعث ایجاد مشکلات و اتفاتی می شوند که سرنوشت آنها را برای همیشه تغییر می دهد.
18. شیر – ۲۰۱۶ – Lion
این فیلم بر اساس یک اتفاق واقعی ساخته شده است و داستان آن درباره ی پسر بچه ای هندی به نام “سارو” است که در ایستگاه قطار گم می شود و با سوار شدن به قطاری اشتباه، به کلی از خانواده اش دور می افتد. “سارو” پس از مدتی آوارگی و زندگی در بهزیستی، توسط خانواده ای استرالیایی به فرزندی پذیرفته می شود. سال های زیادی می گذرد تا اینکه “سارو” تصمیم می گیرد برای پیدا کردن خانواده اش به هند برگردد.
به تصویر کشیدن فقر، آوارگی و مشکلاتی که جامعه هند با آن درگیر است در این فیلم به خوبی نشان داده شده است. علاوه بر این بازی بازیگران آن تاثیرگذار و دیدنی است.
امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید؛ منتظر شنیدن نظراتتان هستیم!
دیدگاهها (127)
فروردین 15, 1402
فیلم شعله و مادر هند
پاسخ
فروردین 15, 1402
همه این فیلم ها در مقابل فیلم هندی شعله هیچ هستن
پاسخ
اسفند 28, 1401
با اختلاف غمگین ترین فیلم سینمایی که دیدم Capernaum
همه فیلم های غمگین دیگه در مقابل این خنده دار حساب میشن واقعا خیلی غمگین بود اگه ظرفیت روحیشو ندارید اصلا نبینید ولی خیلی قشنگه پیشنهاد میشه در صورت حالت روحی مناسب حتما ببینید
پاسخ
اسفند 17, 1401
سلام یک فیلم مثل 3 قدم بالا تر از بهشت میشناسید معرفی کنید
پاسخ
اسفند 1, 1401
فیلم five feet apart کوششش؟؟؟؟
خیلی غم انگیزههههه🤕🥲🥲🥲😭😭😭
پاسخ
بهمن 30, 1401
غمگین ترین فیلمی که دیدم فیلم میان ستاره ای هست بیشتر از ده بار دیدم و هر بار یک ساعت گریه کردم هرکی عاشق دخترشه ببینه این فیلمو که از دستتون میره
پاسخ
بهمن 22, 1401
جای فیلم معجزه در بند هفتم واقعا خالیه، حتما ببینیدش💔❤️
پاسخ
بهمن 7, 1401
دا
چرا اسم فیلم تایتانیک رو نمی بینم
مسخره کردی ؟؟
اسم تراژدی ترین فیلم تاریخ رو تو لیست نذاشتی ؟؟
پاسخ
دی 27, 1401
من خودم عاشق فیلم های ژانر تراژدی هستم ….
ی سری فیلم دیدم که بنظرم واقعا تاثیر گذار هستن که در این لیست ندیدم
یک دنیای بی نقص>سه تیغ اره>جان کیو>زندگی زیباست>
پاسخ
دی 13, 1401
غمگین ترین فیلمی که دیدم تا الان داستان زندگی خودم بود.
پاسخ
بهمن 30, 1401
سوس ماس
پاسخ
آذر 2, 1401
من خودم عاشق ژانر درامم و به شدت تو انتخاب فیلم وسواسم
ولی این ها فیلم هایی بودن که نتونستم جلوی اشکمو بگیرم
1. بستن(close)
2. پسری با بیژامه راه راه
3. بازی تقلید
پاسخ
آبان 20, 1401
بانکوک پر خطر شايد خودکشي کنيد بعد ديدنش
پاسخ
مهر 27, 1401
فیلم شیر یا همون lion خیلی خوب بود . چون داستانش بر اثر واقعیته خیلی غم انگیزه حتما ببینیدش ™
پاسخ
مهر 25, 1401
فیلم معجزه در سلول شماره ۷
غمیگن ترین فیلمیه که دیدم
پاسخ
بهمن 22, 1401
وای آره خیلی زیباست و غمگین💔❤️
پاسخ
شهریور 23, 1401
بزنم….
خب فيلم ميخوام ببينم ي فيلم قشنگ خير سرتون اسم بدين🗿👨🦯
پاسخ
دی 27, 1401
فیلم bdsm رو نگاه کن قمعنگیز+بشدت دردناک 🗿🦠
پاسخ
اردیبهشت 20, 1402
الان مثلا خیلی بامزه ای به نظر خودت؟! فکر کردی فقط خودت معنیشو میدونی یا نکنه bdsm روت اجرا کردن و خوشت اومده؟
پاسخ